گنجور

بخش اول - قسمت دوم

این فقیر، محمد بهاالدین عاملی - که خدایش ببخشایاد - گوید: از جمله ی آنچه که اصحابنا - خداوند اسرارشان را قدسی کناد و جایگاهشان را در جنت والابراد - در اثبات وجوب عقلانی سپاسگزاری از منعم می گویند، هر چند در این زمینه منقولی در دست نیست

آن که کسی که بدیده خرد به نیروها و حواس ظاهر و باطنی که بوی داده شده است بنگرد، و با نور فطرت به دقایق حکمتی که در ترکیب بدن وی بکار رفته تأمل کند، و بصیرت خویش را در ارزیابی انواع بی انتهای نعمتهائی که وی را احاطه کرده است، بکار برد، خردش حکم خواهد کرد که منعمی که آنهمه نعمت عظیم و منت های درشت را بر وی ارزانی داشته است، در خور شکرگزاری است و نه ناسپاسی.

این چنین کس، قطعا حکم خواهد کرد که کسی که از سپاسگزاری آنهمه لطف روی گرداند و از حمد آنهمه قدرتی که روز و شب و آشکارا و پنهان او را زیر منت خود دارد، غفلت ورزد، نه فقط مستحق مذمت و ملامت که در خور بزرگترین و سخت ترین پادافره ها و جزاهاست.

اشاعره اما پس از آن که دلایلی نادرست را در کنار هم نهادند، آنها را دلایلی قاطع بر ابطال وجود زشت و زیبای عقلی برشمرده اند.

ایشان قضایایی عقیم را مرتب ساختند که خود آنها را در مسائل شرعی برهان های ساطع شمرده اند و خواسته اند با تقدیر موافقت خود با ایشان، بغلبه ی خود بر آنها تظاهر کرده و آنها را در مقابل سخنان خود ساکت بدارند.

بدین گونه گفته اند: اگر ما از مقام خود فرود آئیم و تسلیم شویم که زشتی و زیبائی عقلی وجود دارد و ما و شما هر دو آنها را باور داریم، باز هم گفتار شما را بدان معنی بدون ورود نصوص نقلی، ضعیف شماریم.

زیرا که آنچه شما بصورت ترس از جزا و گمان عقاب دلیل وجوب فوق شمرده اید، هنگامی هم که بنده بوظایف سپاسگزاری و لطایف حمد خویش قیام کند، موجود است.

زیرا هر آن کس که کوچکترین دلیلی در اختیار داشته باشد حکم خواهد کرد که سلطان کریمی که شرق و غرب عالم را مالک است و این سو و آن سو را چه نزدیک و چه دور مسخر دارد هر گاه برای رعایای خود، چه عام و چه خاص خوانی بزرگ بگسترد که نه مقطوع است و نه ممنوع و در تمامی روزگاران با داشتن انواع خوردنی های اشتهاآور و نوشیدنی های ارزنده گسترده است

و پائین مرتبگان و دورتران را نیز بر آن جای است و فرمانبر و یاغی یکسان از نیکوئی های آن تمتع می برند، و یکی از روزها مسکینی که پیشتر بر آن خوان نیامده است، بکنارش بیاید و تنها یک لقمه از دست سلطان بستاند و سپس حمد و ثنای وی را به بخشش و احسان بزرگش بیاغازد و منت و کرم فراگیرش را مدح کند و همواره آن یک لقمه را وصف گوید و تکرار کند و سپاس نهد

بی تردید این چنین شکر و ثنائی نزد خردمندان سخریه و استهزا بنظر آید نه جز آن. چرا که نعمتهائی که خداوند بزرگ بما عنایت فرموده است، در مقابل توانائی بسیار او - جل شأنه - از آن یک لقمه نزد آن ملک آن قدر حقیرتر است که به اندازه نمی گنجد.

بدین ترتیب آشکار شد که عقل سلیم و رای درست و طبع راست حکم میکند که سپاسگزاردن نعمتهای خداوند تعالی واجب نیست.

اما بر رهروان راههای درست و کسانی که پا در راه لجاج ندارند مخفی نیست که اصحابنا می توانند در پاسخ معتزله بگویند که آنچه بعنوان دلیل آوردید و بعنوان تمثیل برای آوردنش خود را به مشقت افکندید، سخنانی خیال پردازانه و ناسالم است که نه تشنه ی حقیقت را سیراب می کند و نه شایسته ی تکیه کردن است.

