اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون آیه توبه نازل شد، خداوند عالمیان آن مرد نباش را مغفرت داد. اما هنگامیکه آن آیه در شأن حضرت رسول اللّه نازل شد در آنوقت ابلیس پرتلبیس حاضر شد، بسیار بگریست و مضطرب بود، خود را در سر کوه بلندى رسانید و هر دو دست خود را برداشته فریاد میکرد، فرزندان او همگى حاضر شدند و دیدند که پدر ایشان بسیار مضطرب است پرسیدند: اى شیخ! تو را چه میشود که چنین مبتلا شدهاى؟ گفت:« اى فرزندان! مرا قصهى مهمى رخ نموده است که حد و وصف ندارد من به سبب سجده نکردن به آدم راندهى درگاه شدم و مردود شدم و آن وقت که مرا از درگاه راندند کمر عداوت فرزندان آدم را بر میان بسته و خوشدل شدم و با خود گفتم که شب و روز سعى در فریب دادن فرزندان آدم میکنم و نمیگذارم که یکى از فرزندان آدم متابعت امر الهى نمایند و به بهشت روند بلکه همه را گمراه کرده به دوزخ اندازم، حالا خداوند عالمیان آیهى توبه به رسول خود محمد فرستاده و هر کس گناهى کرده باشد چون توبه کند خداى تعالى توبهى او را قبول میکند و میآمرزد، در اینصورت کار من تباه شده و نمیدانم در این کار چه تدبیر کنم؟» هر یک از فرزندان آن لعین وجهها و عذرها گفتند، ابلیس قبول نمیکرد، ناگاه پسر بزرگ شیطان که خناس نام داشت برخاست و گفت: اى پدر بزگوار! چون فریب و گمراهى آدمیان بدست ماست و همچنین که فریب میدهیم در امرهاى قبیح که رضاى خدا در او نیست، همچنین فریب مىدهیم ایشان در نکردن توبه که دفع الوقت نمایند. تا وقت مقتضى گردد و بىتوبه از دنیا روند. ابلیس چون این سخن را از پسر بزرگ خود خناس شنید برخاست و پیشانى او را بوسید و گفت در میان همه فرزندان من، ارشد و رشیدتر تویى!. پس اى موش! اگر فریب شیطان نخوردهاى چرا حالا در حضور من توبه میکنى؟ موش گفت: اى شهریار! بسیار آگاهى دادى مرا، اما خواجه حافظ علیه الرحمه سخنهاى خوب در دیوان خودش گفته، اگر کسى فهم نموده و به آنها کار کرده باشد خوب است. گربه گفت: من نقل از قرآن میکنم و حدیث میگویم و تو از قول خواجه حافظ سخن میگویى؟ موش گفت: اما تو حقیقت معنى نمیگویى، در غزلى حافظ در باب توبه فرمودن و توبه نکردن سخنى گفته. گربه گفت: از این صریحتر بیان کن تا فهمیده شود. موش گفت: اى شهریار! روزه دارم و در روزه غزل خواندن هر چند باطل میکند و میترسم که مبادا خاطر شهریار را ملالى بهم رساند، معهذا میگویم:
هوش مصنوعی: زمانی که آیه توبه نازل شد، خداوند آن مرد را که به خاطر گناهش رانده شده بود، آمرزید. اما هنگامی که این آیه برای پیامبر اسلام نازل شد، ابلیس با ناراحتی و گریه به کوه بلندی رفت و دستهایش را بالا برد و فریاد زد. فرزندانش دورش جمع شدند و از او پرسیدند که چرا اینقدر ناراحت است. او در پاسخ گفت که به خاطر عدم سجده به آدم از درگاه خدا رانده شده و تصور کرده بود که با فریب فرزندان آدم، آنها را به گمراهی و دوزخ میکشاند. اما حالا که خدا آیهای نازل کرده که به هر گنهکاری امید توبه و آمرزش میدهد، نگران شده و نمیداند چه کند.
فرزندانش هر یک دلایلی آوردند، اما ابلیس قانع نشد تا اینکه پسر بزرگش، خناس، گفت که ما باید مردم را به گمراهی وادار کنیم تا توبه نکرده از دنیا بروند. ابلیس از این پیشنهاد خوشحال شد و او را ستود. اما در ادامه، گفتگو بین ابلیس و موش و گربه شکل میگیرد و آنها درباره توبه صحبت میکنند. موش به گربه یادآوری میکند که حفظ غزلها و اشعار حافظ نیز ارزشمند است و در نهایت به نوعی حقایق را بازگو میکند.
