گنجور

شمارهٔ ۱۲۰ - خانواده

دادم دو پسر خدای و سه دختر
هر پنج بزاده از یکی مادر
هوشنگی و مامی و ملک دختی
چارم پروانه مهرداد آخر
امید که زندگی کنند این پنج
نه ‌چون دو پسر که ‌مرد و یک‌ دختر
هوشنگ به هشت سالگی باشد
بالنده‌ و خوب‌روی و خوش مخبر
وان دخترکان به باغ زیبایی
شاداب چو شاخ‌های سیسنبر
هوشنگ به ‌درس‌، هوشش افزونست
وز هوش بود نشاطش افزون‌تر
وان دخترکان کنند ازو تقلید
کوهست به‌ خیل کودکان رهبر
وز شیطنت و فساد و عیاری
آنان همه کهترند و او مهتر
وان خاتون کوست مادر اطفال
کدبانوی منزلست و نیک اختر
زیر نظر وی است هر چیزی
از مطبخ و از اطاق و از دفتر
در ضبط خزینه و هزینهٔ اوست
چیزی که به خانه آید از هر در
هم ناظر خانه است و هم بندار
هم مالک منزلست و هم سرور
زبر قلم وی است و در دستش
خرج خود و خانواده و شوهر
خود زاید و خود بپرورد اطفال
خود شیر به کودکان دهد یکسر
در حفظ مزاج کودکان کوشد
مانند یکی پزشک دانشور
از مدرسه کودکان چو برگردند
بنشسته و درسشان کند از بر
زان‌ پیش که ‌درس و مشقشان‌ باشد
یک دم نهلد به بازی دیگر
دشنام و دروغشان نیاموزد
و آموزد آنچه باشد اندر خور
آزاد بود به خانه و برزن
مانند یک امیر در کشور
هرگز ننهد ز خانه بیرون پای
جز بهر لقای مادر و خواهر
یا بهر خرید چیزکی کان را
ستوار نداشته است بر نوکر
انسی به دخان ندارد و باده
وز هر دوبود نفورتا محشر
زانروست که هست قد و اندامش
مانندهٔ سرو رسته درکشمر
شاد است به‌امر و نهی و فرمانش
بر نوکر و برکنیز و خالیگر
فریاد زند به وقت کژخلقی
چون فرمانده به عرصهٔ لشکر
ز آغاز طلوع تا به نیمهٔ شب
درکار بود چو مرد جادوگر
بردمش شبی به سینما مهمان
با سه بچه و کنیزک و چاکر
آمد ز قضا به خانه‌ام دزدی
برداشت ‌سه ‌دست‌ رخت و جست‌ از در
خاتون‌چو به‌خانه بازگشت‌ازغبن
انگشت گزید و کرد نفرین سر
گفت ار بنرفتمی بدین گردش
زین دزد نبردمی چنین کیفر
یک روز دگر به قلهکش بردم
از شهر، در آن هوای جان‌پرور
جمعیت بود و مردم بسیار
مرکوب کم وگران و بس منکر
چون باز شدم به خانه پرسیدم
کامیدکه‌خوش گذشت بر همسر
گفتا نگذشت بد ولی شد صرف
افزون ز حساب‌صرفه‌، سیم و زر
مردم چومعیل گشت وکودک دار
بایدکه نظر بدوزد از منظر
مانند یکی حکیم فرزانه
بینمش به آزمودن از هر در
مادرش‌و پدرش هردو در اخلاق
بودند دو پاکزاد هم بستر
چو مُرد پدرش کودکان او
ماندند به دامن مهین مادر
وان شیرزن از شهامت و غیرت
گشتست به کودکان حضانت گر
وین خاتون بیست ساله بدکامد
دوشیزه به خانه بهار اندر
آمخته ز مادر این فضایل را
و آموزاند به مادر دیگر
اطفال به دست مادران مومند
سازند ز موم گونه گون پیکر
گاهی گل و سرو و بلبل و طاوس
گه کژدم و مار و ناوک و خنجر
گه آدمیئی فریشته صورت
گه اهرمنی قبیح و هول‌آور
در دامن مادر است پنداری
