برگردان به زبان ساده
دل نهادیم به بیداد، عطای تو کجاست
ما خود از جور ننالیم، وفای تو کجاست
هوش مصنوعی: ما به قلب خود به بیعدالتیها سپردهایم، ولی بخشش تو کجاست؟ ما از ستم شکایت نداریم، اما وفای تو کجاست؟
آن که برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید
هوش مصنوعی: کسی که به من بیمهری کرد و برایم ارزشی قائل نبود، هرگز نخواهد توانست در نظر همه، از من بهتر و ارزشمندتر باشد.
تا گبر نشی با تو بتی یار نبو
ور گبر شی از بهر بتی عار نبو
هوش مصنوعی: اگر به آیین زرتشتی و گبری روی نیاوری، دوستت نخواهد داشت و اگر به خاطر دوستی با بتها، به آیین گبری بگرای، هیچ شرمی نخواهی داشت.
آن را که میان بسته به زنار نبو
او را به میان عاشقان کار نبو
هوش مصنوعی: کسی که خود را به قید و بند محدود کرده، در دل عاشقان جایی ندارد.
من بودم دوش و آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
هوش مصنوعی: دیروز من در کنار آن معشوقه مهربان بودم. من از او خواهش و درخواست میکردم و او با تمام محبت به من پاسخ میداد.
شب رفت وحدیث ما بپایان نرسید
شب را چه گنه حدیث ما بود دراز
هوش مصنوعی: شب به پایان رسید ولی صحبتهای ما هنوز تمام نشده است. شب چه تقصیری دارد که داستان ما چنین طولانی است؟
آن دل که تو دیده ای زغم خون شد و رفت
وزدیده ی خون گرفته بیرون شد و رفت
هوش مصنوعی: دل کسی که تو او را دیدهای، از غم به شدت آسیب دید و در نهایت از بین رفت. چشمش که پر از اشک و غم بود، نیز دیگر نتوانست او را نگاه کند و در پایان، آن را ترک کرد.
روزی به هوای عشق سیری می کرد
لیلی صفتی بدید، مجنون شد و رفت
هوش مصنوعی: روزی فردی به خاطر عشقش در حال گردش بود که به زیبایی شبیه لیلی برخورد کرد. او به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و دل به او باخت.
گویند به حشر گفتگو خواهد بود
و آن یار عزیز تندخو خواهد بود
هوش مصنوعی: میگویند در روز رستاخیز، حرفهایی رد و بدل خواهد شد و آن یار محبوب، با طبعی تند و تیز خواهد بود.
از خیر محض جز نکوئی ناید
خوش باش که عاقبت نکو خواهد بود
هوش مصنوعی: از خوبی خالص فقط خوبی به وجود میآید. خوشحال باش که در پایان، خوب خواهد بود.
عارفی گفت: اگر دل، شربت عشق دنیا بنوشید، فزونی موعظت ویرا سودی نبخشد. چنان که جسد نیز اگر بیماری در آن استوار شد، بیش دارویش مفید نیفتد.
هوش مصنوعی: عارفی بیان کرده که اگر دل انسان به عشق دنیا وابسته شود، موعظه و نصیحت به او بیفایده خواهد بود. همانطور که اگر بیماری در بدن کسی ریشهدار شود، داروها دیگر تأثیر زیادی نخواهند داشت.
در کافی از امام صادق(ع) نقل گشته است که: هر قدر که ایمان بنده افزایش یابد، تنگی روزیش بیش شود.
هوش مصنوعی: از امام صادق(ع) نقل شده که هر چه ایمان انسان بیشتر شود، مشکلات و تنگیهای مالی او نیز بیشتر میگردد.
در همین زمینه نیز فرموده است: اگر الحال مؤمنان بر طلب روزی از خداوند نمی برد، ایشان را به تنگی بیشتری از حال کنونشان درهمی انداخت.
هوش مصنوعی: در این راستا گفته شده است: اگر مؤمنان در حال حاضر برای کسب روزی از خداوند تلاش نکنند، وضعیتشان به مراتب بدتر از آنچه الان هست، خواهد شد.
نیز فرموده است: از اولاد آدم، مؤمنی نبود جز آن که تهیدست بود و کافری نبود مگر آن که توانگر بود. تا آن که ابراهیم بیامد و بگفت: «ربنا لا تحملنا فتنه للذین کفروا». خداوند، بین هر دو دسته اموال و نیاز را یکسان نهاد.
