گنجور

بخش پنجم - قسمت دوم

مردی به نزد مالک دینار آمد و وی را دید که بنشسته و سگی سر بر زانوی وی نهاده است. مرد خواست سگ را براند. مالک گفت: بگذارش که ترا زیان و رنجی نرساند، و از هم نشین بد نیز نیک تر بود.

کسی را گفتند چه باعث شد که از مردمان عزلت کنی؟ گفت: بیم داشتم که پنهان از من دین من بستانند و من ندانم. این اشاره به آن است که طبع آدمی پنهان از وی صفات بد را از همنشینان بد همی گیرد.

اگر دو مرد را به صناعتی واحد دیدی و خواستی بدانی کدامشان را مهارت بیش است، جز به روزی ایشان که بر آن ها گشاده همی گردد، منگر.

آنجا که نادانی است، روزی فراوان است و هر جا که فضلی است، تنگدستی در کار است.

مطلوب جامی از طلبم گفته ای که چیست؟
مطلوب او همین که دهد جان در این طلب

اسطرخس صامت را پرسیدند: چرا سکوت پیشه کرده ای؟ گفت: از آن رو که هرگز بر سکوت پشیمان نگشتم و بسا که از سخن گفتن پشیمان گشته ام.

حارث بن عبدالله سخت گشاده دست بود. وی را گفتند که در فکر فرزند خود باش. گفت: از خدا شرمم آید که بر فرزند خود به جز او تکیه کنم.

بزرگمهر گفت: مهم ترین عیب دنیا آن است که آنچه آدمی در خور آن است، به اندازه، به وی ندهد، یا کم تر دهد یا بیشتر. سروده ی خاقانی قریب همین مضمون است:

هر مائده که دست ساز فلک است
یا بی نمک است یا سراسر نمک است
مائیم و پیر میکده و ذکر خیر او
امید ما به اوست، که داریم غیر او؟

در کتاب رجاء من الاحیاء آمده است که ابراهیم گفت: شبی به طواف خویشتن را تنها دیدم و شبی بس تاریک بود.

گفتم: خداوندا مرا از گناه نگاه دار تا هرگزت نافرمانی نکنم. ناگاه هاتفی گفت: ای ابراهیم، تو نگاه داری خواهی و دیگران نیز.

اگر همه از گناه نگاه داریم به کدام کس تفضل کنیم و کدام کس را بخشیم. من (مصنف) می گویم که خیام این شعر از او بگرفته است:

آباد خرابات زمی خوردن ماست
خون دو هزار توبه در گردن ماست
گر من نکنم گناه، رحمت که کند
آرایش رحمت از گنه کردن ماست
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست

حوضی است که سه فواره دارد که یکی از دو فواره آن را در یک چهارم روز پر می کند و فواره ی دومی در یک ششم روز و سومی در یک هفتم.

و حوض را فاضلابی است که در یک هشتم روز حوض را تخلیه می کند. تعیین کنید، که با باز بودن هر سه فواره و فاضلاب حوض در چه زمان پر شود؟

راه حل آن است که بدانیم هر سه فواره در یک روز چند برابر حوض را پر کنند. که رویهم هفده حوض را پر کنند. فاضلاب نیز در یک روز هشت برابر حوض را خالی می کند.

بنا بر این با کسر کردن این از آن حاصل نه می ماند. یعنی در یک روز حوض نه بار پر می شود. پس در یک نهم روز پر خواهد شد.

از سولون حکیم پرسیدند: چه چیز بر آدمی سخت تر از دیگر چیزهاست؟ گفت: معرفت عیب خویش و سخن نگفتن در چیزهائی که وی را سودی نداشته باشد.

دیوجانس حکیم را کسی بر نسبش طعنه زد. حکیم گفت: در چشم تو نسب من عیب من است. اما نزد من تو عیب نسب خویش باشی.

بزرگمهر گفت: کسی که وی را دوستی نبود که امور خویش به وی راجع دارد و نفس و مال خود را هنگام شدت بذل او کند، خویشتن را در زمره ی زندگان مشمرد.

حکیمی گفت: تلخی زندگی را جز با شیرینی وجود یاران قابل اعتماد تحمل نتوان کرد.

گفته اند: دیدار یاران غم را تسلی بود و فراقشان دل را زخم زند.

یکی گفت: عشیره ی تو کسی است که با تو نیک معاشرت کند و عمویت کسی است که ترا در عموم خویش نهد و خویشاوندت کسی است که سود خویش به تو رساند.

ابن سکین گفت: بلندی و بزرگی مرتبت آدمی از اجداد اوست. و زمانی گویند فلان شریف و بزرگوار است که نیاکانش از صاحبان مجد و شأن باشند.

اما حسب و کرم ویژه ی خود شخص است. و بسا که شخصی با حسب و کرم بود و نیاکانی شریف را واجد نبود.

عارفی گفت: معصیتی که توان ناخوش داری، نیک تر از حسنه ای است که ترا تکبر دهد.

از سخنان امیرمومنان(ع): کسی که بی نیازی را به غیر مال و کثرت را به غیر طایفه خواهد، از خواری معصیت به عزت طاعت خداوند بازگشته است. کسی که مابین خود و خداوند را اصلاح سازد، خداوند بین او بندگان را به اصلاح آورد.

ابواسحاق صابی، ابراهیم بن هلال، یگانه ی زمان خویش در بلاغت و وحید عصر خود در نگارش است که در خدمت خلفاء و کارهای بزرگ و دیوان رسائل نود سال عمر بکرد.

وی تلخ و شیرین روزگار بس چشید و خیر و شرش بسیار دید. شاعران عراق بسیارش مدح بگفتند و نامش به آفاق مشهور شد.

خلفاء، با حیله های بسیار خواستند که وی اسلام آورد اما نیاورد، حتی پادشاه بختیار وی را وزارت به شرط اسلام بخشید با این همه، به نیکوترین وجه با مسلمانان معاشرت می کرد و در روزه داشتن ماه مبارک یاریشان می داد. قرآن را نیز حفظ همی دانست . . . وی در آخر روزگار، معزول شد و به زندان افتاد.

ما با می و مستی سر تقوی داریم
دنیا طلبیم و میل عقبی داریم
کی دینی و دین هر دو بهم جمع شوند
این است که ما نه دین نه دنیا داریم

در ملل و نحل آمده است که سقراط حکیم، شاگرد فیثاغورث بود و به پرهیز و ریاضت و پیراستن اخلاق و دوری از دنیا مشغول همی بود.