آسایش خلد و نقمت آذر
رضوان بهشت و مالک دوزخ
هستند دو مام خوب و بدگوهر
زان‌رو شقی و سعید امت را
بر این دو حواله داد پیغمبر
جنت چه بود؟ زنی امانت کیش
دزوخ چه بود؟ زنی خیانت گر
آن غاشیه چیست در سقر؟ بشنو
روی زن نابکار در معجر
وان ط‌وبی چیست درجنان‌؟ دریاب
جفتی که بود مطاوع شوهر
خاک در اوست جنت فردوس
آب رخ اوست چشمه کوثر
طفلان ویند حوری و غلمان
هریک ز یکی دگر گرامی‌تر
طوبی‌لک اگر چنین بود جفتت
ویل لک اگر بود چو آن دیگر
خوش باش اگر ترا زنی نیکست
ور نیست نکو برون کنش از در
دردا که زنان خطهٔ ایران
ماندند به زیر نیلگون چادر
یک نیمه خراب مشرب دیرین
یک نیمه خراب مسلک نوبر
یک بهره ذلیل جهل جان اوبار
یک بهره اسیر فسق جان اوبر
یک طایفه الف لیله‌شان هادی
قومی سه تفنگدارشان رهبر
این کرده ز مهر شوی‌، دل خالی
وان داده به خورد جفت‌، مغزخر
آن گمره زرق دلهٔ محتال‌
وین فتنهٔ برق عینک دلبر
انداخته کرب و شین در خانه
تا رخت کرب دوشین کند در بر
وانگاه بلاله زار درتازد
کرمک ربزد به غمزه در معبر
یا رفته به روضه‌خوانی و تاشام
فریاد کشیده و زده بر سر
وانگه ز جهود خواسته افسون
تا وسنی‌ را براند از محضر
غافل که در آستان آزادی
صدقست و وفا دو پاسبان در
حجاب و بند عصمت و ناموس
صد نکته بود بدین سخن مضمر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دادم دو پسر خدای و سه دختر
هر پنج بزاده از یکی مادر
هوش مصنوعی: من دو پسر از خدا و سه دختر دارم که همه این پنج فرزند از یک مادر به دنیا آمده‌اند.
هوشنگی و مامی و ملک دختی
چارم پروانه مهرداد آخر
هوش مصنوعی: در اینجا به افرادی اشاره شده که ممکن است هر کدام ویژگی‌های خاصی داشته باشند. "هوشنگی" می‌تواند به شخصیتی با هوش و ذکاوت اشاره کند. "مامی" به مادر یا مادری که اهمیت دارد اشاره دارد و "ملک دختی" احتمالاً به یک دختر با مقام یا جایگاه اجتماعی مرتبط است. "پروانه" نماد زیبایی و لطافت است و "مهرداد" می‌تواند به فردی محبوب یا دوست‌داشتنی اشاره کند. در کل، این عبارت به توصیف ویژگی‌های مختلف افراد و یا نمادهایی از عشق و احترام می‌پردازد.
امید که زندگی کنند این پنج
نه ‌چون دو پسر که ‌مرد و یک‌ دختر
هوش مصنوعی: امیدوارم که این پنج نفر به خوبی زندگی کنند، نه مثل دو پسر که بزرگ شده و یک دختر.
هوشنگ به هشت سالگی باشد
بالنده‌ و خوب‌روی و خوش مخبر
هوش مصنوعی: هوشنگ در هشت سالگی جوانی زیبا، با نشاط و خوش خبر است.
وان دخترکان به باغ زیبایی
شاداب چو شاخ‌های سیسنبر
هوش مصنوعی: آن دختران مانند شاخه‌های گل در باغی زیبا و سرسبز شاداب هستند.
هوشنگ به ‌درس‌، هوشش افزونست
وز هوش بود نشاطش افزون‌تر
هوش مصنوعی: هوشنگ در درس و یادگیری توانایی بیشتری دارد و از هوش او خوشحالی و نشاط بیشتری نیز به وجود می‌آید.