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
هوش مصنوعی: بعضی از وعاظ و سخنرانان دینی که در محافل عمومی به موعظه و توصیه به مردم میپردازند، زمانی که در تنهایی و خلوت خود قرار میگیرند، رفتار و اعمال متفاوتی از آنچه در جمع نشان میدهند، انجام میدهند.
مشکلى دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند ؟
هوش مصنوعی: من مشکلی دارم و میخواهم از عالم مجلس بپرسم چرا کسانی که دیگران را به توبه دعوت میکنند، خودشان کمتر به توبه میپردازند؟
گربه گفت: اولا اینکه من گناهى نکردهام و هر گاه هم گناهى کرده باشم از کجا بر تو ظاهر شده که مرا به توبه دلالت و ارشاد میکنى؟!. موش گفت: اى شهریار! از رأى و دانش شما بعید است که چون من حقیرى شما را باید نصیحت کنم، اما چون لازم میباید علاجى نیست باید بگویم که تصوف و پرهیزگارى از خصائص ادیان و مذاهب است و من آنرا در تو نمىبینم!. گربه گفت: اى نابکار! هر چیز در محل خود بکار میآید، در غیر محل خود کمال حماقت و نادانى حاصل میگردد، سخاوت و مروت با فقیران ستم دیده و دیانت به صاحب دین و انصاف در امور و رستگارى و حسن معاملات و خود شکنى آنها که تو از من طلب میکنى بدان مینماید که کسى از براى دفع گرما پوشش خواهد و آتش افروختن، و در محل سرما پوشش انداختن و آتش نسوختن.
هوش مصنوعی: گربه گفت: اولاً من هیچ گناهی نکردهام و حتی اگر گناهی کرده باشم، تو چگونه متوجه شدهای که مرا به توبه دعوت میکنی؟ موش پاسخ داد: ای پادشاه! بعید است که من به عنوان یک موجود ناچیز تو را نصیحت کنم، اما چون این امر لازم است، باید بگویم که پارسایی و زهد از ویژگیهای اصلی ادیان است و من این خصیصه را در تو نمیبینم! گربه با عصبانیت گفت: ای بدبخت! هر چیزی باید در جای خود مورد استفاده قرار بگیرد و وقتی در جای نادرستی قرار گیرد، باعث حماقت و نادانی میشود. سخاوت و بزرگواری باید به نیازمندان عرضه شود، دیانت مختص مؤمنان است و انصاف در امور و حسن رفتار باید در معاملات به کار رود. تو از من چیزهایی میخواهی که به حال تو نمیخورد؛ این مثل این است که کسی در گرما به دنبال پوششی باشد و در سرما آتش بسوزاند.
کس از براى زمستان نخواست سایهى بید
کسى ز شدت گرما برِ آفتاب نرفت
هوش مصنوعی: هیچکس به خاطر زمستان به سایهی درخت بید نیاز ندارد و هیچکس به خاطر شدت گرما از زیر نور آفتاب نمیرود.
موش گفت: اى شهریار! قضا را در آنوقت بجا آوردن از فرط بنده نوازى و کمال کار سازى میباشد، نشنیدهاى که گفتهاند؟:
هوش مصنوعی: موش گفت: ای پادشاه! تعیین سرنوشت در آن زمان به خاطر لطف و مهارت فراوان تو انجام میشود. آیا نشنیدهای که گفتهاند؟
چه نقصان کز پریشانى ز باغى
ببوى گل ببالا بر دماغى
هوش مصنوعی: چگونه میتوان از بوی گلها در باغی که پر از پریشانی است، لذت برد و شادی کرد؟
اى شهریار! اگر در این وقت این فقیر دور از خانمان را مرخص بسازى، سخاوت از این بهتر چه باشد؟ و اگر اینهمه مرا آزار نرسانى و بر بیچارگى من رحم کنى و از من در گذرى، مروت از این بهتر چه باشد؟ و اى شهریار! اگر فکرى کنى که این موش بیچاره از سفرهى من نانى نخورده و از کوزهى من آبى ننوشیده و بدین جهت ضرر از من دفع کنى و بدین معنى دست از من بردارى، دیگر از این انصاف بیشتر نمیباشد، و شما دانستهاى که دنیا دار مکافات است و هر کسى که ستم و بیمروتى در حق بیچارهاى کند، عاقبت خود در چنگال بیمروتى گرفتار میشود و دیگر هر قدر عجز و التماس کند درگیر نشود.
