گنجور

حکایت ۱۳

آورده‌اند که روزى در بیابان، تاجرى میگذشت و آن تاجر از قافله باز مانده مظطرباً در بیابان میگردید که مگر خود را بقافله رساند. قضا را دزدى در آن بیابان بود، چون تاجر آن دزد را دید حیران و پریشان شده بر جاى خود بماند، دزد بر سر تاجر نهیب آورد و گفت: چه همراه دارى؟. آن مرد بیچاره یارائى زبان گشودن نداشت و نتوانست جواب گوید، دزد را بگمان آنکه از کمال استغنا او را پروائى ندارد لهذا بر او غضب شد و شمشیر بر فرق تاجر زد و از اسبش بزیر کشید و برهنه کرد و نقدش از میان باز کرد و رختش را بپوشید و باسبش سوار شد و گفت: اکنون بیا و دست مرا ببوس و بگو مبارک باشد!،

حالا اى گربه! تو نیز بدان عداوت جبلى که میان موش و گربه میباشد و عنادى که طالب علم را با صوفیه است مرا مخاطب و برابرى بهر عمر وزید میکنى تا آنکه بصد زحمت و مشقت از دست تو خلاص شدم و از آنوقت که خلاصى یافتم تا حال جمیع پیروان و شیخان مستجاب الدعوه را هرزه‌گوئى و ناسزا گرفته و میگوئى و مرا هم چنان ترسان ساخته‌یى که مدت عمر نمیتوانم نزدیک تو آمد، بلکه سعى در تحصیل معیشت هم بر تن دشوار است، حالا با این همه درد سر و زحمت و بدون برهان و حجت بیایم تصدیق کنم که طالب علم بر حق است و صوفى باطل؟!.

گربه گفت:

پس این همه دلیل و نظیر که آوردم همه عبث بود پس همان حرف شیخ مناسب است که گفته:

با سیه دل چه سود خواندن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ‌

اى موش! تا حال ندانستم که تو را چه قدر کید و مکر است، اکنون دانستم و فهمیدم!، چرا که گفته‌اند:

سگ اگر مشرک و بخیل نبود
آب را در زبان نمى‌نوشید
موش اگر میل راستى میداشت
چکمه‌ى زرنگار مى‌پوشید

و اگر صد بار شهد مصفى را اضافه‌ى افیون نمائید، شین نگردد.

اگر تخم حنظل بهنگام کشت
بکارد ملائک بباغ بهشت‌
کند شهپر خویش را جاى بیل
بدان آبیارى کند جبرئیل
نسیمش اگر نفحه‌ى جان کند
بپایش اگر آب حیوان کند
سرانجام گوهر نیارد ببار
همان میوه‌ى تلخ آرد ببار

موش گفت:

اى گربه! همیشه در صحبت بودن خوش نیست، هرذى حیات را سعى معاش و فکر مأکول و مشروب و ملبوس نمودن و خرج عیال و اطفال و مرمت خانه و ترتیب و تنسیق باغ و فکر هیمه و چراغ و نفع و نقصان و تهیه‌ى اسباب منزل را لازم است، و اگر ترک همه کنى و مدام در صحبت باشى عافبت رسوائى و پریشانى خواهى داشت و دشمن را شادکام خواهى نمود.

لهذا هرذى حیات را باید که بروزگار خود تامل کند و چند روزى که زندگانى دارد، بعیش و عشرت با لباسهاى الوان و نعمتهاى گوناگون خود را جلوه دهد و از باغ زندگانى تمتع بردارد و اگر چنانچه روز و شب در فکر چنان کردن و چنین گفتن باشد، از نعمتها و لباسهاى لطیف و ظریف و تازه و عشرت و صحبت و لذت بازماند و در نظر اهل روزگار خود را خوار و ذلیل و کثیف نماید و این فراغت عیش، بى‌سعى پیدا کردن ممکن نمیشود، پس لابد باید سیر و گرسنه در اطراف روان باشد تا که معیشت خود را بیابد، و گاه باشد لقمه‌ى لایق حال او بهم رسد و گاه باشد که نرسد، لکن در هر حال باید بهوش و تفکر در طلب شؤون زندگانى و معاش کوشش نماید و حتى الامکان کوتاهى نکند.

بارى اى گربه! کسى که بخواهد در میان ابناى جنس خود را از مکان و خوراک روز بروز تزاید و ترقى دهد، باید در صدد علو جاه و سمو مکانت باشد، تا دشمنان کور و غمناک، و دوستان شاد و خرسند گردند و خود از پریشانى که سبب خوارى و مذلت است بیاساید، بلکه اینقدر سعى کند که ذخیره از براى فرزندان بگذارد تا بعد از از آن فرزندان در میان قبائل و اقران ممتاز و سرافراز باشند.

نشنیده‌یى که گفته‌اند:

بگذارى که دشمنان بخورند
به که محتاج دوستان باشى

دیگر هم گفته‌اند:

مبادا که در دهر دیر ایستى
مصیبت بود پیرى و نیستى

اى گربه از علم بى‌عمل بیش از این چند کلمه فهمیدن و دانستن و ورقى چند را سیاه کردن چه نفع بهم میرسد؟، کدام دکان خباز و طباخ بعوض صحبت، نان و آش میدهند؟، مگر اینقدر بى‌فکر بودن خوبست؟. شیخ سعدى گفته است.

هر که مزروع خود بخورد خوید
وقت خرمنش خوشه باید چید

چون تهى دست باشى و بى‌چیز گردى در هیچ مهمى و معنى، توجه نتوانى کرد، بى‌فهم و بى‌مقام و منصب، زندگانى و پهلوانى بکار نمى‌آید.

زبان بریده بکنجى نشسته صم بکم
به از کسى که نباشد زبانش اندر حکم

از این مزخرفات تاب و توان از گربه بیرون رفت و گفت: اى موش بى‌هوش! تا کى از این حرفهاى بیعقلانه گوئى و تأمل نمیکنى؟!، این آواز دوستى که در این وقت خواندى و نفهمیدى و ندانستى چه نفعى دارد و این قصه‌ى پوچ و بیحاصل که از براى حب دنیا تطویل دادى چه فایده و ثمرى بخشد؟، اکنون گوش و هوش بدار و جواب را بشنو که گفته‌اند:

گوش خر بفروش و گوش تازه خر
کین سخنها در نیابد گوش خر

دیگر در این باب گفته‌اند من هم میگویم، اگر تو ترک عادت جبلى کنى و مکر و حیله نکنى و گوش هوس بسوى من کنى، البته از من بشنوى و بر لوح جان و خاطر جاى داده و ثبت کنى، و اگر بطریق اول که آن همه نصایح گفته شد و بر تو اثر نکرد، حال هم چنین خواهد شد.

پس اى موش! گوش دار تا که شاید این پندها را سرمایه‌ى روزگار خود سازى.

اى موش! اینکه در باب فراغت و آسایش و رفاهت دنیا و جمع مال و بعشرت صرف کردن و لباسهاى فاخره پوشیدن و طعام لذیذ خوردن و شراب لطیف نوشیدن و در مرتبه‌ى عیش کوشیدن و سعى در نوال منصب و مقام و اندوختن مال از براى بازماندگان، داد سخنورى دادى، جواب هر یک را بشنو!:

آورده‌اند که خداوند عالمیان در کلام مجید فرموده که من رفاهیت و آسایش را خلق نکرده‌ام و بندگان در سعى و طلب آن میکوشند! و این معنى که آسایش خلق نشده دلالت و حجت بر جمیع حال و احوال و اوضاع انسان است و نص از کلام‌ خدا، زیرا که جمیع اهل عالم از سه فرقه بیرون نیستند:

جمعى شب و روز در صدد جمع نمودن مال میباشند و ذره‌یى از کار و احوال و اوضاع مردن و سؤال و جواب در گور و حساب و عذاب در خاطر ایشان را ندارد.