وان دخترکان کنند ازو تقلید
کوهست به‌ خیل کودکان رهبر
هوش مصنوعی: این دختران از او تقلید می‌کنند، زیرا او مانند کوهی است که در میان گروهی از کودکان رهبری می‌کند.
وز شیطنت و فساد و عیاری
آنان همه کهترند و او مهتر
هوش مصنوعی: این افراد به خاطر شیطنت و فساد و فریبکاری‌شان از دیگران کم‌مرتبه‌تر هستند و او از همه آنها بالاتر است.
وان خاتون کوست مادر اطفال
کدبانوی منزلست و نیک اختر
هوش مصنوعی: آن بانویی که مادر بچه‌هاست، مدیر و سرپرست خانه است و خوش‌شانسمی دارد.
زیر نظر وی است هر چیزی
از مطبخ و از اطاق و از دفتر
هوش مصنوعی: همه چیز تحت نظارت او است، چه در آشپزخانه باشد، چه در اتاق و چه در دفتر کار.
در ضبط خزینه و هزینهٔ اوست
چیزی که به خانه آید از هر در
هوش مصنوعی: در مورد ذخیره و هزینه‌های اوست، همه چیزهایی که به خانه وارد می‌شود از هر درب مشخص است.
هم ناظر خانه است و هم بندار
هم مالک منزلست و هم سرور
هوش مصنوعی: او هم ناظر و تماشاگر خانه است و هم همسایه‌اش، همچنین مالک منزل و بزرگ‌تر خانواده نیز هست.
زبر قلم وی است و در دستش
خرج خود و خانواده و شوهر
هوش مصنوعی: او با قلم خود نوشته است و در دستش مسئولیت تامین هزینه‌های خود، خانواده و همسرش را دارد.
خود زاید و خود بپرورد اطفال
خود شیر به کودکان دهد یکسر
هوش مصنوعی: خود موجودی را می‌سازد و خودش نیز از آن مراقبت می‌کند، مانند اینکه مادر شیر خود را تمام و کمال به فرزندانش می‌دهد.
در حفظ مزاج کودکان کوشد
مانند یکی پزشک دانشور
هوش مصنوعی: کسی که در نگهداری سلامتی کودکان تلاش می‌کند، باید مانند یک پزشک با دانش عمل کند.
از مدرسه کودکان چو برگردند
بنشسته و درسشان کند از بر
هوش مصنوعی: وقتی که بچه‌ها از مدرسه به خانه برمی‌گردند، نشسته و درسی را که یاد گرفته‌اند مرور می‌کنند.
زان‌ پیش که ‌درس و مشقشان‌ باشد
یک دم نهلد به بازی دیگر
هوش مصنوعی: قبل از اینکه درس و مشق‌شان شروع شود، یک لحظه دیگر به بازی بپردازند.
دشنام و دروغشان نیاموزد
و آموزد آنچه باشد اندر خور
هوش مصنوعی: بدگویی و دروغ‌گویی آن‌ها چیزی را نمی‌آموزد، بلکه فقط یاد می‌دهد که چه چیزی مناسب است.
آزاد بود به خانه و برزن
مانند یک امیر در کشور
هوش مصنوعی: او در خانه و خیابان به راحتی و مانند یک فرمانروا زندگی می‌کند.
هرگز ننهد ز خانه بیرون پای
جز بهر لقای مادر و خواهر
هوش مصنوعی: هرگز از خانه بیرون نمی‌رود مگر برای دیدن مادر و خواهرش.
یا بهر خرید چیزکی کان را
ستوار نداشته است بر نوکر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی برای خرید یا به دست آوردن چیزی کوچک، به کسی که به او خدمت می‌کند اعتماد نکرده و آن را به طور مطمئن و با اطمینان نگرفته است. در واقع، این جمله به اهمیت دقت و احتیاط در معاملات و روابط انسانی اشاره دارد.
انسی به دخان ندارد و باده
وز هر دوبود نفورتا محشر
هوش مصنوعی: دوست داشتن دود و شراب ندارد و از هر دو چیز، نفرتی به اندازه‌ای است که محشر (روز قیامت) را به یاد می‌آورد.