از مردمان دوری گزیده و در غاری مکان کرده بود و رؤسای قوم خویش را از شرک و پرستش بتان منع همی کرد. و این شد که مردمان پست بر وی شوریدند و شاه به قتل وی ناگزیر شد و وی را سم خوراند.

سقراط همی گفت: ویژه ترین صفتی که بتوان از اوصاف باریتعالی برشمرد، آن که وی حی و قیوم است. چه دانش و قدرت وجود و حکمت، همگی در واژه ی حی همی گنجد و زندگانی جامع همه ی این اوصاف است. نیز بقا و جاودانگی و دوام در واژه ی قیوم گنجد و این صفت جامع همه ی آن ها بود.

وی بر آن بود که ارواح انسانی، قبل از وجود بدن ایشان موجود است و برای تکامل بدن، بدان می پیوندد و زمانی که جسم تباهی می پذیرد، دوباره روح به کلیت خویش باز می گردد.

از علی بن ابی رافع روایت شده است که گفت: بر بیت المال، نزد علی بن ابیطالب(ع) کارگزار و نویسنده بودم. و آن گاه، به بیت المال گردن بند مرواریدی بود که در جنگ بصره عاید گشته بود.

دختر وی کس به نزد من فرستاد و گفت: مرا خبر رسید که در بیت المال امیرمؤمنان(ع) گردن بند مرواریدی است که در اختیار توست.

و من دوست همی دارم که آن را عاریه ام دهی تا بروز عید قربان بدان زینت یابم. من کس بنزدش فرستادم که ای دختر امیرمؤمنان، مشروط بدان که عاریتت بدان شرط بود که عین گردنبند پس از سه روز پس آوری و ضامن فقدانش باشی.

پاسخ داد: بلی عاریه ای که پس از سه روز عین پس داده شود و ضامن فقدان عینش باشم. من آن را بدون دادم. امیرمؤمنان(ع) آن گردنبند را برگردن وی بدید و بشناخت و پرسید: این گردنبند از کجاآوردی؟

پاسخ داد: آن را از ابن ابی رافع گنجینه بان امیرمؤمنان عاریه کرده ام که روز عید بدان زینت گیرم و باز پس دهم. امیرمؤمنان کس به دنبال من فرستاد.

هنگامی که رفتم فرمود: ای پسر ابی رافع ایا به مسلمانان خیانت همی کنی؟ گفتم: از خیانت به مسلمانان به خداوند پناه همی برم. فرمود:، پس چگونه گردن بند موجود در بیت المال را بدون اذن من و رضایت مسلمانان به دختر من عاریه داده ای؟

گفتم: ای امیرمومنان، او دختر تو است و از من خواست آن را به وی عاریه دهم تا خود را با آن بیاراید. و من آن را بدان شرط که عین را باز پس دهد و ضامن فقدانش نیز بود، بوی داده ام.

فرمود: هم امروز آن را بازپس گیر و از تکرار چنین کار بپرهیز که مجازاتت خواهم کرد. سپس فرمود: وای بر دختر من اگر گردن بند را جز به همان شروط فرستاده بود.

در غیر آن صورت اولین زن هاشمی بود که به سرقت دستش همی بریدند. سخن وی به گوش دختر رسید. گفت: ای امیر، من دختر توام و پاره ای از تن تو، چه کسی سزاوارتر از من به استفاده از آن است؟ فرمود: ای دختر ابن ابیطالب، از حق پا فرا مبر.

مگر تمام زنان مهاجر و انصار در این عید به چنین گردنبندی خویشتن را آراسته اند؟ من آن گاه گردنبند بستدم و به جای خویش نهادم.

ای عزیز مصر در پیمان درست
یوسف مظلوم در زندان تو است
در خلاص او یکی خوابی ببین
زود فالله یحب المحسنین
جبری است که اختیار می زاید از او
ور عکس کنی قضیه ی شاید از او
چه جبر و چه اختیار، مختار یکی است
لیکن هر دو اختیار می آید از او

پیامبر (ص) فرمود: ای مردم بدانید که این دنیا سرائی ناراست است نه خانه ای به استواء. خانه ی اندوه است نه شادی. کسی که آن را بشناخت، از نعمتی شادمان نشود و به مصیبتی اندوهگین نگردد.

هان بدانید که خداوند دنیا را منزلگه آزمون و آخرت را منزلگه فرجامین نهاد. و آزمون دنیا را سبب ثواب عقبی نهاد و ثواب عقبی را پاداش بلایای دنیا. پس بستاند تا عطا کند و بیازماید تا پاداش دهد.

دنیا زود بگذرد و زو دیگرگون شدنی است. شیرینی شیرخوارگیش را بسبب تلخی از شیر گرفتنش پرهیز کنید. از لذایذ حالش به سبب غمان آینده اش دوری کنید.

مکوشید خانه ای را که خداوند خواهد خراب کند، آبادان شود و چون از شما خواسته است که از آن ببرید، مپیوندیدش که در معرض عقوبت وی قرار گیرید.

ابن عباس گفت: پیامبر را (ص) شنیدم که می فرمود: ای مردم، گسترش آرزوها بر فرود آمدن اجل مقدم بود و روز بازگشت جای عرضه ی کردارهاست.

در آن روز آن کس که به کارهای نیک اندوخته ی خود شاد است، غنیمت کرده و آن کس که بر کارهای نیک از دست شده مأیوس است، پشیمانی برد.

ای مردم، آز، تهیدستی است و یاس از دنیا بی نیازی و خرسندی به آنچه که هست، رامش است. نیز گوشه گیری عبادت و کار گنجینه است.

دنیا چون کانی ماند که آنچه در آن است همانند چیزی است که از آن برگرفته شده است. و تمامی چیزهایش به نابودی و زوال نزدیک است.

از این رو اکنون که مهلت نفسی چند باقی است، آن را دریابید و اخلاص کنید چرا که زمانی که راه نفستان گیرند، پشیمانی سودی ندهد.

جمال عارفان، شیخ محی الدین عربی، در جزء سوم کتاب فتوحات مکیه گفته است: علما را اتفاق است که پاها از اعضائی است که محل وضو است.