چه آن لقمه از آن جا که نزد همه ی صاحب نظران کم بهاست و در همه ی گوشه و کنار بی ارزش، از آن رو حمد و ثناگوئی در مقابلش در سلک سخریه و استهزاء بنظر می رسد.

اما مثال مناسب برای مساله ی مورد نظر ما آن است که: اگر مسکینی گنگ با اعضائی آفت دیده و رنجور. با دستانی فلج، بدون داشتن پا.

به تمام بیماری ها و دردها مبتلا، محروم از تمام خواسته ها و هدف ها، بی چشم و گوش آن چنان که تفاوت شب و روز و پنهان و آشکارا درنیابد و بسخنی دیگر خالی از تمام حواس ظاهر و عاری از تمام مشاعر باطن در گوشه ای بود.

سپس آن سلطان وی را از رنجهای آن زاویه و سختی های آن جهنم رها کند و زبان آوری بیاموزد، اعضایش را تقویت بخشد، بیماریهایش را زائل کند، فلجش را از میان برد؛

بلطف وی را چشم و گوش بخشد و بمهربانی ویرا توان جذب سود و دفع زیان دهد، ویرا بکرم گرامی دارد و عزت بخشد و به تمام خدمتکاران و پیروانش برتری دهد، و بعد از آن که آن سلطان وی را از آن آفات عظیم رهانید.

و از آن بلیات خلاصی داد و از آن بیماری ها بسلامت داشت و آن رنجهای متراکم از او دور کرد و انواع نعمتهای بلیغ و اقسام بزرگداشت ها بوی ارزانی داشت و وی از سپاسگزاریش رو برگرداند و از حمدش خودداری کند و به نعمتهائی که آن پادشاه بوی ارزانی داشته و بخششهائی که بوی کرده اعتنائی نکند.

بلکه حالش پس از وصولش چون وضع وی قبل از آن باشد، بی تردید چنین کس قابل سرزنش بوده و مستوجب خواری و توهین.

بدین ترتیب دلایل شما - معتزله - بجای اینکه شایسته ی نگارش بود در خور فروپوشاندن است و تمثیل شما نیز بایسته ی اعراض است نه حفظ. طبع سلیم آنها را نمی پذیرد و ذهن بهنجار بدآنها راضی نمی شود.

سلام بر تمام کسانی باد که از هدایت پیروی می کنند و درود خداوند بر سرور ما محمد و اهل بیت و یاران پاک وی باد. از گفتار هومر: باخلاق ناپسند خویش بدگمان باش.

چرا که اگر به مراد خویشتن از دنیا دست یابد، مثال آن بود که به آتش سوخت رسد و به ماهی آب. حالا اگر از آنچه که خواهد بازش داری، همچنان که آتش در نبودن هیزم خاموش شود، خاموشی گیرد و چنان که ماهی بدون آب بمیرد، هلاک گردد.

و چنان که چشم آدمی اگر به چشم درد گرفتار شود، از دیدن نور فیض بخش خورشید محروم ماند، بصیرت نیز اگر به آفت هوی و پیروی از شهوات و آمیزش با مردمان دنیا گرفتار آید، از درک انوار قدسی و چشیدن لذات انس محروم افتد.

از سروده های بهاء الدین عاملی - که خداوند ویرا مشمول الطاف خویش کناد - در کتاب ریاض الارواح :

ای آنکه در دریاهای آرزو غوطه وری، خداوند رهنمائیت کند اینهمه سستی چیست؟ عمر را سراسر در سرکشی و نادانی گذرانده ای. مغرورا اندکی درنگ کن!

جوانی بگذشت و تو در جامه ی نابینائی و گمراهی غافل ماندی تا کی چونان چهارپایان سرگردانی و هنگام غنیمت بگوشه ای خفته؟

چشمانت جز بطمع گشوده نگردد و نفست جز به سرکشی پیشه نکند. و دلت از گناهکاری افاقه نپذیرد، راستی بروز حساب وای بر تو بادا.

آنک موذن پیری در بناگوشت فریاد می کشد که حی علی الذهاب با اینهمه اما، تو غرق بحر گناهان، گوش شنوای بلندترین و طولانی ترین موعظه ها را نداری.

