گنجور

بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

ای مرکز دایرهٔ امکان
وی زبدهٔ عالم کون و مکان
تو شاه جواهر ناسوتی
خورشید مظاهر لاهوتی
تا کی ز علایق جسمانی
در چاه طبیعت تن مانی؟
تا چند، به تربیت بدنی
قانع به خزف ز در عدنی؟
صد ملک ز بهر تو چشم به راه
ای یوسف مصری، به در آی از چاه
تا والی مصر وجود شوی
سلطان سریر شهود شوی
در روز الست، بلی گفتی
امروز، به بستر لا خفتی
تا کی ز معارف عقلی دور
به ز خارف عالم حس، مغرور؟
از موطن اصل، نیاری یاد
پیوسته، به لهو و لعب دلشاد
نه اشک روان، نه رخ زردی
الله الله، تو چه بی‌دردی!
یک دم، به خود آی و ببین چه کسی
به چه دل بسته‌ای، به که همنفسی
زین خواب گران، بردار سری
برگیر ز عالم اولین، خبری

اطلاعات

وزن: متفاعلتن متفاعلتن
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مرکز دایرهٔ امکان
وی زبدهٔ عالم کون و مکان
هوش مصنوعی: تو محور دایرهٔ امکانات و بهترین چیز در عالم هستی و مکان هستی.
تو شاه جواهر ناسوتی
خورشید مظاهر لاهوتی
هوش مصنوعی: تو مانند جواهراتی هستی که در دنیا وجود دارند و همچون خورشیدی که نشانه‌های عالم بالا و الهی را نمایان می‌سازد.
تا کی ز علایق جسمانی
در چاه طبیعت تن مانی؟
هوش مصنوعی: چقدر دیگر می‌خواهی در محدودیت‌های جسمانی و تعلقات دنیوی گرفتار باشی؟
تا چند، به تربیت بدنی
قانع به خزف ز در عدنی؟
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر می‌خواهی به یک زندگی ساده و بی‌ارزش بسنده کنی و از آن دنیای بزرگ و پر از نعمت‌ها و زیبایی‌ها دور بمانی؟
صد ملک ز بهر تو چشم به راه
ای یوسف مصری، به در آی از چاه
هوش مصنوعی: صدها فرشته منتظر تو هستند، ای یوسف مصری، پس از چاه بیرون بیا.
تا والی مصر وجود شوی
سلطان سریر شهود شوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که در سرزمین مصر فرمانروا باشی، به مقام سلطنت در جایگاه دیدار واقعی می‌رسی.
در روز الست، بلی گفتی
امروز، به بستر لا خفتی
هوش مصنوعی: در روزی که خداوند از همه روح‌ها پیمان گرفت و از آن‌ها سؤال کرد که آیا او را به عنوان پروردگارشان می‌شناسند، تو با کلام "بله" پاسخ دادی، اما اکنون به خواب غفلت رفته‌ای و از یاد او غافل شده‌ای.
تا کی ز معارف عقلی دور
به ز خارف عالم حس، مغرور؟
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که انسان باید از دانسته‌های عقلانی و معنوی استفاده کند و تنها به تجربه‌های حسّی اکتفا نکند. زندگی در دنیای مادی و ظاهری نمی‌تواند دائمی باشد و در نهایت، نیاز داریم به شناخت عمیق‌تری از واقعیت‌ها و اصول زندگی. به عبارتی، تا کی باید از درک عمیق و عقلانی دور بمانیم و در دام فریب‌های دنیوی گرفتار شویم؟
از موطن اصل، نیاری یاد
پیوسته، به لهو و لعب دلشاد
هوش مصنوعی: از سرزمین و مکان اصلی خود، هیچ کمکی نیست که به یاد تو همواره، در لذت و خوشی باشم.
نه اشک روان، نه رخ زردی
الله الله، تو چه بی‌دردی!
هوش مصنوعی: نه اشکی از چشمانت سرازیر است، نه رنگ چهره‌ات زرد و بیمار. وای بر تو که چقدر بی‌عاطفه و بی‌دردی!
یک دم، به خود آی و ببین چه کسی
به چه دل بسته‌ای، به که همنفسی
هوش مصنوعی: لحظه‌ای به خودت بیندیش و ببین که به چه چیزی یا کسی علاقه‌مند هستی و با چه کسی رابطه داری.
زین خواب گران، بردار سری
برگیر ز عالم اولین، خبری
هوش مصنوعی: از این خواب عمیق بیدار شو و سر خود را بلند کن تا خبری از عالم اول بگیری.