اما در نحوه ی طهارت آن ها به وضو اختلاف است که آیا بایستی آن ها را شست یا مسح کشید یا این که هر دو اختیاری است.

مذهب ما اختیار بین آن دو است با اولویت جمع آن دو کار. چه گویند مسح پا مطابق ظاهر قرآن است و غسل آن سنت.

زیتون(؟) حکیم مردی را دید که بر ساحل دریائی سخت مهموم و محزون بود و بر دنیا تأسف همی خورد. وی را گفت: ای جوان، اگر در اوج بی نیازی به دریائی بودی و کشتی ات بشکسته بود و نزدیک بود که هلاک شوی، آیا آرزومند نبودی که هر چه داری از دست رود و نجا یابی؟ گفت: بلی.

گفت: حال اگر بر تمام دنیا سلطنت داشتی و اطرافیانت را همگی عزم قتل تو بود، آرزومندی نبودی که با از دست رفتن تمام آنچه داری، از ایشان خلاصی یابی؟ گفت: بلی. گفت: تو هم اکنون آن ثروتمندی و هم اکنون آن سلطان. مرد از سخنان او رامش یافت.

حکیمی گفت: مرگ چونان تیری است که به قصد تو آید و عمر تو فاصله ی مسیر آن است.

واعظی گفت: در این روزگار که چونان پرندگان همی گذرد، بهر آخرتتان کاری سازید. نیز شب و روز بر شما عمل همی کنند، شما نیز بر آنها عمل کنید.

در تفسیر نیشابوری، در تفسیر آیه ی «و هوالذی یقبل التوبه من عباده » چنین آمده است: گفته اند علامت قبول توبه، دوری یاران بد و هم نشینان سؤ است.

نیز دوری از جائی که در آن جا به گناه و خطا دست زده است. و این که آن یاران و هم نشینان و کارها را با یاران و هم نشینان و کارهای نیک بدل سازد.

سپس پشیمانی بسیار کند و بر آنچه بگذرانده و روزهائی که تباه داشته است بگرید و حسرت افراط کاری و اهمال دمی رها نکند و خویشتن را در خور هر گونه عذاب و خشم داند.