هوش مصنوعی: حضرت فرمودهاند که هیچ یک از فرزندان آدم مؤمن نمیتوانستند پیدا شوند مگر اینکه در فقر و تنگدستی بودند و هیچ کافری هم نبود مگر اینکه دارای ثروت بود. تا اینکه ابراهیم (ع) آمد و دعا کرد: «پروردگارا، ما را به سبب کسانی که کافرند، مورد آزمایش قرار نده». در نتیجه، خداوند میان اموال و نیازهای این دو گروه تعادل برقرار کرد.
بزرگی عارفی را عیادت کرد، و وی را به بیماریهائی بسیار و دردهای سخت دچار دید. برای آرامش وی گفت: ای فلان، کسی که بر بلا بردباری نکند، در دعوی محبت راستگو نیست.
هوش مصنوعی: بزرگی به عیادت عارفی رفت و مشاهده کرد که او به بیماریهای زیادی گرفتار و دردهای شدیدی را تحمل میکند. برای اینکه خیالش را راحت کند، به او گفت: ای فلان، اگر کسی در برابر بلاها صبر نکند، در ادعای محبتش صادق نیست.
عارف گفت نه چنین است. بل آن کس که از بلا لذت نبرد، در دعوی محبت راستگو نیست.
هوش مصنوعی: عارف گفت: اینطور نیست. بلکه کسی که از مشکلات و دشواریها لذت نمیبرد، در ادعای محبتش صادق نیست.
عارفی را ملکی بود خواست بفروشد و بهایش صدقه دهد. یکی از یارانش گفت: کاش بهر عیالت ذخیره کنی؟ گفت: آن را بهر خویشتن نزد خداوند ذخیره نهم. و خداوند آن را بهر عیالم ذخیره کند.
هوش مصنوعی: یک عارف ملکی داشت و تصمیم گرفت آن را بفروشد و پول حاصل را صدقه دهد. یکی از دوستانش به او گفت: ای کاش چیزی از آن را برای خانوادهات نگه داری. عارف پاسخ داد: من آن را برای خودم نزد خدا نگه میدارم و امیدوارم که خداوند آن را برای خانوادهام ذخیره کند.
اولیای خداوند چهاراند: رهرو محض، مجذوب محض، رهرو مجذوب - که سلوکش بر جذبه اش مقدم بود - و مجذوب رهرو که بر عکس وی بود.
هوش مصنوعی: اولیای خداوند به چهار دسته تقسیم میشوند: نفر اول، کسی است که فقط در مسیر سیر و سلوک گام برمیدارد. نفر دوم، شخصی است که کاملاً در محبت و جذبه خداوند غرق شده است. نفر سوم، فردی است که در مسیر سلوک حرکت میکند اما جذبیت او بر سلوکش پیشی دارد. و نفر چهارم، کسی است که در مسیر سلوک قرار دارد ولی جذبیتش بر سلوک او غالب است.
عابدی چهل سال روزه می داشت و کسی از خویشان یا بیگانگان بدان آگاهی نمی یافت. چه غذایش را بر میگرفت و در راه صدقه اش می داد. اهل خانه اش می پنداشتند به بازار غذا خورده است و اهل بازار همی پنداشتند به خانه غذا خورده است.
هوش مصنوعی: عابدی به مدت چهل سال هر روز روزه میگرفت و هیچکس به این مسئله پی نمیبرد. او غذاهایش را برمیداشت و به نیازمندان میداد. خانوادهاش تصور میکردند که او به بازار رفته و غذا میخورد و مردم بازار هم فکر میکردند که او در خانه غذایش را میل میکند.
تصوف دست یازیدن به فقر و تهیدستی و حقیقت پذیرفتن به بذل و ایثار کردن و ترک اختیار و تعرض گرفتن است.
هوش مصنوعی: تصوف به معنای روی آوردن به زندگی ساده و بینیازی است، به طوری که فرد به حقیقت مسائل پی ببرد و با generosity و فداکاری رفتار کند. همچنین شامل رها کردن انتخابهای شخصی و پذیرش شرایط سخت زندگی میشود.
گفتند، بی زنی را هزاران غم است. گفتم: در تزویج نیز همچنان.