و جماعتى دیگر در فکر آخرت و سعى در معرفة اللّه و پاس دیندارى و نگهدارى ایمان و پشیمانى از کرده‌ى خود بوده و از لوازم حیات دنیوى غفلت نموده.

و جمعى هم خسر الطرفین‌اند زیرا ترک کار دنیا و هم کار آخرت کرده‌اند و بلهو و لعب و خوردن و خوابیدن گرفتارند!.

حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله فرموده‌اند:

الدنیا جیفة و طالبها کلاب.

زیرا که چون کسى متوجه دنیا باشد و بخواهش و خیال در جمع مال و دنیا بهر رسانیدن افتد، ترک علم و معرفت و عبادت مینماید و بسعى در اندوختن مال مشغول میشود و معلوم است جمع کردن ما جز مشقت و خوارى و مذلت میسر نگردد زیرا بهر کارى و عملى که خواهد مشغول شود، تا سعى نکند و رنج نکشد ممکن نیست ثروت و مکنت بهم رساند و شبهه‌یى نیست که چون کسى متوجه طلب دنیا باشد سر رشته‌ى آخرت از دست بدهد و بطلب دنیا مشغول گردد و در گرداب فریب شیطان افتد و باین سبب الیف غفلت گردد و در سعى جمع کردن مال غم و الم و فکر و غصه بسیار است.

پس هر آینه از آخرت باز ماند و عمر بغفلت گذشته و زحمت کشیده و رفاهیت نبرده.

پس ظاهر شد که رفاهیت در دنیا از براى اهل دنیا نیست، پس آنچه در قرآن مجید وارد شده مناسب و دلیل واقع است و همچنین حدیث: حب الدنیا راس کل خطیئة، شاهد این مقال و مقام است. از این بیان معلوم گردید که جمع کردن‌ مال شأن شخص حریص است و گاه باشد که کسى برنج و زحمت بسیار مال جمع کند، نخورد و نپوشد و صرف نکند بوجهى که حظ نفسانى یافته باشد و چون بمرد و او را دفن کنند، حکام شرع بعنف وارث ذکور او را ارث بیشتر بدهند و قلیلى که بماند دختر حصه‌ى خود را گرفته صرف شوهر کند و یاد از پدر نکند، گویا هرگز پدر نبوده، پسر نیز با مصاحبان بعیش و نوش با اوباش و اراذل صرف کند.

و گفته‌اند:

تا نمیرد یکى بناکامى
دیگرى شادکام ننشیند

گاه باشد که بیشترى از زنها، زر و زیور از مال پدر و شوهر اولى ذخیره کرده و برداشته شوهرى تازه نمایند و ترک فرزندان و یاران شوهر اولى را کرده بعیش و عشرت مشغول گردند.

پس ظاهر شد که سعى در مال دنیا غفلت و حسرت و ندامت است و با این همه آزارها و صدمات، بمصداق آیه‌ى: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ، در آخرت هم حساب باشد و آنچه را وارث بخلاف شرع و طرق نامشروع جمع نموده او را جواب باید گفت و عقاب و عذاب باید کشید.

اى موش! اگر یقین این معنى میشد که هر کس را عمر و زندگانى چه مقدارست، البته باندازه‌ى آن مال اندوخته نموده صرف میکرد، پس چون اندازه‌ى عمر و زندگانى تعیین نشده معهذا بسیار است که کسى بصد زحمت بگرسنگى و برهنگى بسر برده روز و شب سعى کرده از براى آنکه خانه بسازد و زمین خریده باشد و خشت آورده بناى کارى میکند که ناگاه اجل در رسد و خشت خانه و عمارت را بلحد او بگذارند و یا تخته‌یى که از براى در و پنجره و دروازه جمع کرده باشد، از آن براى او تابوت بسازند، یا اینکه خانه تمام شده کسى دیگر در او نشیند و زنش دست در گردن دیگرى میکند. از اینجاست که شیخ سعدى فرموده:

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت
که بسیار کس چون تو پرورد و کشت

و در جاى دیگر فرموده:

جهان منزل راحت اندیش نیست
عدم یا وجودش دمى بیش نیست
بسى سرو گلچهره‌ى لاله رنک
که خاکش گرفته در آغوش تنک
بسى دانه‌ى خاک مشکین که مور
برون آورد هر دم از خاک گور

جماعتى در سعى و کار آخرت شده‌اند که بالکلیه دست از دنیا بر داشته‌اند و ایشان شب و روز در غم آخرت و پشیمانى از عملهاى ناشایسته موافق معنى آیه‌یى که قبل از این مذکور شد که در دنیا رفاهیت نیست و موافق حدیث: ترک الدنیا راس کل عبادة، ترک دنیا کرده‌اند و دست از کسب و کار و کشیده در گوشه‌یى معتکف شده‌اند و اینکه از مال و اموال و نفس و هوى فارغ، و از دست مردم خلاص یافته در بقعه‌ى عزلت نشینى و مغاره گزینى چنانکه شیخ سعدى گفته:

آنان که بکنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند

هر چند اسباب فراغت است ولکن مناسب حال امت حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم نیست، زیرا که آن حضرت فرموده:

الحمد اللّه امت من مثل امتان پیشین در مغاره ساکن نمیشوند بى‌نان و توشه، گاه باشد که دو روز یا سه روز مائده نرسد و آن مرد را صبر و توکل نرسد و دلش بوسوسه‌ى شیطان از راه رفته کافر گردد.

و دیگر آنکه ثواب عظیم و اجر بسیار و جزاى بیشمار در آن است که کس با مردم از روى الفت و رأفت سلوک و مدارا کند و از رنگها و بویها و طمعها، کسب کرده و تمتع گیرد و بصرافت طبع ترک آنچه دیده و شنیده کند، نه بدورى و انقطاع و صرف از امور ناشایسته، این است که کسى که مغازه نشین و گوشه نشین شده و در بروى خویش بسته از جمیع کمالات محروم و مایوس گردد، و حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم فرموده: خیر الامور اوسطها، پس از این حدیث معلوم شد که طلب کردن بتمام شدت و مشغول شدن بنهایت غفلت کمال جهل و نادانى خواهد شد و ترک دنیا کردن و در مغازه نشستن هم بدلیل خیر الامور اوسطها، غیر جائز و نالایق است! لهذا بهتر وانسب آن است که معتدلانه سعى در شؤن دنیویه بقدر امکان نموده و کوشش در امور و معشیت یومیه و فراهم آوردن لباس که نماز در آن مقبول و مستجاب بود لازم و واجب دانسته و همچنین تحصیل مکان و منزل بقدر اینکه دفع گرما و سرما کند از شؤن لازمه، و سلوک با مردم از روى ادب و تعظیم و حرمت باز از امور واجبه است.