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مردی به نزد مالک دینار آمد و وی را دید که بنشسته و سگی سر بر زانوی وی نهاده است. مرد خواست سگ را براند. مالک گفت: بگذارش که ترا زیان و رنجی نرساند، و از هم نشین بد نیز نیک تر بود.
هوش مصنوعی: مردی به نزد مالک دینار رفت و او را دید که نشسته و سگی روی زانویش قرار دارد. مرد خواست سگ را دور کند، اما مالک گفت: او را رها کن زیرا به تو ضرر و زحمتی نخواهد رساند و نشستن با یک هم‌نشین بد هم بهتر از این است.
کسی را گفتند چه باعث شد که از مردمان عزلت کنی؟ گفت: بیم داشتم که پنهان از من دین من بستانند و من ندانم. این اشاره به آن است که طبع آدمی پنهان از وی صفات بد را از همنشینان بد همی گیرد.
هوش مصنوعی: کسی از او پرسید چه چیزی باعث شد که از مردم دوری کنی؟ او گفت: می‌ترسیدم که به طور مخفیانه دینی که دارم را از من بگیرند و من از آن بی‌خبر باشم. این نشان‌دهنده این است که ذات انسان به طور ناخودآگاه صفات زشت را از همنشینان بد خود دریافت می‌کند.
اگر دو مرد را به صناعتی واحد دیدی و خواستی بدانی کدامشان را مهارت بیش است، جز به روزی ایشان که بر آن ها گشاده همی گردد، منگر.
هوش مصنوعی: اگر دو مرد را در یک حرفه ببینی و بخواهی بفهمی کدام‌یک در آن حرفه مهارت بیشتری دارد، نباید فقط به روزهایی که برای آن‌ها موفقیت‌آمیز است نگاه کنی.
آنجا که نادانی است، روزی فراوان است و هر جا که فضلی است، تنگدستی در کار است.
هوش مصنوعی: در جایی که جهل و نادانی وجود دارد، فرصت‌ها و روزهای پرخوری و خوشی زیاد است، اما در جایی که دانش و فضیلت حاکم است، کمبود و فقر به چشم می‌خورد.
مطلوب جامی از طلبم گفته ای که چیست؟
مطلوب او همین که دهد جان در این طلب
هوش مصنوعی: من در پی چیزی هستم که به آن دست یابم، و پرسیده‌ای که آن چیست؟ آنچه من می‌خواهم همین است که در این جستجو روح خود را فدای آن کنم.
اسطرخس صامت را پرسیدند: چرا سکوت پیشه کرده ای؟ گفت: از آن رو که هرگز بر سکوت پشیمان نگشتم و بسا که از سخن گفتن پشیمان گشته ام.
هوش مصنوعی: اسطرخس صامت را از او پرسیدند چرا ساکت است. او پاسخ داد که هرگز از سکوت خود ناراحت نشده و ممکن است از صحبت کردن پشیمان شده باشد.
حارث بن عبدالله سخت گشاده دست بود. وی را گفتند که در فکر فرزند خود باش. گفت: از خدا شرمم آید که بر فرزند خود به جز او تکیه کنم.
هوش مصنوعی: حارث بن عبدالله فردی بسیار دست و دلباز بود. به او گفتند که باید درباره آینده فرزندش نگران باشد. او پاسخ داد: از خدا شرمنده‌ام که به جز او به کسی دیگر برای حمایت از فرزندم تکیه کنم.
بزرگمهر گفت: مهم ترین عیب دنیا آن است که آنچه آدمی در خور آن است، به اندازه، به وی ندهد، یا کم تر دهد یا بیشتر. سروده ی خاقانی قریب همین مضمون است:
هوش مصنوعی: بزرگمهر بیان کرد که بزرگ ترین مشکل در زندگی این است که آنچه آدمی نیاز دارد، به اندازه کافی به او داده نمی‌شود؛ یا کمتر از حد لازم است یا بیشتر از آنچه که باید باشد. این مضمون در شعر خاقانی نیز مشابه همین موضوع را مطرح کرده است.
هر مائده که دست ساز فلک است
یا بی نمک است یا سراسر نمک است
هوش مصنوعی: هر غذا و نعمت که از آسمان برای ما می‌رسد، یا بی‌خاصیت و بی‌مزه است، یا کاملاً شور و تلخ است.
مائیم و پیر میکده و ذکر خیر او
امید ما به اوست، که داریم غیر او؟
هوش مصنوعی: ما به همراه پیر میکده هستیم و یاد او را گرامی می‌داریم؛ امید ما به او است، زیرا چیزی جز او نداریم.
در کتاب رجاء من الاحیاء آمده است که ابراهیم گفت: شبی به طواف خویشتن را تنها دیدم و شبی بس تاریک بود.
هوش مصنوعی: در کتابی به نام "رجاء من الاحیاء" نوشته شده است که ابراهیم توضیح می‌دهد که یک شب در تنهایی و در تاریکی به دور خود می‌چرخید.
گفتم: خداوندا مرا از گناه نگاه دار تا هرگزت نافرمانی نکنم. ناگاه هاتفی گفت: ای ابراهیم، تو نگاه داری خواهی و دیگران نیز.
هوش مصنوعی: گفتم: ای خدا، مرا از ارتکاب گناه دور نگه‌دار تا هرگز به تو نافرمانی نکنم. ناگهان صدایی به من رسید که گفت: ای ابراهیم، تو و دیگران نیز تحت حفاظت قرار خواهید گرفت.
اگر همه از گناه نگاه داریم به کدام کس تفضل کنیم و کدام کس را بخشیم. من (مصنف) می گویم که خیام این شعر از او بگرفته است:
هوش مصنوعی: اگر همه را از گناه دور نگه داریم، به چه کسی لطف کنیم و کدام یک را ببخشیم؟ من می‌گویم که خیام این شعر را از او اقتباس کرده است.
آباد خرابات زمی خوردن ماست
خون دو هزار توبه در گردن ماست
هوش مصنوعی: محل خراباتی به خاطر نوشیدن ما سرزنده است و سنگینی دو هزار توبه بر دوش ماست.
گر من نکنم گناه، رحمت که کند
آرایش رحمت از گنه کردن ماست
هوش مصنوعی: اگر من گناهی نداشته باشم، رحمت چگونه به وجود می‌آید؟ زیبایی رحمت از گناه کردن ما سرچشمه می‌گیرد.
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
هوش مصنوعی: نگو که ما برای آن شاه (خدا) چاره‌ای نداریم، چون با انسان‌های بزرگوار کارها آسان‌تر می‌شود.
حوضی است که سه فواره دارد که یکی از دو فواره آن را در یک چهارم روز پر می کند و فواره ی دومی در یک ششم روز و سومی در یک هفتم.
هوش مصنوعی: این حوض سه فواره دارد. یکی از فواره‌ها می‌تواند در یک چهارم روز حوض را پر کند، فواره دوم در یک ششم روز و فواره سوم در یک هفتم روز این کار را انجام می‌دهد.
و حوض را فاضلابی است که در یک هشتم روز حوض را تخلیه می کند. تعیین کنید، که با باز بودن هر سه فواره و فاضلاب حوض در چه زمان پر شود؟