زانروست که هست قد و اندامش
مانندهٔ سرو رسته درکشمر
هوش مصنوعی: به همین دلیل است که قامت و اندامش شبیه به سرو است که در سرزمینی پرورش یافته است.
شاد است به‌امر و نهی و فرمانش
بر نوکر و برکنیز و خالیگر
هوش مصنوعی: او در فرماندهی و دستور دادن به خدمتکاران و کارگران خود خوشحال و راضی است.
فریاد زند به وقت کژخلقی
چون فرمانده به عرصهٔ لشکر
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به خاطر ناملایمات و رفتارهای ناپسند به صدا در می‌آید، مانند یک فرمانده که در میدان جنگ به سربازانش دستور می‌دهد.
ز آغاز طلوع تا به نیمهٔ شب
درکار بود چو مرد جادوگر
هوش مصنوعی: از شروع صبح تا نیمه‌های شب، او مانند یک جادوگر مشغول کار بود.
بردمش شبی به سینما مهمان
با سه بچه و کنیزک و چاکر
هوش مصنوعی: شبی او را به سینما بردم و همراه خود سه بچه و یک دختر خدمتکار و یک خدمتکار دیگر بردم.
آمد ز قضا به خانه‌ام دزدی
برداشت ‌سه ‌دست‌ رخت و جست‌ از در
هوش مصنوعی: بنا بر اتفاقی، دزدی به خانه‌ام آمد و سه دست لباس را برداشت و از در خارج شد.
خاتون‌چو به‌خانه بازگشت‌ازغبن
انگشت گزید و کرد نفرین سر
هوش مصنوعی: بعد از اینکه خاتون به خانه برگشت، از دلتنگی و ناراحتی به دندان خود گزيد و نفرینی کرد.
گفت ار بنرفتمی بدین گردش
زین دزد نبردمی چنین کیفر
هوش مصنوعی: اگر در این گردش به دزدی نمی‌رفتم، هرگز چنین مجازاتی نمی‌دیدم.
یک روز دگر به قلهکش بردم
از شهر، در آن هوای جان‌پرور
هوش مصنوعی: روزی دیگر به قله‌کش شهر رفتم، در آن هوای سرشار از زندگی و نشاط.
جمعیت بود و مردم بسیار
مرکوب کم وگران و بس منکر
هوش مصنوعی: در میان جمعیت و مردم فراوان، وسایل نقلیه کمیاب و هزینه‌ها بسیار سنگین بود و بسیاری از چیزها مورد انکار قرار می‌گرفت.
چون باز شدم به خانه پرسیدم
کامیدکه‌خوش گذشت بر همسر
هوش مصنوعی: وقتی به خانه برگشتم، از همسرم پرسیدم که آیا روز خوبی داشت.
گفتا نگذشت بد ولی شد صرف
افزون ز حساب‌صرفه‌، سیم و زر
هوش مصنوعی: او گفت که بدی‌ها گذشت، اما هزینه‌اش بیش از آنچه که انتظار می‌رفت، بالا رفته است. به تعبیر دیگر، هزینه در برابر منفعت، بیشتر از حساب و کتاب شده است.
مردم چومعیل گشت وکودک دار
بایدکه نظر بدوزد از منظر
هوش مصنوعی: وقتی که مردم به حالت بی‌خیالی و بی‌توجهی می‌رسند، همچون حالتی که معیل (کودک) داراست، انسان باید به دقت و با چشمی باز به اطرافش نگاه کند و از زوایای مختلف به اوضاع توجه کند.
مانند یکی حکیم فرزانه
بینمش به آزمودن از هر در
هوش مصنوعی: شبیه به یک حکیم دانا او را می‌بینم که از هر راهی آزمایش می‌شود.
مادرش‌و پدرش هردو در اخلاق
بودند دو پاکزاد هم بستر
هوش مصنوعی: مادر و پدر او هر دو انسان‌های نیکو و بااخلاقی بودند که از نسل‌های پاک و با فضیلت به شمار می‌آیند.
چو مُرد پدرش کودکان او
ماندند به دامن مهین مادر
هوش مصنوعی: وقتی پدرش فوت کرد، کودکانی از او به جا ماندند که تحت care و حمایت مادر بزرگوارشان زندگی می‌کنند.