هوش مصنوعی: گفتند که یک زن نداشتن باعث بروز هزاران غم و ناراحتی میشود. من پاسخ دادم که در ازدواج کردن هم به همین صورت مشکلات و افسردگیها وجود دارد.
در کافی از امام صادق(ع) نقل است که پیامبر(ص) فرمود: ای تهیدستان، جانهای خویش پاک کنید و به دل از خداوند خشنود شوید تا خداوند عز و جل تهیدستی شما را ثواب دهد. و اگر چنان نکنید، تهیدستیتان را ثوابی نیست.
هوش مصنوعی: امام صادق (ع) نقل کرده است که پیامبر (ص) به افراد نیازمند فرمودند: ای تهیدستان، پاکی جانهای خود را حفظ کنید و در دل به خشنودی خداوند فکر کنید تا خداوند علاوه بر پاکی دل، به تهیدستی شما پاداش بدهد. در غیر این صورت، تهیدستی شما مورد پاداش نخواهد بود.
آهوئی را کرد صیادی شکار
اندر آخور کردش آن بی زینهار
هوش مصنوعی: آهویی را شکارچی گرفت و در قفس انداخت، بدون اینکه به او رحم کند.
در میان آخور پر از خران
حبس آهو کرد چون استمگران
هوش مصنوعی: در میان جمعیت ناخواسته و بیارادهای که در وضعیت نامناسب قرار دارند، برقراری نظم و آرامش مانند ج réparation و تلاش برای حفظ زیبایی و لطافت است.
آهو از وحشت بهر سو می گریخت
او به پیش آن خران شب کاه ریخت
هوش مصنوعی: آهو به خاطر ترسش از هر طرف فرار میکرد، در حالی که در برابر آن خرها، شب را با کاه پر کرده بودند.
از مجاعت وزاشتها هر گاو و خر
کاه می خوردند همچون نیشکر
هوش مصنوعی: از خوراکیهایی که در برداشت و خوشهچینی باقی میماند، هر گاو و خرسی کاه میخوردند و این کاه برایشان همچون نیشکر شیرین و خوشمزه است.
گاه آهو همی رمید از سو به سو
گه ز دود و گرد که می تافت رو
هوش مصنوعی: گاهی آهو از یک سو به سوی دیگر میپرد، وقتی که دودی و گردی به سمتش میآید.
هر کرا با ضد وی بگذاشتند
آن عقوبت را چو مرگ انگاشتند
هوش مصنوعی: هر کس که با دشمن خود روبرو شود، عواقب آن را مانند مرگ میداند.
زین بدن اندر عذابی سر بسر
مرغ روحت بسته با جنس دگر
هوش مصنوعی: در این بدن به عذابی مبتلا هستی و روح تو، همانند مرغی، به چیزی دیگر وابسته است.
روح باز است و طبایع زاغها
دارد از زاغان تن او داغها
هوش مصنوعی: روح آزاد است و ویژگیهای آن شبیه زاغها (در بعد منفی) است و از زاغان دنیوی او دردها و رنجهایی وجود دارد.
او بمانده در میانشان خوار و زار
همچو بوبکری میان سبزوار
هوش مصنوعی: او در میان آنها به شدت ضعیف و ناتوان به نظر میرسد، مانند بوبکری که در سبزوار گرفتار شده است.
حد ندارد این سخن و آهوی ما
می گریزد اندر آخور جابجا
هوش مصنوعی: این گفتگو حد و مرزی ندارد و مثل آهوهایی که در آخور میدوند و جابجا میشوند، ما هم در تلاشیم که از موضوعات فرار کنیم و به این سو و آن سو برویم.
آن خرک از طعمه و خوردن بماند
پس برسم دعوت آهو را بخواند
هوش مصنوعی: خرگوشی که از خوردن غذای خود باز مانده، اکنون به سمت دعوت آهو میرود و او را به سمت خودش میخواند.
سر بجنبانید سیرم ای فلان
اشتهایم نیست هستم ناتوان
هوش مصنوعی: سر خود را تکان دهید، ای فلانی! من اشتهای غذایی ندارم و ناتوان هستم.
گفت می دانم که نازی میکنی
یا زناموس احترازی می کنی
هوش مصنوعی: میگوید میدانم که تو به خاطر زیباییات خود را میزنی و یا به خاطر احترام به خانوادهات احتیاط میکنی.