اگر بکلى لذتها را نیافته و مشاهده‌ى قدرت نکرده باشد و رنگها را ندیده باشد، چگونه از آثار قدرت کامله خبر تواند یافت؟ مثلا کسى که عسل نخورده باشد چه داند که قادر قدرت‌نما از شاخ و بته چنان شهدى ایجاد فرموده، و اگر بسیر باغها نرفته باشد و میوه‌ها و گلها را با طعم و رنگ و بو تشخیص نکرده باشد، شبهه‌یى نیست که آن کس از درک آثار قدرت عارى باشد، پس هر کس که در بازار و کوچه و محله میگردد و مشاهده‌ى باغ و گلزار و صحرا و کشت‌زار و زراعت مختلف الانواع مینماید بر آثار صنعت صانع اطلاع مییابد و اگر نه عارى و عاطل خواهد بود.

چنانکه آورده‌اند در زمان ماضى شخصى فالوده را حمام قیاس و گمان‌ کرده بود.

موش گفت:

چگونه بوده؟ بیان کن تا بشنوم!.

گربه گفت:

حکایت ۱۲: آورده‌اند که در بغداد، هر روز یکى از علماى معتزله امامت میکرد، یکى از خلفاى بنى عباس که بر مسند خلافت نشسته بود معتزلى را رخصت امامت و پیشنمازى داده، آن خلیفه از اقوام نزدیک بهلول بود. چون بهلول بکمال عقل و دانش آراسته بود و عداوت تمام با معتزل داشت هر روز بمسجد میرفت و سخنهاى رکیک و ناخوش و درشت بمعتزلى میگفت، چون جماعت پیروان معتزلى میدیدند که بهلول بمعتزلى خفت و خوارى میرساند بهلول را از مسجد بیرون کردند و بعد از آن بامر نماز قیام نمودند، چون بهلول چنان دید، روزى پیش از نماز کلوخى برداشت و بمسجد رفت و در زیر منبر پنهان شد، چون وقت نماز شد مردم جمع شدند معتزلى بمسجد آمده نماز گذارد، پس از اداى نماز بمنبر بر آمده مشغول موعظه گردید عبارتى برخواند که معنى آن این بود که فرداى قیامت شیطان را عذاب نمیرسد زیرا که دوزخ آتش است و شیطان هم از آتش است جنس از جنس متأذى نمیگردد!: بهلول خواست که بیرون آید صبر کرد. باز معتزلى عبارتى دیگر برخواند که معنى آن عبارت این بود که خیر و شر هر دو برضاى خداست! بهلول خواست که بیرون آید باز صبر کرد و خود را ضبط نمود. در آن اثناء باز معتزلى عبارتى برخواند که معنى آن عبارت این بود که خداى تعالى را در روز قیامت میتوان رویت نمود!. پس از شنیدن این عبارت، بهلول را دیگر طاقت صبر نماند و از زیر منبر بیرون آمد و کلوخى که در دست داشت بر سر آن معتزلى زد و پیشانى او را بشکست. بهلول از مسجد بیرون رفت، آن جماعت چون چنان دیدند برخواسته آن معتزلیرا برداشته بخانه‌ى خلیفه بردند و شکایت زیادى از بهلول نمودند. خلیفه از این معنى و عمل بسیار دلتنک شد و آزرده گردید و در فکر این بود که بهلول را آزار رساند و عقاب و سیاست نماید. ناگاه بهلول سر و پاى برهنه بى‌سلام داخل گردید و رفت در صدر مجلس از معتزلى و خلیفه بالاتر نشست. چون خلیفه بهلول را دید بسیار عتاب کرد و گفت: اى دیوانه‌ى بى‌ادب! تو چه حق دارى که بر امام زمان ادعاء زیادتى و تعدى نمائى؟!. بهلول گفت: اى خلیفه‌ى زمان! در امر مباحثه و فحص در مسائل رنجش نباشد، این مرد سه مسأله بیان نمود و این کمترین سه مسأله‌ى او را بکلوخى حل نمودم، اگر چنانچه خلیفه توجه فرماید و گوش دهد معلوم شود که این کمترین نسبت باو بى‌ادبى نکرده‌ام غیر اینکه جواب مسأله‌ى او را گفته‌ام! خلیفه فرمودند: بیان کن تا بدانیم! بهلول رو بمعتزلى کرد و گفت: اى معتزلى تو خود گفتى که شیطان را روز قیامت عذاب نمیرسد زیرا که دوزخ آتش است و شیطان همجنس آتش است جنس از جنس متأذى نمیشود. متعزلى گفت: بلى!. بهلول گفت: این کلوخ که بر سر تو زدم چه جنس بود؟ گفت: جنس: خاک!. بهلول گفت: پس چرا چون بر سر تو زدم متأذى شده‌ى و ضرر رسانید؟. معتزل ساکت شد. باز بهلول گفت: اى امام مسلمانان! تو خود گفتى که فرداى قیامت خدا را میتوان دید. گفت: بلى!. بهلول گفت: کلوخى که بر سر تو زدم درد میکند؟ گفت: بلى!. بهلول گفت: درد را بمن بنما تا ببینم!. معتزلى گفت: درد را چگونه میتوان دید؟!. بهلول گفت: اى امام عالم! درد جزئى از مخلوقات خداست، هر گاه مخلوق حقیر را نمیتوان دید، خدا را چگونه توان دید. پس از این گفتگو معتزلى ساکت شد و جواب نداد. باز بهلول گفت: اى امام! تو خود گفتى که خیر و شر هر دو برضاى خداست. گفت: بلى!. بهلول گفت: هر گاه چنین باشد پس من این کلوخ را برضاى خدا بر سر تو زده‌ام و تو چرا از من رنجیده‌یى و حال ایکنه برضاى خدا عمل نموده‌ام!. بعد از این گفتگو، معتزلى خجل مانده و سکوت کرد و بسبب خجالت و رسوائى برخواست و از مجلس بیرون رفت. زیرا چون آفتاب پنهان طالع شود و خفاش را دیده کور گردد.حکایت ۱۴: آورده‌اند که روزى سلطان محمود بخواجه حسن میمندى که وزیر او بود گفت: آیا شخصى باشد که فالوده نخورده باشد. وزیر گفت: اى پادشاه! بسیارند که فالوده نخورده‌اند و ندانند. پادشاه گفت: چنین کسى نیست. وزیر میگفت هست و پادشاه میگفت نیست، تا آخر الامر مبلغى زر مهیا کرده مابین ایشان شرط شد که اگر وزیر چنین کسى پیدا کند مبلغ زر را از پادشاه بگیرد و اگر پیدا نکند وزیر آن مبلغ را دادنى باشد. پس از این قرار وزیر بتفحص چنان کسى بیرون آمد، گذرش ببازار گوسفند فروشان افتاد، از قضا لر سرحدیرا دید، با خود گفت: که این جماعت در سر حد بوده‌اند و معمورى و آبادى ندیده‌اند، پس آن شخص لر را بخدمت پادشاه آورد، پادشاه فرمود که قدرى از فالوده آورند. پادشاه بآن مرد لر گفت: هرگز از این نعمت چیزى خورده‌یى؟. مرد لر گفت: خیر پادشاه نخورده‌ام!. پادشاه گفت: میدانى این چه چیز است و چه نام دارد؟. مرد لر گفت: نامش بیقین نمیدانم، اما بگمان من چیزى میرسد، در آن سر حد که ما هستیم مردیست که از ما بعقل و ادراک قابل و برتر است و هر ساله یکمرتبه بشهر میآید، از قضا یکروزى از شهر آمده بود و میگفت در شهر حمامهاى خوب بهم میرسد، بنده را گمان چنین است که این حمام است. چون پادشاه این را شنید بسیار بخندید و فرمود که مبلغ مذکور را بوزیر بدهند. وزیر گفت: پادشاها! بفرما تا دو سر بدهند، زیرا دو سر برده‌ام، چه که این مرد نه فالوده و نه حمام را دیده!. پادشاه فرمود تا دو سر بدهند. پس اى عزیز من! تا کسى چیز را ندیده باشد و نخورده باشد چه داند چیست و چه لذت دارد. پس هر چه خداوند عالمیان خلق کرده است از براى این است که ایشان آن را ببینند و بخورند و بنوشند و ببویند و تمتع یابند و الا خلق نمى‌شد، پس خداوند عالمیان این نعمتها را از براى بندگان خلق کرده است و براى ایشان حلال و طیب و طاهر گردانیده و فرمود: کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ. پس ظاهر و هویدا شد که خوردن نعمت و استعمال نعمتهاى الهى سبب فهمیدن و فهماندن قدرت کامله است و جمیع امور از خوردن و نخوردن و گفتن و نگفتن و پوشیدن و نپوشیدن، از احوال و اوضاع که عادیه بشریه است و در این باب حرف بسیار است، لکن از این بیان ظاهر شد که در مغازه نشینى و ترک صحبت مردم نفعى نمیباشد و فایده نمى‌رسد، و سریق سلوک و میانه‌روى پسندیده و اولى است. پس اى موش! دانستى و فهمیدى؟!، اکنون اگر حرفى دارى بگو! موش گفت: حالا وقت تنگ است و وقت نماز میگذرد و گفتگوى زیاد سبب میشود که نماز ما و شما فوت شود، الحال برویم بعبادت مشغول گردیم، اگر عمر باقى باشد وقت دیگر صحبت میتوان داشت. گربه گفت: اى موش! نماز را شرایط بسیار است، از جمله شروط و حدث و اخلاص است و خالى بودن از شرکت و عناد و رشک و حسد، و بدل پاک بجناب اقدس الهى روى آوردن نه مثل آن ترک که گریه در خدمت واعظ میکرد. موش گفت: چگونه بوده؟ آن را بیان فرما تا بشنویم! گربه گفت:

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آورده‌اند که روزى در بیابان، تاجرى میگذشت و آن تاجر از قافله باز مانده مظطرباً در بیابان میگردید که مگر خود را بقافله رساند. قضا را دزدى در آن بیابان بود، چون تاجر آن دزد را دید حیران و پریشان شده بر جاى خود بماند، دزد بر سر تاجر نهیب آورد و گفت: چه همراه دارى؟. آن مرد بیچاره یارائى زبان گشودن نداشت و نتوانست جواب گوید، دزد را بگمان آنکه از کمال استغنا او را پروائى ندارد لهذا بر او غضب شد و شمشیر بر فرق تاجر زد و از اسبش بزیر کشید و برهنه کرد و نقدش از میان باز کرد و رختش را بپوشید و باسبش سوار شد و گفت: اکنون بیا و دست مرا ببوس و بگو مبارک باشد!،
هوش مصنوعی: روزی در بیابان، تاجر کوچکی در تلاش بود تا به قافله‌اش ملحق شود. او به‌طور ناگهانی از جمعیت جدا شده و در حال گشت و گذار در بیابان بود. در این حین، دزدی او را دید و وقتی تاجر متوجه حضور دزد شد، به شدت وحشت‌زده و حیرت‌زده ماند. دزد با صدای بلند به تاجر نزدیک شد و پرسید: "چه چیزی همراه داری؟" تاجر در آن لحظه چنان مضطرب بود که نتوانست جواب بدهد. دزد که تصور می‌کرد تاجر به خاطر ثروتش نگران نیست، عصبانی شد و با شمشیر به سر او حمله کرد. سپس تاجر را از اسبش به زمین انداخت و لباس‌هایش را کند و پول‌هایش را برداشت. در نهایت، دزد بر روی اسب نشست و به تاجر گفت: "حالا بیا و دست مرا ببوس و بگو که موفقیت برای من مبارک باشد!"
حالا اى گربه! تو نیز بدان عداوت جبلى که میان موش و گربه میباشد و عنادى که طالب علم را با صوفیه است مرا مخاطب و برابرى بهر عمر وزید میکنى تا آنکه بصد زحمت و مشقت از دست تو خلاص شدم و از آنوقت که خلاصى یافتم تا حال جمیع پیروان و شیخان مستجاب الدعوه را هرزه‌گوئى و ناسزا گرفته و میگوئى و مرا هم چنان ترسان ساخته‌یى که مدت عمر نمیتوانم نزدیک تو آمد، بلکه سعى در تحصیل معیشت هم بر تن دشوار است، حالا با این همه درد سر و زحمت و بدون برهان و حجت بیایم تصدیق کنم که طالب علم بر حق است و صوفى باطل؟!.
هوش مصنوعی: گربه عزیز! تو خوب می‌دانی که بین موش و گربه دشمنی عمیقی وجود دارد و همین‌طور هم بین کسانی که علم را دوست دارند و صوفیان. من باید سال‌های زیادی را صرف کنم تا از دست تو خلاص شوم. حالا که بالاخره موفق شدم، هنوز هم پیروان و استادان دعاخوان تو به من ناسزا می‌گویند و مرا می‌ترسانند. به طوری که نمی‌توانم به تو نزدیک شوم و حتی برای تأمین معاش خودم هم دچار مشکل شده‌ام. حالا با این همه دردسر و زحمتی که بر دوش دارم، بدون دلیل و مدرک چگونه می‌توانم بگویم که کسی که به دنبال علم است درست می‌گوید و صوفیان باطل‌اند؟
پس این همه دلیل و نظیر که آوردم همه عبث بود پس همان حرف شیخ مناسب است که گفته:
هوش مصنوعی: تمام دلایل و مثال‌هایی که آوردیم، هیچ ثمری نداشت. بنابراین، جمله‌ای که شیخ گفته مناسب به نظر می‌رسد.
با سیه دل چه سود خواندن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ‌
هوش مصنوعی: خواندن سخنرانی‌های نصیحت‌آمیز برای کسی که دلش تاریک و ناامید است فایده‌ای ندارد؛ مانند این است که میخی آهنین را در سنگ فرو کنیم که هیچ تاثیری نمی‌گذارد.
اى موش! تا حال ندانستم که تو را چه قدر کید و مکر است، اکنون دانستم و فهمیدم!، چرا که گفته‌اند:
هوش مصنوعی: ای موش! تا به حال نمی‌دانستم که تو چقدر حیله و نیرنگ داری، اما اکنون فهمیدم!
سگ اگر مشرک و بخیل نبود
آب را در زبان نمى‌نوشید
هوش مصنوعی: اگر سگی کافر و بخیل نبود، هرگز از آب با زبان نمی‌نوشید.
موش اگر میل راستى میداشت
چکمه‌ى زرنگار مى‌پوشید
هوش مصنوعی: اگر موش اراده و نیرویی داشت تا راست را انتخاب کند، به جای اینکه به شکل معمولی زندگی کند، به زیبایی و زینت می‌پرداخت و چکمه‌ای زیبا و لاکچری به پا می‌کرد.
و اگر صد بار شهد مصفى را اضافه‌ى افیون نمائید، شین نگردد.
هوش مصنوعی: اگر صد بار شهد خالص را با افیون مخلوط کنید، باز هم طعم و خصوصیات آن تغییر نخواهد کرد.
اگر تخم حنظل بهنگام کشت
بکارد ملائک بباغ بهشت‌
هوش مصنوعی: اگر دانه‌های تلخ و بی‌ثمر در زمین بکارند، فرشتگان نیز در باغ بهشت کار خواهند کرد.
کند شهپر خویش را جاى بیل
بدان آبیارى کند جبرئیل
هوش مصنوعی: فرشته جبرئیل به جای بیل، بال‌های خود را به کار می‌برد تا بذر را آبیاری کند.
نسیمش اگر نفحه‌ى جان کند
بپایش اگر آب حیوان کند
هوش مصنوعی: اگر نسیم خوشبو او جان‌بخش باشد، در پی او اگر آبی از چشمه‌ى حیات جریان یابد.
سرانجام گوهر نیارد ببار
همان میوه‌ى تلخ آرد ببار
هوش مصنوعی: در نهایت، ارزش واقعی یا اصولی خود را نمی‌تواند پنهان کند و نتیجه‌ای که به بار می‌آورد، همانند میوه‌ى تلخی است که نمایان می‌شود.
اى گربه! همیشه در صحبت بودن خوش نیست، هرذى حیات را سعى معاش و فکر مأکول و مشروب و ملبوس نمودن و خرج عیال و اطفال و مرمت خانه و ترتیب و تنسیق باغ و فکر هیمه و چراغ و نفع و نقصان و تهیه‌ى اسباب منزل را لازم است، و اگر ترک همه کنى و مدام در صحبت باشى عافبت رسوائى و پریشانى خواهى داشت و دشمن را شادکام خواهى نمود.
هوش مصنوعی: ای گربه! همیشه صحبت کردن خوب نیست. انسان باید برای زندگی‌اش تلاش کند و به فکر تأمین نیازهای اولیه مانند غذا، نوشیدنی، لباس، خرج خانواده و فرزندان، ترمیم خانه، مرتب کردن و ساماندهی باغ، تهیه هیزم و چراغ، سود و زیان و فراهم کردن وسایل منزل باشد. اگر همه‌ی این‌ها را رها کنی و فقط مشغول صحبت باشی، در نهایت با رسوایی و پریشانی روبرو خواهی شد و دشمن‌شاد خواهی کرد.