دلت، هر روزی به جائی حیران است و نادانی ات هر روز افزون تر گردد. برای بدست آوردن دنیای پست خویش از صبح تا بشب مشغول کوششی.

و با آن که نادانی آدمی نسبت بدنیا بسیار است و آنچرا که خواهد بدنیا بدست نیاورد. پیدا نیست که با آن که برای حصول مرام خویش بعقبی کاری نکرده ایم، چگونه بدان دست خواهیم یافت.

مردان رهش میل به هستی نکنند
خودبینی و خویشتن پرستی نکنند
آن جا که مجردان حق می نوشند
خمخانه تهی کنند و مستی نکنند

ربیع بن خیثم را گفتند: هیچ گاه ندیدیمت که کسی را غیبت کنی؟ گفت: آنچنان از حال خود خوشنود نیستم تا بسرزنش مردمان پردازم. آنگاه چنین سرود:

مرا گریه بر خویش است نه بر دیگران. پرداختن به عیوب خویش مرا از دیگران بازداشته است.

هنگام بازگشت از زیارت مشهد الرضا - که بر ساکنانش درود بسیار بادا - به محرم الحرام سال هزار و هشت بر خاطرم گذشت:

نگشود مرا زیارتت کار
دست از دلم ای رفیق بردار
گرد رخ من زخاک آن کو است
ناشسته مرا بخاک بسپار
رندی است ره سلامت ای دل
من کرده ام استخاره صد بار
سجاده ی زهد من که آمد
خالی ازعیب و عاری از عار
پودش همگی ز تار چنگ است
تارش همگی ز پود زنار
خالی شده کوی دوست از دوست
از بام و درش چه پرسی اخبار
کز غیر صدا جواب ناید
هر چند کنی سؤال تکرار
گر میگوئی کجاست دلدار؟
آید ز صدا کجاست دلدار؟
افسوس که تقوی بهائی
شد شهره به رندی آخر کار

ابن عباس که خدا از او خشنود باد گفت: نزدیکترین جای بنده بخداوند زمانی است که چیزی اگر خواهد از او خواهد، و دورترین جای آدمی نسبت به مردم آنجاست که اگر چیزی خواهد، از ایشان خواهد.

ناموری گفته است: آن کسی که در دانش فزونی یابد و در دنیاوی بپرهیزگاری پیش نگرود، در دوری از خداوند بیشی جسته است.

جنید گفت: روزی بنزد یکی از بزرگان طریقت شدم. دیدمش که به نگارش مشغول است. گفتمش: تا کی نگاشتن، پس به عمل کی پردازی؟ گفتا: ای ابوالقاسم، آیا این خود عمل نیست؟ من ساکت مانده ام و جوابی نیارستم.

عبدالله مبارک را گفتند: تا بکی آنچرا می شنوی همی نویسی؟ گفت: بسا کلامی که مرا سود دهد و هنوزش ننوشته باشم.

آنچه مرا در خلوت حرم مبارک بلند پایه ی فاطمی قم بر خاطر گذشت، و من در آنجا، روزهای بسیار، صبح و شام به نکوهش نفس سرکش مشغول بودم:

در خلوت اگر با خودم اندر گفتار
عیبم بجنون مکن که دارم من زار
صد گونه حکایت طربناک اینجا
با هر ذره زخاک کوی دلدار

مرا گفتند از لهو جوانی دست بردار چرا که نشانه های پیری بر بناگوشت سخت ظاهر گشته. گفتم یاران! مرا با لذت خویش بگذارید. مگر نه این است که لذت خواب صبح دم بیش است؟

هر گاه در دل آرزو کنم که با نگاهی از دور به لیلی، آتش درون سینه فرو بنشانم، مردان قبیله گویندم، اگر طمع دیدن لیلی تراست، به بیماری طمع هلاک شو!

چگونه توانی با دیده ای که جز لیلی را دیده است و هنوز به اشک تطهیر نگشته او را بینی، و یا چگونه توانی لذت حدیث او یابی در صورتی که پژواک سخنان غیر او در گوش تست؟

بزرگی گفت: اگر دانشمند نسبت بدنیا پرهیزگار نبود، بواقع عقوبت مردمان زمان خویش است.