وان شیرزن از شهامت و غیرت
گشتست به کودکان حضانت گر
هوش مصنوعی: این زن دلیر به خاطر شجاعت و غیرت خود، به سرپرستی کودکان پرداخته است.
وین خاتون بیست ساله بدکامد
دوشیزه به خانه بهار اندر
هوش مصنوعی: این زن جوان که بیست سال دارد، شب گذشته به خانه بهار آمد و در آنجا خوشبخت نشد.
آمخته ز مادر این فضایل را
و آموزاند به مادر دیگر
هوش مصنوعی: این ویژگی‌ها را از مادر به ارث برده است و به مادر دیگر نیز آموزش داده است.
اطفال به دست مادران مومند
سازند ز موم گونه گون پیکر
هوش مصنوعی: کودکان به دست مادران خود شکل می‌گیرند و مانند موم، که با شکل‌های مختلف ساخته می‌شود، به آنها شخصیت و هویت داده می‌شود.
گاهی گل و سرو و بلبل و طاوس
گه کژدم و مار و ناوک و خنجر
هوش مصنوعی: گاه زندگی پر از زیبایی‌ها و نیکی‌هاست، مانند گل، سرو، بلبل و طاوس، و گاهی هم پر از خطرات و مشکلات، مانند کژدم، مار، تیر و خنجر.
گه آدمیئی فریشته صورت
گه اهرمنی قبیح و هول‌آور
هوش مصنوعی: گاهی انسان به شکل یک فرشته زیبا و پاک نمایش می‌دهد و گاهی هم به شکل یک موجود زشت و ترسناک مانند دیو و اهریمن.
در دامن مادر است پنداری
آسایش خلد و نقمت آذر
هوش مصنوعی: آسایش و خوشبختی در آغوش مادر است، و مشکلات و سختی‌ها همانند آتش برای ما می‌باشد.
رضوان بهشت و مالک دوزخ
هستند دو مام خوب و بدگوهر
هوش مصنوعی: رضوان و مالک مسئولان بهشت و دوزخ هستند که هر کدام نماد خوبی و بدی به شمار می‌روند.
زان‌رو شقی و سعید امت را
بر این دو حواله داد پیغمبر
هوش مصنوعی: بر این اساس، پیامبر رحمت و هدایت را به دو دسته تقسیم کرد: افرادی که در زندگی شقاوت و بدبختی را در پیش دارند و کسانی که سعادت و خوشبختی را تجربه خواهند کرد.
جنت چه بود؟ زنی امانت کیش
دزوخ چه بود؟ زنی خیانت گر
هوش مصنوعی: بهشت چه معنا دارد؟ اگر زنی، که امانت‌دار است؛ و جهنم چیست؟ اگر زنی، که خیانت می‌کند.
آن غاشیه چیست در سقر؟ بشنو
روی زن نابکار در معجر
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی از زنان نابکار و بدکردار در دنیای دیگر اشاره دارد. غاشیه به معنای پرده یا پوشش است و سقر به جهنم یا مکان عذاب و عذاب‌‌آور اشاره می‌کند. بنابراین، شاعر از احوال زنانی سخن می‌گوید که به خاطر کردارهای ناپسند خود در آینده‌ای تلخ و عذاب‌آور گرفتار شده‌اند و حالشان نشان‌دهنده عواقب اعمال نادرستشان است.
وان ط‌وبی چیست درجنان‌؟ دریاب
جفتی که بود مطاوع شوهر
هوش مصنوعی: بهشت چیست جز همسری که مطیع شوهرش باشد و همدل او زندگی کند؟
خاک در اوست جنت فردوس
آب رخ اوست چشمه کوثر
هوش مصنوعی: او مانند بهشت فردوس است و زیبایی‌اش همچون چشمه کوثر می‌درخشد.
طفلان ویند حوری و غلمان
هریک ز یکی دگر گرامی‌تر
هوش مصنوعی: کودکان بهشت، همگی زیبا و دلنشین هستند و هر کدام از آن‌ها برای دیگری ارزشمندتر و عزیزتر است.