لهذا هرذى حیات را باید که بروزگار خود تامل کند و چند روزى که زندگانى دارد، بعیش و عشرت با لباسهاى الوان و نعمتهاى گوناگون خود را جلوه دهد و از باغ زندگانى تمتع بردارد و اگر چنانچه روز و شب در فکر چنان کردن و چنین گفتن باشد، از نعمتها و لباسهاى لطیف و ظریف و تازه و عشرت و صحبت و لذت بازماند و در نظر اهل روزگار خود را خوار و ذلیل و کثیف نماید و این فراغت عیش، بى‌سعى پیدا کردن ممکن نمیشود، پس لابد باید سیر و گرسنه در اطراف روان باشد تا که معیشت خود را بیابد، و گاه باشد لقمه‌ى لایق حال او بهم رسد و گاه باشد که نرسد، لکن در هر حال باید بهوش و تفکر در طلب شؤون زندگانى و معاش کوشش نماید و حتى الامکان کوتاهى نکند.
هوش مصنوعی: بنابراین هر فردی که زندگی دارد باید به موقعیت خود توجه کند و در مدت کوتاهی که در این دنیا زندگی می‌کند، از خوشی‌ها و لذایذ با لباس‌های متنوع و نعمت‌های گوناگون بهره‌برداری کند. او باید از باغ زندگی لذت ببرد و اگر همیشه در فکر کارهایی خاص باشد، ممکن است از نعمت‌ها، لباس‌های زیبا، خوشی‌ها و ارتباطات لذت‌بخش محروم بماند و در نظر دیگران خود را خوار و ذلیل جلوه دهد. برای این راحتی و خوشی، باید تلاش کند؛ زیرا بدون کوشش، به دست آوردن شادی ممکن نیست. بنابراین لازم است که کسی که گرسنه است، به جستجوی معاش خود برود و گاهی ممکن است چیزی مناسب به دست آورد و گاهی نه. اما در هر حال، او باید حواسش جمع باشد و در تلاش برای تأمین نیازهای زندگی و معیشت، کوتاهی نکند.
بارى اى گربه! کسى که بخواهد در میان ابناى جنس خود را از مکان و خوراک روز بروز تزاید و ترقى دهد، باید در صدد علو جاه و سمو مکانت باشد، تا دشمنان کور و غمناک، و دوستان شاد و خرسند گردند و خود از پریشانى که سبب خوارى و مذلت است بیاساید، بلکه اینقدر سعى کند که ذخیره از براى فرزندان بگذارد تا بعد از از آن فرزندان در میان قبائل و اقران ممتاز و سرافراز باشند.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد در جامعه‌اش موقعیت و رفاه خود را بهبود ببخشد، باید تلاش کند تا جایگاه و مقامش را ارتقا دهد. این کار باعث می‌شود که دشمنانش احساس حسادت و غم کنند و دوستانش شاد و خوشحال شوند. همچنین، او باید تلاش کند تا شرایطی فراهم کند که از نگرانی‌ها و مشکلاتی که باعث خفت و ذلت می‌شود، دور بماند. بهتر است او به قدری کوشش کند که برای فرزندانش میراثی باقی بگذارد تا آن‌ها هم در میان هم‌نسلان خود، درخشان و مرفه باشند.
بگذارى که دشمنان بخورند
به که محتاج دوستان باشى
هوش مصنوعی: بهتر است که اجازه دهی دشمنان از تو بهره‌برداری کنند تا این‌که به دوستانت احتیاج داشته باشی.
مبادا که در دهر دیر ایستى
مصیبت بود پیرى و نیستى
هوش مصنوعی: مراقب باش که در زندگی دچار کُندی و درنگ نشوی، زیرا پیری و نبودن در انتظار توست و این خود منجر به درد و رنج می‌شود.
اى گربه از علم بى‌عمل بیش از این چند کلمه فهمیدن و دانستن و ورقى چند را سیاه کردن چه نفع بهم میرسد؟، کدام دکان خباز و طباخ بعوض صحبت، نان و آش میدهند؟، مگر اینقدر بى‌فکر بودن خوبست؟. شیخ سعدى گفته است.
هوش مصنوعی: ای گربه، چه فایده‌ای از دانستن یک سری کلمات و نوشتن چند صفحه بدون عمل به دست می‌آید؟ کدام نانوایی یا آشپز فقط به خاطر حرف زدن، نان و خوراک می‌دهد؟ آیا اینقدر نادانی خوب است؟ شیخ سعدی این را گفته است.
هر که مزروع خود بخورد خوید
وقت خرمنش خوشه باید چید
هوش مصنوعی: هر کسی به تلاش و زحمتی که در کارش می‌کشد، می‌رسد و در زمان برداشت ثمر، می‌تواند نتایج تلاشش را ببیند و بهره‌مند شود.
چون تهى دست باشى و بى‌چیز گردى در هیچ مهمى و معنى، توجه نتوانى کرد، بى‌فهم و بى‌مقام و منصب، زندگانى و پهلوانى بکار نمى‌آید.
هوش مصنوعی: وقتی که در زندگی خالی از دارایی و چیزهای مهم باشی و نتوانی به هیچ موضوعی توجه کنی، بدون فهم و مقام و جایگاهی خواهی شد و این وضعیت نه به زندگی‌ات سودی می‌بخشد و نه به پهلوانی‌ات.
زبان بریده بکنجى نشسته صم بکم
به از کسى که نباشد زبانش اندر حکم
هوش مصنوعی: بهتر است که انسانی با زبان بریده و کم‌حرف باشد تا کسی که زبان دارد ولی در فکر و عمل خود فاقد عقل و درک است.
از این مزخرفات تاب و توان از گربه بیرون رفت و گفت: اى موش بى‌هوش! تا کى از این حرفهاى بیعقلانه گوئى و تأمل نمیکنى؟!، این آواز دوستى که در این وقت خواندى و نفهمیدى و ندانستى چه نفعى دارد و این قصه‌ى پوچ و بیحاصل که از براى حب دنیا تطویل دادى چه فایده و ثمرى بخشد؟، اکنون گوش و هوش بدار و جواب را بشنو که گفته‌اند:
هوش مصنوعی: گربه دیگر تحمل نیاورد و با عصبانیت گفت: ای موش بی‌فکر! تا کی می‌خواهی این حرف‌های بی‌معنی را بگویی و به فکر نیفتی؟! این آواز دوستی که در حال حاضر خواندی، چه سودی برای تو دارد که نفهمیدی؟ این داستان بی‌پایه‌ای که به خاطر محبت به دنیا طولش دادی، چه فایده یا نتیجه‌ای برای تو خواهد داشت؟ حالا خوب گوش کن و جواب را بشنو که گفته‌اند:
گوش خر بفروش و گوش تازه خر
کین سخنها در نیابد گوش خر
هوش مصنوعی: بهتر است که در موقعیت‌های خاص یا برای درک مفاهیم عمیق و ظریف، به افراد باهوش‌تر و یادگیرنده‌تر گوش بدهید، زیرا برخی افراد قادر به درک و تجزیه و تحلیل این مباحث نیستند. در واقع، بعضی افراد به دلیل محدودیت‌های خود نمی‌توانند چیزهای جدید را درک کنند، پس باید از آن‌ها فاصله گرفت.