گفت آهو با خر این طعمه ی تو است
زانکه اجزای تو زین زنده ی تو است
هوش مصنوعی: آهو به خر گفت: این شکار توست، زیرا اجزای تو به این موجود زنده مربوط است.
من الیف مرغزاری بوده ام
در ظلال و روضه ها آسوده ام
هوش مصنوعی: من در آرامش و سایهسار چمنزارها زندگی کردهام و همیشه احساس راحتی و آسایش کردهام.
گر گدا گشتم گدا رو کسی شوم
گر لباسم کهنه گردد من نوم
هوش مصنوعی: اگر فقیر شوم، برای کسی فقیر میشوم و اگر لباسهایم کهنه شود، من دوباره نو میشوم.
گفت خر: آری همی زن لاف لاف
در غریبی خوش بود گفتن گزاف
هوش مصنوعی: خر گفت: در غریبی، گفتن حرفهای بیمحتوا و بزرگنمایی آسان است و درست است.
گفت نافم بس گواهی می دهد
منتی بر عود و عنبر می نهد
هوش مصنوعی: ناف من، نشانهای بر وجود من است و برتری من را بر عود و عنبر نمایان میکند.
لیک آن را بشنود صاحب مشام
بر خر سنگین پرست آمد حرام
هوش مصنوعی: اما او که دارای گوش شنواست، به این موضوع توجه نمیکند و به سمت آن چیز سنگین و ناپسند میرود.
بهر این گفت آن رسول مستجیب
انما الاسلام فی الدنیا غریب
هوش مصنوعی: به سختی میتوان در دنیای امروزی اسلام را درک کرد و به آن عمل نمود، به گونهای که گویی اسلام در این دنیا غریب و نا آشنا است.
زآنکه خویشانش همه از وی رمند
گرچه با ذاتش ملایک همدم اند
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه بستگان او از او دوری میکنند، حتی اگر ذات او در کنار ملائکه باشد.
پنج وقت آمد نماز ای رهنمون
عاشقان، هم فی صلواه دائمون
هوش مصنوعی: در این زمانهای مقرر، که برای نماز برپا میشود، ای راهنمای عاشقان، همواره در حال نماز و عبادت هستیم.
نی به پنج آرام گیرد آن خمار
کاندر این سرهاست نی پانصد هزار
هوش مصنوعی: نوای نی به آرامش میرسد، اما این آرامش ناشی از حالتی عمیق و پیچیده است که در دل و ذهن بسیاری نهفته است.
نیست زرغبا میان عاشقان
سخت مستسقی جان عاشقان
هوش مصنوعی: هیچ کس در میان عاشقان وجود ندارد که به اندازه جان عاشقان تشنه و سیراب شده باشد.
از حضرت صادق(ع) نقل است که: زندانی آن کس است که دنیایش از آخرت محبوس کرده باشد.
هوش مصنوعی: از حضرت صادق(ع) روایت شده که فردی که در زندگی دنیوی خود گرفتار شده و نتوانسته به آخرت توجه کند، واقعاً زندانی است.
از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: موسی(ع) خضر (ع) را گفت: مرا وصیتی کن. گفت: آن را پیوسته دار که با آن هیچت زیان نرساند و با جز آن هیچت سود ندهد. (منقول از کافی است)
هوش مصنوعی: امام صادق(ع) روایت کردهاند که موسی(ع) از خضر(ع) خواست که او را وصیتی کند. خضر(ع) به او گفت: این وصیت را همیشه با خود داشته باش، زیرا هیچ چیز دیگری به تو آسیبی نمیزند و هیچ چیز دیگری هم نمیتواند به تو سود برساند.
شنیده ام که در این طارم زراندود است
خطی که عاقبت کار جمله محمود است
هوش مصنوعی: شنیدهام که در این بهشت پرنعمت، نشانی وجود دارد که در نهایت، سرنوشت همه چیز به خوبی و خوشی رقم میخورد.
زتاب قهر میندیش و ناامید مباش
که زیر سایه ی جود است هر چه موجود است
هوش مصنوعی: به خاطر خشم و ناراحتی نخواهید و ناامید نشوید، چون در سایه بخشش و generosity، همه چیز وجود دارد و از بین نمیرود.