هوش مصنوعی: ای پادشاه! اگر در این لحظه مرا که دور از خانهام هستم، از خود برانی، چه چیزی میتواند بزرگتر از این سخاوت باشد؟ و اگر به من آسیبی نرسانی و بر رنج من رحمت کنی و از من درگذری، آیا غیر از این مروت بزرگتر هم وجود دارد؟ ای پادشاه! اگر فکر کنی که این موش بیچاره از سفرهام نانی نخورده و از کوزهام آبی ننوشیده و به همین دلیل، از من دوری کنی و از نظر ضرر، ملاحظهام را بکنی، آیا این انصاف بیشتر از این هم ممکن است؟ تو میدانی که دنیا پر از کیفر و پاداش است و هر کسی که به بیچارهای ظلم کند، در نهایت خود گرفتار عواقب ظلم خواهد شد، و دیگر هر چقدر هم که عذر و التماس کند، نمیتواند خود را نجات دهد.
خدایى که بالا و پست آفرید
زبر دست و هم زیر دست آفرید
هوش مصنوعی: خداوندی که موجودات را در درجات مختلف و با وضعیتی متفاوت خلق کرده است، کسانی را در موقعیتهای بالا و کسانی را در موقعیتهای پایین آفریده است.
دیگر، اى شهریار مناسب حال من و شما، شیخ سعدى در گلستان گفته است:
هوش مصنوعی: شیخ سعدی در گلستان به گونهای سخن گفته که مناسب حال ماست.
گربه شیر است در گرفتن موش
لیک موش است در مصاف پلنگ
هوش مصنوعی: درست است که گربه در شکار موش بسیار قوی و توانمند است، اما در برابر یک پلنگ، موش به خوبی توانایی دفاع خود را نشان نمیدهد.
امروز مرا مىبینى که در دست تو گرفتارم و تو نمىبینى و در خاطر نمیآورى روزیرا که خود گرفتار باشى و چون من هر چند عجز کنى در نگیرد، بترس از روزى که به روباهى برخورى که با تو شیرى کند و تو در چنگال او چون من عاجز و بیچاره باشى!
هوش مصنوعی: امروز میبینی که در دست تو گرفتارم و تو این را نمیبیینی و به یاد نمیآوری روزی را که خودت در چنین وضعیتی بودی. حتماً به یاد دارم که هرچقدر هم که خودت را ناتوان بکنی، باز هم بترس از روزی که با موجودی روبرو شوی که با تو مانند شیر رفتار کند و تو در چنگال او مانند من ناتوان و بیچاره باشی!
گربه اینها را میشنید و با خود میگفت که اگر تندى کنم از راه دانش دور است، ترسم که از دست من بیرون رود، آنگاه پشیمانى سودى ندارد، پس چون آنکه او با من در مقام حیله است و میخواهد به چربزبانى از دست من بیرون رود، من هم به دلیل و تمثال و نظیر، او را فریب داده به حیطهى تصرف در آورم و اگر رام نگردد و میسر نشود نه او صوفى و نه من طالب علم، از روى مسائل حجت بر او تمام کنم و او را بگیرم و اگر ممکن نشود از گفتگوى صوفیانه او را اعلام کرده به دست آورم، پس گربه اول بر خود فروتنى و نصایح قرار داد.
هوش مصنوعی: گربه به این فکر میکرد که اگر وارد عمل شود، ممکن است از مسیر دانش دور شود و میترسید که او را از دست بدهد. در این صورت، پشیمانی فایدهای نخواهد داشت. بنابراین تصمیم گرفت که چون آن شخص با او در حال فریبکاری است و سعی دارد با صحبتهای شیرین او را فریب دهد، او هم باید با هوش و تصوراتش او را فریب دهد و به کنترل خود درآورد. اگر او تسلیم نشود، نه او صوفی است و نه او به دنبال علم. گربه میخواست با دلایلی قانعکننده او را به چالش بکشد و اگر نتوانست، از طریق گفتوگوهای صوفیانه او را فراموش نکند. در نهایت، گربه تصمیم به فروتنی و توجه به نصایح گرفت.
اى شهریار! از گفتگوى من در تفکر ماندى، چرا جواب نمیگویى؟.