حاشیه ها

1393/11/04 04:02
مجتبی خراسانی

سلام
حقیر در مورد اثار ادبی حضرت شیخ بهائی مطالبی قابل عرض دارم
منظومه یی به وزن و سیاق و روش و حتی به لحن و زبان خاص مثنوی جلال الدین محمد بلخی مولوی معروف به رومی که در هیچ یک از ماخذ و تراجم ذکری از ان و اندک اشاره ای بدان نیست . این منظومه شامل 1434 بیت است که در منتهای دل انگیزی به همان سبک خاص سروده و در کمال شباهت به گفتار جلال الدین محمد است و گمان ندارم کسی توانسته باشد تاکنون بدین خوبی از ان سبک خاص پیروی کند و در منتهای صراحت در ان سخن رانده و مضامین عارفانه ی دقیق دل نشین را در ان کمال خوبی پرورانده و کسی تاکنون در زبان فارسی بدین اشکاری سخن منظوم نسروده و حقایق زندگی را بدین درجه از صراحت نگفته است و شاید به همین جهت است که خود ان را انتشار نداده و تا بدین پایه این منظومه که یکی از بهترین اثار نظمی عرفای ایران است گمنام و نایاب مانده است .اگر در سه جای این منظومه تخلص خود را نیاورده بود ممکن نبود کسی تصور کند از بهائی است . ظاهرا این یگانه نسخه که از این کتاب سراغ دارم از اغاز افتادگی دارد زیرا که حمد و نعت و خطبه یی که معمول شعرا در این گونه اثار است در ان نیست و بدین بیت اغاز می شود
گر شما را غفلت و الایش است
پیش ما هم رحمت و بخشایش است
و نیز ظاهرا از پایان ان چیزی افتاده یا ان که مجال نکرده است به پایان رساند و ناتمام گذاشته چنان که از اشعار ان پیداست از اثار پختگی تمام پایان زندگی او است.
اصل مضمون این منظومه داستانی است که شاهی طوطی یی داشته و ان را بسیار گرامی می شمرده و برای ان که طوطی بیناتر و داناتر شود و از مردم کشور او را خبر رساند با دل سوزی تمام او را از خود دور کرده و به سفر در جزیره یی نزد دانش مندی فرستاده است که جهان گردیده و جهان دیده شود و او را از ان چه بیند اگاه کند .
بیت اخر این نسخه این است
لوح دوران شد تهی از نقش حق
ای تو دفتردار برگردان ورق

1393/11/04 04:02
مجتبی خراسانی

این معرفی هم همانند عرض نخستم در هیچ یک از ترجمه ها و فهرست ها نام ان نیست و این کتابی است به زبان فارسی شیرین و روان که در مقدمه ی ان نام بهاالدین عاملی صریحا امده است و در مصر در 1346 چاپ شده نام ان
پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش است .
حقیر را از دعای خیرتان محروم نفرمایید .
سرهایی دارم اندر زیرو بم
فاش اگر گویم جهان برهم زنم
حیف است حدیث عشق مختوم شود
حیف است که سر سر مکتوم شود
من العبد مجتبی خراسانی
غفرالله لی و لکم

1401/12/09 13:03
مهدی ز

با توجّه به وزن شعر، مصرع دوم بیت پنجم بنظر می رسد بصورت زیر درست تر باشد:

یوسف مصری! به در آی از چاه