هوش مصنوعی: حوض دارای یک فاضلاب است که می‌تواند در عرض یک هشتم روز آب حوض را تخلیه کند. حالا باید محاسبه کنید که اگر هر سه فواره به همراه فاضلاب روشن باشند، حوض چه مدتی طول می‌کشد تا پر شود.
راه حل آن است که بدانیم هر سه فواره در یک روز چند برابر حوض را پر کنند. که رویهم هفده حوض را پر کنند. فاضلاب نیز در یک روز هشت برابر حوض را خالی می کند.
هوش مصنوعی: برای حل مسئله، باید بدانیم که هر سه فواره در یک روز چند حوض را پر می‌کنند. مجموعاً این فواره‌ها می‌توانند ۱۷ حوض را پر کنند. از طرفی، فاضلاب در یک روز معادل ۸ حوض را تخلیه می‌کند.
بنا بر این با کسر کردن این از آن حاصل نه می ماند. یعنی در یک روز حوض نه بار پر می شود. پس در یک نهم روز پر خواهد شد.
هوش مصنوعی: بنابراین، اگر مقدار مشخصی را از مقدار دیگر کم کنیم، نتیجه‌ای باقی نمی‌ماند. به این ترتیب، حوض در طول یک روز نه بار پر می‌شود و بنابراین در یک نهم روز پر خواهد شد.
از سولون حکیم پرسیدند: چه چیز بر آدمی سخت تر از دیگر چیزهاست؟ گفت: معرفت عیب خویش و سخن نگفتن در چیزهائی که وی را سودی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: از سولون حکیم سوال کردند که چه چیزی برای انسان از دیگر چیزها دشوارتر است؟ او پاسخ داد: شناخت عیوب خود و پرهیز از گفتن حرف‌هایی که برای او نفعی ندارد.
دیوجانس حکیم را کسی بر نسبش طعنه زد. حکیم گفت: در چشم تو نسب من عیب من است. اما نزد من تو عیب نسب خویش باشی.
هوش مصنوعی: دیوجانس حکیم به دلیل نسبش مورد تمسخر قرار گرفت. او پاسخ داد که در نظر تو نسبت او یک عیب محسوب می‌شود، اما در واقع، او این عیب را به خود فرد مخاطب نسبت داد و گفت که او باید به عیب نسب خود توجه کند.
بزرگمهر گفت: کسی که وی را دوستی نبود که امور خویش به وی راجع دارد و نفس و مال خود را هنگام شدت بذل او کند، خویشتن را در زمره ی زندگان مشمرد.
هوش مصنوعی: بزرگمهر گفت: کسی که دوست و همراهی ندارد که امورش را با او در میان بگذارد و در زمان سختی جان و مالش را به او ببخشد، باید خود را جزو مردگان به حساب آورد.
حکیمی گفت: تلخی زندگی را جز با شیرینی وجود یاران قابل اعتماد تحمل نتوان کرد.
هوش مصنوعی: حکیمی بیان کرده است که تنها با داشتن دوستان قابل اعتماد و همراهان خوب، می‌توان تلخی‌های زندگی را بهتر تحمل کرد.
گفته اند: دیدار یاران غم را تسلی بود و فراقشان دل را زخم زند.
هوش مصنوعی: گفته شده است که ملاقات با دوستان و یاران می‌تواند دل را آرام کند و جدایی از آنها دلی پر از درد به جا می‌گذارد.
یکی گفت: عشیره ی تو کسی است که با تو نیک معاشرت کند و عمویت کسی است که ترا در عموم خویش نهد و خویشاوندت کسی است که سود خویش به تو رساند.
هوش مصنوعی: عشیره تو به کسانی اطلاق می‌شود که با تو به خوبی رفتار می‌کنند، عمویت کسی است که تو را در میان دیگران قرار می‌دهد و خویشاوندت به کسی گفته می‌شود که منفعتش را به تو منتقل کند.
ابن سکین گفت: بلندی و بزرگی مرتبت آدمی از اجداد اوست. و زمانی گویند فلان شریف و بزرگوار است که نیاکانش از صاحبان مجد و شأن باشند.
هوش مصنوعی: ابن سکین بیان می‌کند که عظمت و مرتبه یک انسان به اجداد او بستگی دارد. معمولاً وقتی گفته می‌شود کسی شریف و بزرگوار است، به این معناست که نیاکانش از افراد با افتخار و مقام بوده‌اند.
اما حسب و کرم ویژه ی خود شخص است. و بسا که شخصی با حسب و کرم بود و نیاکانی شریف را واجد نبود.
هوش مصنوعی: اما شخصیت و بزرگی فرد به خودش بستگی دارد و ممکن است کسی دارای شخصیت و بزرگی باشد، بدون آنکه نیاکان شریف و برجسته‌ای داشته باشد.
عارفی گفت: معصیتی که توان ناخوش داری، نیک تر از حسنه ای است که ترا تکبر دهد.
هوش مصنوعی: یک عارف بیان کرده است که گناهی که انسان را ناراحت می‌کند، بهتر از نیکی‌ای است که فرد را مغرور کند.
از سخنان امیرمومنان(ع): کسی که بی نیازی را به غیر مال و کثرت را به غیر طایفه خواهد، از خواری معصیت به عزت طاعت خداوند بازگشته است. کسی که مابین خود و خداوند را اصلاح سازد، خداوند بین او بندگان را به اصلاح آورد.
هوش مصنوعی: کسی که برای بی‌نیازی به غیر از مال و ثروت و برای کثرت به غیر از جمعیت و طایفه تلاش کند، به عزت و کرامت عبادت خداوند بازگشته است و از ذلت گناه فاصله گرفته. اگر انسان روابط خود با خدا را درست کند، خداوند نیز باعث اصلاح روابط او با بندگانش خواهد شد.
ابواسحاق صابی، ابراهیم بن هلال، یگانه ی زمان خویش در بلاغت و وحید عصر خود در نگارش است که در خدمت خلفاء و کارهای بزرگ و دیوان رسائل نود سال عمر بکرد.
هوش مصنوعی: ابواسحاق صابی، ابراهیم بن هلال، در زمان خود در زمینه بلاغت و نوشتن بی‌نظیر بود. او نزدیک به نود سال عمر کرده و در خدمت خلفا و در انجام کارهای بزرگ فعالیت داشت.
وی تلخ و شیرین روزگار بس چشید و خیر و شرش بسیار دید. شاعران عراق بسیارش مدح بگفتند و نامش به آفاق مشهور شد.
هوش مصنوعی: او طعم تلخ و شیرین زندگی را به خوبی چشیده و تجربه‌های زیادی از خوب و بد را داشته است. شاعران عراقی درباره‌اش سخنرانی‌های تحسین‌آمیز زیادی انجام دادند و نامش در سراسر جهان معروف شد.
خلفاء، با حیله های بسیار خواستند که وی اسلام آورد اما نیاورد، حتی پادشاه بختیار وی را وزارت به شرط اسلام بخشید با این همه، به نیکوترین وجه با مسلمانان معاشرت می کرد و در روزه داشتن ماه مبارک یاریشان می داد. قرآن را نیز حفظ همی دانست . . . وی در آخر روزگار، معزول شد و به زندان افتاد.