هوش مصنوعی: ای پادشاه! چرا از صحبتهای من در تفکر فرو رفتهای و پاسخی نمیدهی؟
آنچه تو را در دل است، مرا در خاطر است، زیرا که تو از من بَددل شدهاى و سخن مرا نقیض میدانى و من ترک تعلقات دنیا را کردهام، به دلیل و حدیث سید کائنات که: ترک الدنیا رأس کل عبادة و حب الدنیا رأس کل خطیئة ترک دنیا سر عبادت است و حب دنیا سر خطاهاست، از این جهت است که بگیر آمدم و میخواهم که لاقیدى و گوشهنشینى برگزینم تا وقت درآید که در ترک تعلقات دنیا، لذتها یابم، و گفتهاند:
هوش مصنوعی: آنچه در دل داری، در یاد من است، زیرا تو از من ناامید شدهای و حرفهای مرا خلاف میدانی. من تصمیم گرفتهام که از وابستگیهای دنیا دوری کنم، بر اساس گفتههای پیشوای عالم که فرموده ترک دنیا کلید هر عبادت و محبت دنیا آغاز هر خطا است. به همین علت، تصمیم دارم آرامش را در گوشهنشینی انتخاب کنم تا زمانی که در دوری از وابستگیهای دنیا، لذتهای واقعی را تجربه کنم.
بیا و ترک تعلق کن و به عیش گراى
که کاف ترک تعلق، کلید هر گنج است
هوش مصنوعی: بیا و از وابستگیها آزاد شو و به لذتها بپرداز، زیرا رها ساختن این وابستگیها، کلید دستیابی به هر ثروتی است.
اى موش! دنیا محل فناست، اهل دنیا نادان و غافل و بیخبر. چنان مردمان جاهل بىزاد و راحله و بىرفیق در بیابان پر خار و عمیق از عالم بیخودى، در سنگلاخ بیابان سفر کنند و در عقبشان دزدان خونخوار در کمینگاه و طراران پر مکر و حیلهوران، در پیش روى ایشان چاه عمیق، و آنها از بیخودى غفلت که دارند به عقب و حوالى و حواشى خود نمیگردند تا آنکه دزدان، ایشان را گرفته برهنه میکنند. موش گفت: اى شهریار! تو از کجا این حالها را مشاهده کردهاى و این مرتبه از چه کس یافتهاى؟ اگر بیان نمایى کمال مرحمت کرده باشى. گربه گفت: میخواهم که از براى تو نظیرى بیاورم صحیح و صریح به کمال بلاغت نظم و نثر به حقیقت آراسته، اما اگر هوسى دارى بیان کنم که گفتهاند: از براى نادان دانش بکار بردن و بر کمفهمان عبارت پردازى کردن، عقد گوهر بر گردن خر بستن است. موش گفت: اى شهریار! دانش سنگ محک است. شهریار را آنچه بخاطر میرسد بیان کند، هر که را بصیرتى هست، درک میکند و میداند، و کسى را که بصیرت ندارد نقصان به کمال عقل اهل دانش نمیرسد، اگر جواهر فروش بساط گستراند و اوباشى جواهر او را نشناسد، بر جوهر جوهرى کسرى و نقصانى نخواهد بود، و تو در بیان نمودن شفقت فرما گربه گفت: اى موش، دانسته و آگاه باش که:
هوش مصنوعی: ای موش! این دنیا محل زوال و نابودی است. مردم دنیا نادان و غافل هستند و از حقایق بیخبرند. مانند مردمان بیتجربه که بدون همراه و وسائل سفر، در بیابانهای سخت و پرخاری سرگردانند و از دنیای واقعی غافلند. در حالی که دزدان خونخوار در کمین آنها هستند و در جلو، چاهی عمیق وجود دارد، این افراد به دلیل غفلت و نادانی خود، توجهی به اطرافشان نمیکنند تا اینکه دزدان آنها را به سرقت میبرند. موش از گربه میپرسد: ای شهریار! از کجا این وضعیت را دیدهای و چنین دانشهایی را از چه کسی آموختهای؟ اگر توضیح بدهی، لطف بزرگی کردهای. گربه میگوید: میخواهم برای تو یک نمونه واضح و با کمال بلاغت بیاورم، اما اگر تمایل داری، باید بگویم که به کار بردن دانش برای نادانها، مثل انداختن طلا به گردن خر است. موش پاسخ میدهد: ای شهریار! دانش همچون سنگ محک است. آنچه شهریار بخواهد، بیان کند و هر کسی که درک و بصیرتی داشته باشد، میفهمد و آگاه میشود. و کسی که بصیرت ندارد، نمیتواند به کمال عقل دانشمند برسد. حتی اگر جواهرفروشی بساطش را بیافکند و افرادی جواهر او را نشناسند، این به ارزش جواهر لطمهای وارد نمیکند، و خواهش میکنم در بیان خود، دقت به خرج بده.