دیگر در این باب گفته‌اند من هم میگویم، اگر تو ترک عادت جبلى کنى و مکر و حیله نکنى و گوش هوس بسوى من کنى، البته از من بشنوى و بر لوح جان و خاطر جاى داده و ثبت کنى، و اگر بطریق اول که آن همه نصایح گفته شد و بر تو اثر نکرد، حال هم چنین خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی عادت‌های درونی خود را تغییر دهی و از فریبکاری دوری کنی و به صحبت‌های من توجه کنی، مطمئناً سخنان من را خواهی شنید و در دل و ذهن خود جا خواهی داد. اما اگر به همان شیوه قبلی عمل کنی که نصایح بسیاری را نادیده گرفتی، نتیجه‌ات تغییر نخواهد کرد.
پس اى موش! گوش دار تا که شاید این پندها را سرمایه‌ى روزگار خود سازى.
هوش مصنوعی: پس ای موش! توجه کن تا شاید بتوانی از این نصیحت‌ها به عنوان بهره‌ای برای زندگی‌ات استفاده کنی.
اى موش! اینکه در باب فراغت و آسایش و رفاهت دنیا و جمع مال و بعشرت صرف کردن و لباسهاى فاخره پوشیدن و طعام لذیذ خوردن و شراب لطیف نوشیدن و در مرتبه‌ى عیش کوشیدن و سعى در نوال منصب و مقام و اندوختن مال از براى بازماندگان، داد سخنورى دادى، جواب هر یک را بشنو!:
هوش مصنوعی: ای موش! اینکه درباره راحتی و آسایش زندگی، جمع‌آوری ثروت، خوش‌گذرانی، پوشیدن لباس‌های شیک، خوردن غذاهای خوشمزه، نوشیدن شراب لذیذ، و تلاش برای لذت بردن از زندگی سخن گفته‌ای، حالا به هر یک از این موضوعات پاسخ بده!
آورده‌اند که خداوند عالمیان در کلام مجید فرموده که من رفاهیت و آسایش را خلق نکرده‌ام و بندگان در سعى و طلب آن میکوشند! و این معنى که آسایش خلق نشده دلالت و حجت بر جمیع حال و احوال و اوضاع انسان است و نص از کلام‌ خدا، زیرا که جمیع اهل عالم از سه فرقه بیرون نیستند:
هوش مصنوعی: گفته‌اند که خداوند در قرآن بیان کرده که من راحتی و آسایش را نیافریده‌ام و بندگان در تلاش و جستجوی آن کوشیده‌اند. این مفهوم که آسایش به وجود نیامده، نشان‌دهنده حقیقتی است که بر تمام وضعیت‌ها و احوال انسان صدق می‌کند و در کلام خدا به وضوح آمده است، زیرا تمام افراد دنیا به سه گروه تقسیم می‌شوند.
جمعى شب و روز در صدد جمع نمودن مال میباشند و ذره‌یى از کار و احوال و اوضاع مردن و سؤال و جواب در گور و حساب و عذاب در خاطر ایشان را ندارد.
هوش مصنوعی: عده‌ای به طور مداوم در تلاش برای جمع‌آوری ثروت و مال هستند، در حالی که حتی لحظه‌ای به کارها، وضعیت زندگی، مرگ، سؤال و جواب در روز قیامت و حسابرسی و عذاب آن فکر نمی‌کنند.
و جماعتى دیگر در فکر آخرت و سعى در معرفة اللّه و پاس دیندارى و نگهدارى ایمان و پشیمانى از کرده‌ى خود بوده و از لوازم حیات دنیوى غفلت نموده.
هوش مصنوعی: گروهی دیگر به فکر آخرت هستند و در تلاشند تا خدا را بشناسند، دینداری خود را حفظ کنند و از اعمال گذشته‌شان پشیمانند، در حالی که از ملزومات زندگی دنیوی غافل شده‌اند.
و جمعى هم خسر الطرفین‌اند زیرا ترک کار دنیا و هم کار آخرت کرده‌اند و بلهو و لعب و خوردن و خوابیدن گرفتارند!.
هوش مصنوعی: برخی افراد در موقعیتی بد قرار دارند زیرا نه به کارهای دنیایی خود رسیدگی کرده‌اند و نه به کارهای آخرت. آن‌ها در سرگرمی‌ها، بازی‌ها، خوردن و خوابیدن غرق شده‌اند.
حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله فرموده‌اند:
هوش مصنوعی: حضرت رسول (ص) فرموده‌اند که شما به تعلیم و تربیت نیاز دارید.
الدنیا جیفة و طالبها کلاب.
هوش مصنوعی: دنیا چون مردار است و کسانی که به دنبال آن هستند، مانند سگ‌ها هستند.
زیرا که چون کسى متوجه دنیا باشد و بخواهش و خیال در جمع مال و دنیا بهر رسانیدن افتد، ترک علم و معرفت و عبادت مینماید و بسعى در اندوختن مال مشغول میشود و معلوم است جمع کردن ما جز مشقت و خوارى و مذلت میسر نگردد زیرا بهر کارى و عملى که خواهد مشغول شود، تا سعى نکند و رنج نکشد ممکن نیست ثروت و مکنت بهم رساند و شبهه‌یى نیست که چون کسى متوجه طلب دنیا باشد سر رشته‌ى آخرت از دست بدهد و بطلب دنیا مشغول گردد و در گرداب فریب شیطان افتد و باین سبب الیف غفلت گردد و در سعى جمع کردن مال غم و الم و فکر و غصه بسیار است.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به دنیاست و می‌خواهد مال و ثروت جمع کند، از یادگیری و عبادت فاصله می‌گیرد و تمام تمرکز خود را بر روی انبوه کردن ثروت می‌گذارد. این کار سختی و ذلت به همراه دارد، زیرا برای به دست آوردن ثروت به تلاش و زحمت نیاز است. وقتی کسی به دنبال دنیای پر زرق و برق باشد، ممکن است سررشته آخرت را از دست بدهد و در دام فریب شیطان بیفتد. در این حالت، او به غفلت دچار می‌شود و در تلاش برای جمع‌آوری مال دچار غم و اندوه و نگرانی‌های بسیاری خواهد شد.
پس هر آینه از آخرت باز ماند و عمر بغفلت گذشته و زحمت کشیده و رفاهیت نبرده.
هوش مصنوعی: در نتیجه، اگر از آخرت غافل بمانیم، عمر خود را بی‌هدف و در غفلت سپری کرده‌ایم و زحماتی که کشیده‌ایم، نتیجه‌ای نخواهد داشت و از راحتی و آسایش واقعی بهره‌ای نخواهیم برد.