هوش مصنوعی: خلیفه‌ها تلاش‌های زیادی کردند تا او را به اسلام بیاورند، اما موفق نشدند. حتی پادشاه بختیار به او پیشنهاد وزارت داد به شرط اینکه مسلمان شود، اما او همچنان به دین خود پایبند ماند. با این حال، او با مسلمانان به نیکی رفتار می‌کرد و در ماه رمضان به آنها کمک می‌کرد. او همچنین قرآن را حفظ کرده بود. در نهایت، در آخر عمرش از مقامش معزول و به زندان فرستاده شد.
ما با می و مستی سر تقوی داریم
دنیا طلبیم و میل عقبی داریم
هوش مصنوعی: ما به خاطر خوش‌گذرانی و شادی، ظاهراً تقوا را رعایت می‌کنیم، اما در درون به دنیای مادی تمایل داریم و در واقع، به سمت چیزهای آخرت‌ساز هم کشیده می‌شویم.
کی دینی و دین هر دو بهم جمع شوند
این است که ما نه دین نه دنیا داریم
هوش مصنوعی: زمانی که دین و دنیای انسان به یکدیگر پیوند بخورند، نشان می‌دهد که نه به دین پایبندیم و نه به دنیا اهمیت می‌دهیم.
در ملل و نحل آمده است که سقراط حکیم، شاگرد فیثاغورث بود و به پرهیز و ریاضت و پیراستن اخلاق و دوری از دنیا مشغول همی بود.
هوش مصنوعی: در منابع مختلف ذکر شده است که سقراط، حکیمی برجسته، شاگرد فیثاغورث بوده و به امور پرهیزی، ریاضت، تنقیح اخلاق و دوری از دنیا مشغول بوده است.
از مردمان دوری گزیده و در غاری مکان کرده بود و رؤسای قوم خویش را از شرک و پرستش بتان منع همی کرد. و این شد که مردمان پست بر وی شوریدند و شاه به قتل وی ناگزیر شد و وی را سم خوراند.
هوش مصنوعی: او از مردم کناره گرفت و به یک غار رفت و به رهبران قوم خود هشدار می‌داد که از پرستش بت‌ها دست بکشند. اما مردم ساده‌لوح علیه او شورش کردند و شاه ناچار به قتل او شد و او را سم داد.
سقراط همی گفت: ویژه ترین صفتی که بتوان از اوصاف باریتعالی برشمرد، آن که وی حی و قیوم است. چه دانش و قدرت وجود و حکمت، همگی در واژه ی حی همی گنجد و زندگانی جامع همه ی این اوصاف است. نیز بقا و جاودانگی و دوام در واژه ی قیوم گنجد و این صفت جامع همه ی آن ها بود.
هوش مصنوعی: سقراط می‌گفت: یکی از ویژگی‌های برجسته‌ای که می‌توان دربارهٔ خداوند ذکر کرد این است که او زنده و پاینده است. زیرا دانش، قدرت، وجود و حکمت همگی در معنای "زنده" نهفته‌اند و زندگی شامل تمام این ویژگی‌هاست. همچنین، واژه "پاینده" به معنای بقا و جاودانگی است و این ویژگی، تمامی خصوصیات دیگر را دربرمی‌گیرد.
وی بر آن بود که ارواح انسانی، قبل از وجود بدن ایشان موجود است و برای تکامل بدن، بدان می پیوندد و زمانی که جسم تباهی می پذیرد، دوباره روح به کلیت خویش باز می گردد.
هوش مصنوعی: او بر این باور بود که ارواح انسان‌ها پیش از شکل‌گیری بدنشان وجود دارند و برای رشد و تکامل بدن به آن می‌پیوندند. هنگامی که بدن دچار فساد و نابودی می‌شود، روح بار دیگر به حالت کلی و تمامیت خود بازمی‌گردد.
از علی بن ابی رافع روایت شده است که گفت: بر بیت المال، نزد علی بن ابیطالب(ع) کارگزار و نویسنده بودم. و آن گاه، به بیت المال گردن بند مرواریدی بود که در جنگ بصره عاید گشته بود.
هوش مصنوعی: علی بن ابی رافع نقل می‌کند که او به عنوان کارگزار و نویسنده در بیت المال زیر نظر علی بن ابی‌طالب(ع) فعالیت می‌کرد. در آن زمان، در بیت المال یک گردن بند مرواریدی وجود داشت که در جریان جنگ بصره به دست آمده بود.
دختر وی کس به نزد من فرستاد و گفت: مرا خبر رسید که در بیت المال امیرمؤمنان(ع) گردن بند مرواریدی است که در اختیار توست.
هوش مصنوعی: دختر او کسی را به نزد من فرستاد و گفت: به من خبر رسیده که در خزانه امیر مؤمنان(ع) یک گردن‌بند مرواریدی وجود دارد که در دست توست.
و من دوست همی دارم که آن را عاریه ام دهی تا بروز عید قربان بدان زینت یابم. من کس بنزدش فرستادم که ای دختر امیرمؤمنان، مشروط بدان که عاریتت بدان شرط بود که عین گردنبند پس از سه روز پس آوری و ضامن فقدانش باشی.
هوش مصنوعی: من از تو خواهش می‌کنم که این گردنبند را به من عاریه بدهی تا در روز عید قربان آن را به گردن بیاویزم. من کسی را به نزد تو فرستادم و به او گفتم که ای دختر امیر مؤمنان، این امانت با این شرط به تو داده می‌شود که بعد از سه روز آن را برگردانی و تضمین کنی که گم نخواهد شد.
پاسخ داد: بلی عاریه ای که پس از سه روز عین پس داده شود و ضامن فقدان عینش باشم. من آن را بدون دادم. امیرمؤمنان(ع) آن گردنبند را برگردن وی بدید و بشناخت و پرسید: این گردنبند از کجاآوردی؟
هوش مصنوعی: پاسخ داد: بله، می‌توانم عاریه‌ای را که بعد از سه روز باید برگردانده شود، بدون آنکه هیچ چیزی از آن گم شود، به عهده بگیرم. من آن را بدون هیچ مشکلی به او دادم. امیرمؤمنان(ع) آن گردنبند را روی گردن او دید و شناخت و از او پرسید: این گردنبند را از کجا آوردی؟
پاسخ داد: آن را از ابن ابی رافع گنجینه بان امیرمؤمنان عاریه کرده ام که روز عید بدان زینت گیرم و باز پس دهم. امیرمؤمنان کس به دنبال من فرستاد.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که این لباس را از ابن ابی رافع، خزینه‌دار امیرالمؤمنین، به امانت گرفته است تا در روز عید از آن استفاده کند و بعد دوباره به او برگرداند. امیرالمؤمنین نیز فردی را به دنبال او فرستاده بود.
هنگامی که رفتم فرمود: ای پسر ابی رافع ایا به مسلمانان خیانت همی کنی؟ گفتم: از خیانت به مسلمانان به خداوند پناه همی برم. فرمود:، پس چگونه گردن بند موجود در بیت المال را بدون اذن من و رضایت مسلمانان به دختر من عاریه داده ای؟