مرا زحال قیامت شد این قدر معلوم
که لطف دوست همه آن کند که بهبود است
هوش مصنوعی: من از حال قیامت آنقدر فهمیدم که دوستی خداوند همهچیز را به نفع من سامان میدهد.
مگر که هم کرم او کند تدارک ما
وگرنه کیست که او دامنی نیالوده است
هوش مصنوعی: تنها در صورتی میتوانیم امیدی به جبران حال ما داشته باشیم که او به ما لطف کند؛ وگرنه چه کسی وجود دارد که پاک و بیگناه باشد؟
حذر کن از نفس گرم آذری زنهار
که آه سوخته مقبول حضرت جود است
هوش مصنوعی: از نفس و روح قوی و گرم آذری بپرهیز، چون آه و ناراحتی ناشی از آن، مورد توجه و پذیرش خداوند بخشنده قرار میگیرد.
داد از ستم نرگس دایم مستش
وز لطف پریشان بلند و پستش
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم چشمهای نرگس، همواره در حال مستی و نشئگی هستم و از محبت او، حالتهای مختلفی از شادی و افسردگی را تجربه میکنم.
میترسم از آن که همچنان در عرصات
خون ریزد و هیچ کس نگیرد دستش
هوش مصنوعی: میترسم بار دیگر در میدانها خونریزی کنند و هیچکس به کمکشان نیاید.
بخشای بر آن که بخت یارش نبود
جز خوردن اندوه تو کارش نبود
هوش مصنوعی: به آن کسی که شانس و اقبال به او یاری نکرده، جز تحمل غم و اندوه تو، کار دیگری نمیتواند انجام دهد.
در عشق تو حالتیش باشد که در آن
هم با تو و هم بی تو قرارش نبود
هوش مصنوعی: در عشق تو حالتی به وجود آمده که نه با تو آرامش دارم و نه بدون تو.
از وصیت پیامبر(ص) به ابوذر: ای ابوذر! بامداد که شود، با خود از دوشینه سخن مگوی و چون شب شود، با خود از صبح بگذشته مگوی. سلامتت را پیش از بیماری مغتنم دان و زندگانیت را پیش از مرگ. چه نمیدانی فردا نامت چه خواهد بود.
هوش مصنوعی: پیامبر(ص) به ابوذر توصیه میکند که در صبح به یاد شبهای گذشته نباشد و هنگام شب نیز به یاد صبحهای گذشته نیفتد. او تأکید میکند که پیش از بیماری از سلامتی خود بهرهبرداری کند و زندگی را پیش از مرگ غنیمت بشمرد، چرا که هیچکس نمیداند فردا چه بر سرش خواهد آمد.
ای ابوذر! بر عمر خویش حریص تر از درهم و دینار باش. کسی که دانش را از آن جوید که مردمانش روی آورند، نسیم فردوس را درنیابد.
هوش مصنوعی: ای ابوذر! بیشتر از پول و ثروت، بر عمر و زمان خود اهمیت بده. کسی که به دنبال دانش برود به خاطر نفع و منفعت دیگران، هرگز به نعمت و بهشت واقعی دست نخواهد یافت.
ای ابوذر، به خردی گناه منگر، بل بنگر که نافرمانی چه کس همی کنی. آنچه را که به تو مربوط نمی شود رها کن و از سخن گفتن پیرامن آنچه سودت ندهد دوری کن.
هوش مصنوعی: ای ابوذر، به کمی گناهان خود توجه نکن، بلکه به این فکر کن که نسبت به چه کسی نافرمانی میکنی. آنچه به تو ارتباطی ندارد، رها کن و از صحبت درباره مسائلی که فایدهای برای تو ندارند، دوری کن.
زبان خویش همچون مال خویش نگاه دار. ای ابوذر، اگر اجل و مسیرش بینی، آرزو و غرورش را دشمن خواهی داشت.
هوش مصنوعی: زبانت را مانند داراییات حفظ کن. ای ابوذر، اگر سرنوشت و پایان زندگی را ببینی، نسبت به آرزوها و خودپرستیات دشمنی خواهی داشت.
می بارم اشک سرخ بر چهره ی زرد
باشد که دلت نرم شود زین غم و درد
هوش مصنوعی: من اشکهای قرمز بر صورت زردت میریزم تا شاید قلبت به خاطر این غم و درد نرم شود.