طوبی‌لک اگر چنین بود جفتت
ویل لک اگر بود چو آن دیگر
هوش مصنوعی: اگر تو چنین بودی، شایستهٔ بهترین‌ها بودی، اما اگر به مانند آن دیگری باشی، پس باید حسرت بخوری و در عذاب باشی.
خوش باش اگر ترا زنی نیکست
ور نیست نکو برون کنش از در
هوش مصنوعی: اگر زنت با تو خوب است، خوش بگذران؛ اگر خوب نیست، او را از خانه بیرون کن.
دردا که زنان خطهٔ ایران
ماندند به زیر نیلگون چادر
هوش مصنوعی: ای کاش زنان کشور ایران همچنان در زیر چادر آبی رنگ خود باقی بمانند.
یک نیمه خراب مشرب دیرین
یک نیمه خراب مسلک نوبر
هوش مصنوعی: یک بخش از روح و اعتقادات قدیمی‌ام خراب شده و یک بخش دیگر به مسلک و عقاید جدیدی متمایل است.
یک بهره ذلیل جهل جان اوبار
یک بهره اسیر فسق جان اوبر
هوش مصنوعی: یک قسمت از وجود او به دلیل جهلش تحت فشار است و قسمت دیگر به خاطر گناه و فسادش در زنجیر گرفتار شده است.
یک طایفه الف لیله‌شان هادی
قومی سه تفنگدارشان رهبر
هوش مصنوعی: یک گروه از مردم، داستان‌های شب را هدایت می‌کنند و در میان آن‌ها، سه جنگجو رهبری را بر عهده دارند.
این کرده ز مهر شوی‌، دل خالی
وان داده به خورد جفت‌، مغزخر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که محبت و عشق را از معشوق خود دریافت کرده، دیگر جایی برای دل‌تنگی و غم در دلش باقی نمانده است و در عوض، خود را به لذت‌ها و خوشی‌های زندگی سپرده است.
آن گمره زرق دلهٔ محتال‌
وین فتنهٔ برق عینک دلبر
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و فریبنده بودن اشیاء و پدیده‌ها اشاره دارد. شاعر از جاذبه‌های ظاهری چیزی سخن می‌گوید که انسان را به خود جذب می‌کند، مانند درخشش نور و زیبایی‌هایی که ممکن است فریبی در خود داشته باشند. در نهایت، این زیبایی‌ها می‌توانند باعث گمراهی و انحراف از حقیقت شوند.
انداخته کرب و شین در خانه
تا رخت کرب دوشین کند در بر
هوش مصنوعی: در خانه فرش و زیورهایی گذاشته‌اند تا لباس‌های زیبا و فاخر را بر تن کنند و از این طریق به زیبایی و آراستگی فضا بیفزایند.
وانگاه بلاله زار درتازد
کرمک ربزد به غمزه در معبر
هوش مصنوعی: سپس بلاله، با صدای نازک و زیبا، در دل شب و در کلمات شاعران به ناز و کرشمه می‌پردازد و در مسیر زندگی به آرامی و دل‌نوازی خود را نمایان می‌سازد.
یا رفته به روضه‌خوانی و تاشام
فریاد کشیده و زده بر سر
هوش مصنوعی: شاید به محفل روضه رفته و با صدای بلند فریاد زده و بر خود کوبیده است.
وانگه ز جهود خواسته افسون
تا وسنی‌ را براند از محضر
هوش مصنوعی: سپس از یهودی خواسته جادو را تا جن را از حضور دور کند.
غافل که در آستان آزادی
صدقست و وفا دو پاسبان در
هوش مصنوعی: در آستانه آزادی، حقیقت و صداقت مانند دو نگهبان عمل می‌کنند و ما باید به آن‌ها توجه داشته باشیم.
حجاب و بند عصمت و ناموس
صد نکته بود بدین سخن مضمر
هوش مصنوعی: در اینجا به مفهوم والای حجاب، عفت و حرمت شخصی اشاره می‌شود که در دل این سخن نکات بسیاری نهفته است. این مفاهیم نشان‌دهنده ارزش‌ها و اصول اخلاقی هستند که در رفتار و زندگی انسان تأثیر عمیقی دارند.