هوش مصنوعی: زمانی که به ملاقات او رفتم، پرسید: ای پسر ابی رافع، آیا به مسلمانان خیانت می‌کنی؟ من پاسخ دادم: من به خداوند از خیانت به مسلمانان پناه می‌برم. او ادامه داد: پس چگونه توانستی گردنبند موجود در بیت‌المال را بدون اجازه من و رضایت مسلمانان به دخترم به عنوان عاریه بدهی؟
گفتم: ای امیرمومنان، او دختر تو است و از من خواست آن را به وی عاریه دهم تا خود را با آن بیاراید. و من آن را بدان شرط که عین را باز پس دهد و ضامن فقدانش نیز بود، بوی داده ام.
هوش مصنوعی: گفتم: ای پادشاه مؤمنان، این دختر توست و از من خواسته که آن را به وی قرض دهم تا خود را با آن زینت کند. من هم این را با شرطی که آن را پس برگرداند و مسئولیت گم شدنش را بپذیرد، به او داده‌ام.
فرمود: هم امروز آن را بازپس گیر و از تکرار چنین کار بپرهیز که مجازاتت خواهم کرد. سپس فرمود: وای بر دختر من اگر گردن بند را جز به همان شروط فرستاده بود.
هوش مصنوعی: فرمود: همین امروز آن را پس بگیر و از تکرار چنین کاری خودداری کن که ع punishment می‌شوی. سپس فرمود: وای بر دختر من اگر گردن بند را به جز شرایط قبلی ارسال کرده بود.
در غیر آن صورت اولین زن هاشمی بود که به سرقت دستش همی بریدند. سخن وی به گوش دختر رسید. گفت: ای امیر، من دختر توام و پاره ای از تن تو، چه کسی سزاوارتر از من به استفاده از آن است؟ فرمود: ای دختر ابن ابیطالب، از حق پا فرا مبر.
هوش مصنوعی: در غیر این صورت، او اولین زنی بود که دستش را به خاطر دزدی قطع می کردند. این سخن به گوش دخترش رسید و گفت: ای امیر، من دختر تو و بخشی از وجود تو هستم، چه کسی بیشتر از من شایسته استفاده از این موضوع است؟ او پاسخ داد: ای دختر ابی‌طالب، از حق تجاوز نکن.
مگر تمام زنان مهاجر و انصار در این عید به چنین گردنبندی خویشتن را آراسته اند؟ من آن گاه گردنبند بستدم و به جای خویش نهادم.
هوش مصنوعی: آیا تمام زنان مهاجر و انصار در این جشن به این شکل خود را آراسته‌اند؟ من هم در آن زمان گردنبند را به گردن آویختم و آن را بر تن کردم.
ای عزیز مصر در پیمان درست
یوسف مظلوم در زندان تو است
هوش مصنوعی: ای عزیز مصر، یوسف بی‌گناه در زندان تو گرفتار است و باید به وعده‌ خود وفادار بمانی.
در خلاص او یکی خوابی ببین
زود فالله یحب المحسنین
هوش مصنوعی: به زودی خواب خوشی را ببین، چرا که خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
جبری است که اختیار می زاید از او
ور عکس کنی قضیه ی شاید از او
هوش مصنوعی: جبری وجود دارد که از آن اختیار به وجود می‌آید، و اگر بخواهی برعکس آن‌را تحلیل کنی، ممکن است به نتیجه‌ای متفاوت برسی.
چه جبر و چه اختیار، مختار یکی است
لیکن هر دو اختیار می آید از او
هوش مصنوعی: هرچند که انسان در مسائلی مانند جبر و اختیار تصمیم‌گیری می‌کند، اما در نهایت، همه چیز تحت کنترل و اراده‌ی خداوند است.
پیامبر (ص) فرمود: ای مردم بدانید که این دنیا سرائی ناراست است نه خانه ای به استواء. خانه ی اندوه است نه شادی. کسی که آن را بشناخت، از نعمتی شادمان نشود و به مصیبتی اندوهگین نگردد.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) به مردم فرمودند که این دنیا مانند یک منزل دائمی نیست و نمی‌توان به آن به چشم خانه‌ای مستحکم نگاه کرد. این دنیا برای اندوه و غم است نه برای شادی و خوشحالی. کسی که به این واقعیت واقف باشد، در برابر خوشی‌ها شاد نمی‌شود و در برابر سختی‌ها نیز ناراحت نخواهد شد.
هان بدانید که خداوند دنیا را منزلگه آزمون و آخرت را منزلگه فرجامین نهاد. و آزمون دنیا را سبب ثواب عقبی نهاد و ثواب عقبی را پاداش بلایای دنیا. پس بستاند تا عطا کند و بیازماید تا پاداش دهد.
هوش مصنوعی: بدانید که خداوند دنیا را برای آزمایش قرار داده و آخرت را به عنوان محل فرجام تعیین کرده است. در این دنیا، آزمایش‌ها به عنوان وسیله‌ای برای کسب پاداش در آخرت محسوب می‌شوند و پاداش در آن‌جا به عنوان پاسخ بلایای این دنیا در نظر گرفته شده است. بنابراین، خداوند می‌گیرد تا عطا کند و می‌آزماید تا پاداش دهد.
دنیا زود بگذرد و زو دیگرگون شدنی است. شیرینی شیرخوارگیش را بسبب تلخی از شیر گرفتنش پرهیز کنید. از لذایذ حالش به سبب غمان آینده اش دوری کنید.
هوش مصنوعی: دنیا بسیار زود می‌گذرد و همیشه در حال تغییر است. برای جلوگیری از تلخی دوران شیرخوارگی‌اش، از شیر گرفتن او خودداری کنید. خود را از لذت‌های کنونی‌اش به خاطر نگرانی‌های آینده‌اش دور نکنید.
مکوشید خانه ای را که خداوند خواهد خراب کند، آبادان شود و چون از شما خواسته است که از آن ببرید، مپیوندیدش که در معرض عقوبت وی قرار گیرید.
هوش مصنوعی: سعی نکنید خانه‌ای را که خداوند تصمیم به خراب کردن آن دارد، آباد کنید. و اگر از شما خواسته شده که از آن دور شوید، به آن نچسبید تا در معرض مجازات او قرار نگیرید.
ابن عباس گفت: پیامبر را (ص) شنیدم که می فرمود: ای مردم، گسترش آرزوها بر فرود آمدن اجل مقدم بود و روز بازگشت جای عرضه ی کردارهاست.
هوش مصنوعی: ابن عباس بیان می‌کند که پیامبر (ص) گفت: ای مردم، آرزوهای بزرگ قبل از اینکه مرگ بیفتد، زیاد می‌شود و روز قیامت فرصتی برای ارائه اعمال و کارهای ماست.
در آن روز آن کس که به کارهای نیک اندوخته ی خود شاد است، غنیمت کرده و آن کس که بر کارهای نیک از دست شده مأیوس است، پشیمانی برد.