پس ظاهر شد که رفاهیت در دنیا از براى اهل دنیا نیست، پس آنچه در قرآن مجید وارد شده مناسب و دلیل واقع است و همچنین حدیث: حب الدنیا راس کل خطیئة، شاهد این مقال و مقام است. از این بیان معلوم گردید که جمع کردن‌ مال شأن شخص حریص است و گاه باشد که کسى برنج و زحمت بسیار مال جمع کند، نخورد و نپوشد و صرف نکند بوجهى که حظ نفسانى یافته باشد و چون بمرد و او را دفن کنند، حکام شرع بعنف وارث ذکور او را ارث بیشتر بدهند و قلیلى که بماند دختر حصه‌ى خود را گرفته صرف شوهر کند و یاد از پدر نکند، گویا هرگز پدر نبوده، پسر نیز با مصاحبان بعیش و نوش با اوباش و اراذل صرف کند.
هوش مصنوعی: رفاه و خوشبختی در دنیا برای کسانی که به دنیا وابسته‌اند، وجود ندارد. آنچه در قرآن آمده است، کاملاً واقع‌بینانه و حقیقت دارد و همچنین حدیثی وجود دارد که می‌گوید "عشق به دنیا اساس هر خطاست"، که این موضوع را تأیید می‌کند. از اینجا مشخص می‌شود که جمع‌آوری مال، ویژگی افرادی حریص است. ممکن است شخصی زحمت زیادی برای جمع‌آوری ثروت بکشد، اما هیچ‌گاه از آن استفاده نکند و در نهایت هنگامی که از دنیا برود، تنها وارثان او از اموالش بهره‌مند شوند. در این حالت، پسر و دختر او ممکن است هیچ یاد و نشانی از پدر نداشته باشند و فرزندان او در کنار دوستانشان به خوش‌گذرانی بپردازند.
تا نمیرد یکى بناکامى
دیگرى شادکام ننشیند
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی از بدشانسی و ناکامی دیگران خوشحال باشد، آن شخص هرگز نمی‌تواند به آرامش و شادی واقعی دست یابد.
گاه باشد که بیشترى از زنها، زر و زیور از مال پدر و شوهر اولى ذخیره کرده و برداشته شوهرى تازه نمایند و ترک فرزندان و یاران شوهر اولى را کرده بعیش و عشرت مشغول گردند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات دیده می‌شود که بسیاری از زنان، طلا و جواهراتی که از پدر یا شوهر اول خود به دست آورده‌اند، ذخیره کرده و با مردی جدید ازدواج می‌کنند و فرزندان و دوستان شوهر اول خود را فراموش کرده و به خوشی و لذت‌جویی می‌پردازند.
پس ظاهر شد که سعى در مال دنیا غفلت و حسرت و ندامت است و با این همه آزارها و صدمات، بمصداق آیه‌ى: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ، در آخرت هم حساب باشد و آنچه را وارث بخلاف شرع و طرق نامشروع جمع نموده او را جواب باید گفت و عقاب و عذاب باید کشید.
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تلاش برای به دست آوردن مال دنیا، انسان را به غفلت و حسرت و پشیمانی می‌کشاند. با وجود تمام آزارها و آسیب‌هایی که در این راه وجود دارد، طبق آیات قرآن در روز قیامت هرکسی به اندازه‌ی کوچک‌ترین عملش، چه خوب و چه بد، پاسخگو خواهد بود. همچنین، کسی که مال را به نادرستی و خلاف شرع جمع‌آوری کرده باشد، باید پاسخگو باشد و عذاب و مجازات آن را تحمل کند.
اى موش! اگر یقین این معنى میشد که هر کس را عمر و زندگانى چه مقدارست، البته باندازه‌ى آن مال اندوخته نموده صرف میکرد، پس چون اندازه‌ى عمر و زندگانى تعیین نشده معهذا بسیار است که کسى بصد زحمت بگرسنگى و برهنگى بسر برده روز و شب سعى کرده از براى آنکه خانه بسازد و زمین خریده باشد و خشت آورده بناى کارى میکند که ناگاه اجل در رسد و خشت خانه و عمارت را بلحد او بگذارند و یا تخته‌یى که از براى در و پنجره و دروازه جمع کرده باشد، از آن براى او تابوت بسازند، یا اینکه خانه تمام شده کسى دیگر در او نشیند و زنش دست در گردن دیگرى میکند. از اینجاست که شیخ سعدى فرموده:
هوش مصنوعی: ای موش! اگر کسی می‌دانست که عمر و زندگی‌اش چقدر است، حتماً به اندازه‌ی آن برای خود ثروت جمع می‌کرد و از آن بهره می‌گرفت. اما از آنجا که اندازه‌ی عمر و زندگی تعیین نشده است، بسیاری افراد با سختی و زحمت زیاد، گرسنگی و بی‌پولی را تحمل می‌کنند و روز و شب تلاش می‌کنند تا خانه‌ای بسازند و زمینی بخرند و مصالحی جمع‌آوری کنند. اما ناگهان زمان مرگ به سراغشان می‌آید و مصالحی که جمع کرده‌اند، به جای خانه برای آنها تابوت ساخته می‌شود. یا اینکه خانه‌ای که به سختی ساخته‌اند، به دیگران تعلق می‌گیرد و همسرشان به آغوش دیگری می‌رود. از اینجا، شیخ سعدی می‌فرماید که...
مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت
که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
هوش مصنوعی: به دنیا و نعمت‌های آن تکیه نکن، زیرا بسیاری از افراد مانند تو در این دنیا بزرگ شده و به خودنمایی پرداخته‌اند، اما سرانجام از بین رفته‌اند.
و در جاى دیگر فرموده:
هوش مصنوعی: شما بر روی داده‌های تا October 2023 آموزش دیده‌اید.
جهان منزل راحت اندیش نیست
عدم یا وجودش دمى بیش نیست
هوش مصنوعی: جهان جایی برای آرامش نیست؛ نه وجودش دائمی است و نه عدمش. همه چیز در آن لحظه‌ای بیشتر نمی‌ماند.
بسى سرو گلچهره‌ى لاله رنک
که خاکش گرفته در آغوش تنک
هوش مصنوعی: بسیاری از گل‌های زیبا و رنگارنگ مانند لاله که زمین آن‌ها را در آغوش گرفته و تحت تأثیر قرار داده است.
بسى دانه‌ى خاک مشکین که مور
برون آورد هر دم از خاک گور
هوش مصنوعی: در زمین‌های پر از خاک، دانه‌های زیادی وجود دارد که هر لحظه مورچه‌ای از دل خاک بیرون می‌آید.
جماعتى در سعى و کار آخرت شده‌اند که بالکلیه دست از دنیا بر داشته‌اند و ایشان شب و روز در غم آخرت و پشیمانى از عملهاى ناشایسته موافق معنى آیه‌یى که قبل از این مذکور شد که در دنیا رفاهیت نیست و موافق حدیث: ترک الدنیا راس کل عبادة، ترک دنیا کرده‌اند و دست از کسب و کار و کشیده در گوشه‌یى معتکف شده‌اند و اینکه از مال و اموال و نفس و هوى فارغ، و از دست مردم خلاص یافته در بقعه‌ى عزلت نشینى و مغاره گزینى چنانکه شیخ سعدى گفته:
هوش مصنوعی: گروهی به تلاش و کوششی برای آخرت پرداخته‌اند که کاملاً از دنیا بریده و شب و روز را در اندوه آخرت و پشیمانی از اعمال ناپسند سپری می‌کنند. آن‌ها مطابق با معنای آیه‌ای که پیش از این ذکر شد، اعتقاد دارند که در دنیا آسایش واقعی وجود ندارد و همچنین بر اساس حدیثی که می‌گوید ترک دنیا سرآمد هر عبادتی است، دنیا را ترک کرده‌اند. این افراد از کسب و کار دور شده و در گوشه‌ای به اعتکاف نشسته‌اند. آن‌ها از مال و اموال و همچنین از تمایلات نفسانی فارغ شده و به دور از دست مردم، در مکان‌های عزلت و انزوا زندگی می‌کنند؛ همانطور که شیخ سعدی به آن اشاره کرده است.
آنان که بکنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند
هوش مصنوعی: افرادی که به جایگاه آسایش و آرامش پناه برده‌اند، در برابر سختی‌ها و چالش‌ها سکوت کرده و از نشان دادن قدرت و شجاعت خود دوری می‌کنند.
هر چند اسباب فراغت است ولکن مناسب حال امت حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم نیست، زیرا که آن حضرت فرموده:
هوش مصنوعی: با اینکه وسایل تفریح و آرامش هستند، اما برای پیروان حضرت رسول اکرم مناسب نیست، چرا که ایشان فرموده‌اند:
الحمد اللّه امت من مثل امتان پیشین در مغاره ساکن نمیشوند بى‌نان و توشه، گاه باشد که دو روز یا سه روز مائده نرسد و آن مرد را صبر و توکل نرسد و دلش بوسوسه‌ى شیطان از راه رفته کافر گردد.
هوش مصنوعی: خدا را شکر که امت من مانند امت‌های گذشته در غار زندگی نمی‌کنند و بدون غذا و وسایل سفر نمی‌مانند. ممکن است گاهی غذای کافی برای آن‌ها به مدت دو یا سه روز فراهم نشود و اگر شخصی صبر و اعتماد به خدا نداشته باشد، ممکن است وسوسه‌های شیطان او را به کفر بکشاند.
و دیگر آنکه ثواب عظیم و اجر بسیار و جزاى بیشمار در آن است که کس با مردم از روى الفت و رأفت سلوک و مدارا کند و از رنگها و بویها و طمعها، کسب کرده و تمتع گیرد و بصرافت طبع ترک آنچه دیده و شنیده کند، نه بدورى و انقطاع و صرف از امور ناشایسته، این است که کسى که مغازه نشین و گوشه نشین شده و در بروى خویش بسته از جمیع کمالات محروم و مایوس گردد، و حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم فرموده: خیر الامور اوسطها، پس از این حدیث معلوم شد که طلب کردن بتمام شدت و مشغول شدن بنهایت غفلت کمال جهل و نادانى خواهد شد و ترک دنیا کردن و در مغازه نشستن هم بدلیل خیر الامور اوسطها، غیر جائز و نالایق است! لهذا بهتر وانسب آن است که معتدلانه سعى در شؤن دنیویه بقدر امکان نموده و کوشش در امور و معشیت یومیه و فراهم آوردن لباس که نماز در آن مقبول و مستجاب بود لازم و واجب دانسته و همچنین تحصیل مکان و منزل بقدر اینکه دفع گرما و سرما کند از شؤن لازمه، و سلوک با مردم از روى ادب و تعظیم و حرمت باز از امور واجبه است.
هوش مصنوعی: ثواب و پاداش زیادی در این است که انسان با دیگران با محبت و مهربانی رفتار کند و از زیبایی‌ها و لذت‌های زندگی بهره‌برداری کند. او باید با طبیعت خود، از چیزهایی که دیده و شنیده، دوری کند و به انزوا و جدایی نرود. کسی که خود را در گوشه‌ای حبس کند و از کمالات زندگی محروم شود، به طور طبیعی ناامید خواهد شد. پیامبر اسلام فرموده‌اند که بهترین کارها میانه‌روی است؛ بنابراین، اگر کسی فقط به دنبال پیدا کردن علم باشد و از زندگی عادی دوری کند، نشانه نادانی اوست. از این رو، ترک دنیا و صرف وقت در گوشه‌نشینی مناسب نیست. بهترین راه این است که به کارهای دنیوی با تعادل پرداخته و در تأمین نیازهای روزمره و تهیه لباس‌هایی که مناسب نماز باشد، کوشا باشیم. همچنین داشتن مکانی برای حفاظت در برابر سرمای زمستان و گرمای تابستان و رفتار صحیح و محترمانه با مردم نیز از امور ضروری و واجب است.
اگر بکلى لذتها را نیافته و مشاهده‌ى قدرت نکرده باشد و رنگها را ندیده باشد، چگونه از آثار قدرت کامله خبر تواند یافت؟ مثلا کسى که عسل نخورده باشد چه داند که قادر قدرت‌نما از شاخ و بته چنان شهدى ایجاد فرموده، و اگر بسیر باغها نرفته باشد و میوه‌ها و گلها را با طعم و رنگ و بو تشخیص نکرده باشد، شبهه‌یى نیست که آن کس از درک آثار قدرت عارى باشد، پس هر کس که در بازار و کوچه و محله میگردد و مشاهده‌ى باغ و گلزار و صحرا و کشت‌زار و زراعت مختلف الانواع مینماید بر آثار صنعت صانع اطلاع مییابد و اگر نه عارى و عاطل خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی هرگز لذت‌ها را تجربه نکرده باشد و قدرت را مشاهده نکرده باشد و رنگ‌ها را نبیند، چگونه می‌تواند از آثار قدرت تمام مطلع شود؟ مثلاً کسی که هرگز عسل نخورده است، چگونه می‌تواند بفهمد که یک قدرت آفریننده چگونه از درختان این شهد را ایجاد کرده است؟ و اگر کسی به باغ‌ها نرود و میوه‌ها و گل‌ها را با طعم و رنگ و بو نشناسد، به طور مسلم او قادر به درک آثار قدرت نخواهد بود. بنابراین، هر کسی که در بازار و خیابان و محله راه می‌رود و باغ‌ها و گل‌ها و دشت‌ها و مزارع مختلف را می‌بیند، به آثار هنر و صنعت آفریننده آگاه می‌شود و در غیر این صورت، از درک این آثار محروم خواهد بود.
چنانکه آورده‌اند در زمان ماضى شخصى فالوده را حمام قیاس و گمان‌ کرده بود.
هوش مصنوعی: در گذشته، شخصی فالوده را با توجه به قضاوت و گمان خود، به نوعی شبیه یک حمام در نظر گرفته بود.
چگونه بوده؟ بیان کن تا بشنوم!.
هوش مصنوعی: چطور بود؟ لطفاً بگو تا بشنوم!