حال من دل خسته چه پرسی که مرا
پولاد به آب نرم می باید کرد
هوش مصنوعی: حال من را از چه میپرسی؟ دل خسته و رنجور من نیاز به ترمیم و تجدید قوت دارد، مانند پولادی که باید در آب نرم شود تا مستحکمتر گردد.
داده ام جان که بدست آمده دامان غمش
نوبت تو است دلا جان تو و جان غمش
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را برایش فدای عشقش کردهام و حالا نوبت توست که احساسات قلبیات را با او در میان بگذاری. جان تو و جان او گره خورده است.
هر چه باداباد حرفی چند میگویم به او
کار خود در عاشقی این بار یکسر میکنم
هوش مصنوعی: هر چه که در دل دارم و به زبان میآورم، میگویم. اما میخواهم در این دور عاشقی، تمام کارهایم را یکجا و به طور کامل انجام دهم.
مجلس عیش است کوته کن فغانی درد دل
این حرارت جای دیگر کن که ما خود آتشیم
هوش مصنوعی: مجلس خوشی و شادی برپا است، پس ناراحتیها و درد دلها را کنار بگذارید. این حرارت و احساسات را در جای دیگری بروز دهید، زیرا ما خودمان در درونمان آتش و شعف داریم.
در بزم تو دل بار غم عیش کشید
یک جرعه زکام دوستکامی نچشید
هوش مصنوعی: در مهمانی تو، دل من بار غم را تحمل کرد، اما حتی یک جرعه از خوشی دوستی را نچشید.
با دشمنیت چه دوستی ها که نکرد
وز دوستیت چه دشمنی ها که ندید
هوش مصنوعی: با دشمنیات چه دوستیهایی که انجام نشد و از دوستیات چه دشمنیهایی که مشاهده نکردم.
ای دل چو آشنای غمی ترک او مکن
هر روز با کسی نتوان آشنا شدن
هوش مصنوعی: ای دل، اگر با غم آشنا هستی، هرگز او را ترک نکن. هر روز نمیتوان با کسی آشنا شد.
آن دل که من آن خویش پنداشتمش
هرگز بر هیچ دوست نگذاشتمش
هوش مصنوعی: من دل و جانم را که همیشه به خودم متعلق میدانستم، هرگز به هیچ دوستی نسپردم.
بگذاشت مرا بی کس و آمد بر تو
نیکو دارش که من نکو داشتمش
هوش مصنوعی: او مرا تنها رها کرد و به سوی تو آمده است. تو هم از او خوب مراقبت کن، چون من هم به او محبت داشتم.
انوری در تسلیت بیکی از شاهان هم عصر خویش که به پیری بینائی از دست داده بود، سروده است:
هوش مصنوعی: انوری در زمانی که یکی از شاهان همعصرش به دلیل پیری بیناییاش را از دست داده بود، شعری به عنوان تسلیت سروده است.
شاها به دیده ای که دلم را خدای داد
در دیده ی تو معنی نیکو بدیده ام
هوش مصنوعی: ای پادشاه، با چشمی که خداوند در دلم قرار داده، در چشمان تو معنای زیبا را دیدهام.
چون کردگار ذات شریفت بیافرید
گفت ای کس که برد و جهانت گزیده ام
هوش مصنوعی: خداوند هنگامی که وجود تو را آفرید، گفت: ای کسی که تو را برگزیدم و جهان را برای تو انتخاب کردم.
راضی نیم به آن که به غیری نظر کنی
زیرا که از برای خودت پروریده ام
هوش مصنوعی: من راضی نیستم که به دیگری توجه کنی، زیرا من برای تو پروردهام.
چشم جهانیان زپی دیدن جهان
و آن تو بهر دیدن خویش آفریده ام
هوش مصنوعی: چشم همه مردم به دنبال دیدن زیباییهای جهان است، اما من فقط برای تماشا و شناخت خودت تو را خلق کردهام.
تکحیل آن ز هیچ کس اندر جهان مدان
کان کحل غیرت است که من درکشیده ام
هوش مصنوعی: چشم خود را با هیچ کس در دنیا مقایسه نکن، زیرا این کحل (سرمه) غیرت است که من در چشمانم کشیدهام.