هوش مصنوعی: در آن روز، کسی که به کارهای خوبی که انجام داده بود افتخار می‌کرد و از آن‌ها خوشحال بود، احساس خوشبختی می‌کرد. اما کسی که به خاطر کارهای خوبی که نتوانسته بود انجام دهد، ناامید و ناراضی بود، حس پشیمانی را تجربه می‌کرد.
ای مردم، آز، تهیدستی است و یاس از دنیا بی نیازی و خرسندی به آنچه که هست، رامش است. نیز گوشه گیری عبادت و کار گنجینه است.
هوش مصنوعی: ای مردم، آز و فقیر بودن نشانه ناتوانی است، در حالی که بی‌نیازی و رضایت از آنچه داریم، آرامش و سعادت به همراه دارد. همچنین، گوشه‌نشینی و عبادت به عنوان منبعی از ثروت و ارزش شناخته می‌شوند.
دنیا چون کانی ماند که آنچه در آن است همانند چیزی است که از آن برگرفته شده است. و تمامی چیزهایش به نابودی و زوال نزدیک است.
هوش مصنوعی: دنیا مانند ماده‌ای است که همه چیزهایی که در آن وجود دارد، شبیه چیزهایی است که از آن استخراج شده‌اند. همچنین، همه موجودات و چیزهای آن به زودی به نابودی و زوال خواهند رسید.
از این رو اکنون که مهلت نفسی چند باقی است، آن را دریابید و اخلاص کنید چرا که زمانی که راه نفستان گیرند، پشیمانی سودی ندهد.
هوش مصنوعی: بنابراین، حالا که زمان کمی برایتان باقی مانده است، از آن بهره ببرید و کارهایتان را با نیت خالص انجام دهید، زیرا زمانی که نفس‌تان در تنگنا قرار گیرد، پشیمانی فایده‌ای نخواهد داشت.
جمال عارفان، شیخ محی الدین عربی، در جزء سوم کتاب فتوحات مکیه گفته است: علما را اتفاق است که پاها از اعضائی است که محل وضو است.
هوش مصنوعی: شیخ محی الدین عربی، یکی از عارفان بزرگ، در بخش سوم کتاب "فتوحات مکیه" بیان کرده است که تمامی علمای اسلام توافق دارند که پاها جزو اعضایی هستند که در وضو شستشو می‌شوند.
اما در نحوه ی طهارت آن ها به وضو اختلاف است که آیا بایستی آن ها را شست یا مسح کشید یا این که هر دو اختیاری است.
هوش مصنوعی: اما در مورد طهارت آن‌ها، اختلاف نظر وجود دارد که آیا باید آن‌ها را شست یا مسح کشید، یا اینکه انجام هر یک از این دو اختیاری است.
مذهب ما اختیار بین آن دو است با اولویت جمع آن دو کار. چه گویند مسح پا مطابق ظاهر قرآن است و غسل آن سنت.
هوش مصنوعی: مذهب ما این است که باید میان این دو گزینه انتخاب کنیم، اما اولویت با انجام هر دو کار است. برخی می‌گویند که مسح پا به معنای ظاهری آیه قرآن اشاره دارد و غسل پا یک سنت است.
زیتون(؟) حکیم مردی را دید که بر ساحل دریائی سخت مهموم و محزون بود و بر دنیا تأسف همی خورد. وی را گفت: ای جوان، اگر در اوج بی نیازی به دریائی بودی و کشتی ات بشکسته بود و نزدیک بود که هلاک شوی، آیا آرزومند نبودی که هر چه داری از دست رود و نجا یابی؟ گفت: بلی.
هوش مصنوعی: زیتون مردی را مشاهده کرد که در کنار دریا بسیار غمگین و افسرده بود و به وضعیت دنیا نیز افسوس می‌خورد. او به جوان گفت: ای جوان، اگر در زمانی که به شدت به چیزی نیاز نداری، کشتی‌ات شکسته شود و در آستانه هلاک شدن باشی، آیا آرزو نمی‌کردی که تمام دارایی‌هایت را بدهی تا نجات پیدا کنی؟ جوان پاسخ داد: بله.
گفت: حال اگر بر تمام دنیا سلطنت داشتی و اطرافیانت را همگی عزم قتل تو بود، آرزومندی نبودی که با از دست رفتن تمام آنچه داری، از ایشان خلاصی یابی؟ گفت: بلی. گفت: تو هم اکنون آن ثروتمندی و هم اکنون آن سلطان. مرد از سخنان او رامش یافت.
هوش مصنوعی: او گفت: حالا فرض کن که بر کل دنیا سلطنت داری و همه اطرافیانت می‌خواهند تو را بکشند. آیا آرزو نمی‌کنی که حتی اگر تمام دارایی‌هایت را از دست بدهی، از دست آنها خلاص شوی؟ او پاسخ داد: بله. سپس گفت: در واقع، تو همین حالا هم آن ثروتمند و آن سلطان هستی. این حرف‌ها آرامشی به دل مرد بخشید.
حکیمی گفت: مرگ چونان تیری است که به قصد تو آید و عمر تو فاصله ی مسیر آن است.
هوش مصنوعی: حکیمی بیان کرده است که مرگ به مانند تیری است که برای هدف خاصی پرتاب شده و عمر انسان فاصله‌ای است که این تیر باید طی کند تا به او برسد.
واعظی گفت: در این روزگار که چونان پرندگان همی گذرد، بهر آخرتتان کاری سازید. نیز شب و روز بر شما عمل همی کنند، شما نیز بر آنها عمل کنید.
هوش مصنوعی: واعظی بیان کرد: در این زمان که همچون پرندگان سریع می‌گذرد، برای آخرت خود کاری کنید. همچنین شب و روز برای شما کار انجام می‌شود، پس شما هم برای آن‌ها کاری کنید.
در تفسیر نیشابوری، در تفسیر آیه ی «و هوالذی یقبل التوبه من عباده » چنین آمده است: گفته اند علامت قبول توبه، دوری یاران بد و هم نشینان سؤ است.
هوش مصنوعی: در تفسیر نیشابوری درباره آیه‌ای که به پذیرش توبه از سوی پروردگار اشاره دارد، آمده است که یکی از نشانه‌های قبول توبه، دوری از دوستان بد و هم‌نشینان نادرست است.
نیز دوری از جائی که در آن جا به گناه و خطا دست زده است. و این که آن یاران و هم نشینان و کارها را با یاران و هم نشینان و کارهای نیک بدل سازد.
هوش مصنوعی: فرد باید از مکان‌هایی که در آنجا مرتکب گناه شده، دوری کند و همچنین باید دوستان و هم نشینان و فعالیت‌های نیکو را جایگزین یاران و کارهای نادرست کند.
سپس پشیمانی بسیار کند و بر آنچه بگذرانده و روزهائی که تباه داشته است بگرید و حسرت افراط کاری و اهمال دمی رها نکند و خویشتن را در خور هر گونه عذاب و خشم داند.
هوش مصنوعی: سپس احساس پشیمانی شدیدی می‌کند و بر آنچه سپری کرده و روزهایی که از دست داده، گریه می‌کند. او از کارهای افراطی و سهل‌انگاری خود حسرت می‌خورد و خود را سزاوار هر نوع عذاب و خشم می‌داند.