نیز گفته اند: اگر آدمی آماده ی مرگ نبود، یکسال نیز اگر برختخواب افتاده باشد، مرگش مرگ مفاجات است.

- کسی که در این روزگار در جستجوی دانشمندی باشد که به علم خویش عمل می کند، همیشه بی دانش خواهد ماند. و آن کس که در جستجوی طعامی بی شبهه است، گرسنه خواهد بود. و آن کس را که آرزوی دوستی بی عیب است، هرگز دوستی یافت نشود.

مردی حکیمی را پرسید: چسان است که تحمل گران جانی از تحمل باری گران سخت تر است؟ گفت: از آن رو که در بردن بار گران، روح و جسم هر دو مددکاراند اما گرانی گرانجان را تنها روح تحمل همی کند.

سه آیه ی شریفه را پدر قدس سره وصیتم کرد که در مضمون و مدلولشان تأمل کنم:

اولی. ان اکرمکم عندالله اتقیکم. دومی: تلک الدار الآخره نجعلها للذین لایریدون علوا «فی الارض و لا فسادا» و العاقبه للمتقین و سومی: اولم نعمرکم مایتذکر فیه من تذکرو جاء کم النذیر.

از گفتار پیشینیان: بدترین دانشمند آن کس است که ملازمت شاهان کند. و نیک ترین شاه آن کس است که ملازمت دانشمندان کند.

آیا پس از آن که طلایه داران پیری که خضاب نیز چاره سازشان نیست، بر عارضم نشسته اند، راحت زیست کنم؟ ای جغد، اکنون که غراب سیاه سرمن پریدن گرفته است، بر سر من برنشسته ای؟ ترا مسکن خرابه هاست. از آن، اکنون که خرابی عمر مرا دیده ای بزیارتم آمده ای.

هنگامی که رنگ چهره ی مرد زرد گردد و مویش بسپیدی گراید، روزگاران گوارایش ناگوار می گردد. ته مانده ی کارها را دیگر بگذار، نفس پرهیزگار هرگز مبادا بدآنها مشغول بود.

دنیا جیفه ای سخت یاب بیش نیست که بر آن سگانی افتاده اند، و بخود می کشندش، جیفه ای که اگر از آن دوری کنی، با مردمانش ساخته ای و اگر بدان پردازی، سگانش در تو درآویزند.

خوشا آن کس که خویشتن را در قعر خانه ی خویش جای داده و بر خود پرده فروانداخته است.

مضی فی غفله عمری کذلک یذهب الباقی
ادرکاسا و ناولها الا یا ایها الساقی
شراب عشق میسازد ترا از سر کار آگه
نه تدقیقات مشائی نه تحقیقات اشراقی
الا یا ریح ان تمر باهل الحی فی حزوی
فبلغهم تحیاتی و نبئهم باشواقی
و قل یا سادتی انتم، بنقض العهد عجلتم
و انی ثابت ابدا علی عهدی و میثاقی
بهائی خرقه ی خود را مگر آتش زده کامشب
جهان پر شد ز دود کفر و سالوسی و زراقی
گوش تواند که همه عمر وی
نشنود آواز دف و چنگ و نی
دیده شکیبد ز تماشای باغ
بی گل و نسرین بسر آرد دماغ
گر نبود بالش آگنده پر
خواب توان کرد حجر زیر سر
ور نبود دلبر همخوابه پیش
دست توان کرد در آغوش خویش
وین شکم بی هنر پیچ پیچ
صبر ندارد که بسازد به هیچ
گر نبود خنگ مطلا لگام
زد بتوان بر قدم خویش گام
ور نبود مشربه از زرناب
با دو کف دست توان خورد آب
ور نبود بر سر خوان آن و این
هم بتوان ساخت بنان جوین
ور نبود جامه ی اطلس ترا
دلق کهن ساتر تن بس ترا
شانه ی عاج ار نبود بهر ریش
شانه توان کرد بانگشت خویش
جمله که بینی همه دارد عوض
وز عوضش گشته میسر غرض
آنچه ندارد عوض ای هوشیار
عمر عزیز است، غنیمت شمار

آن گاه داشمندی را بینی که ملازمت سلطان پیشه کرده است، آگاه باش که دزدی بیش نیست. و هان بهوش باش اگر گویند با این ملازمت از ستمی جلوگیری می کند، یا از مظلومی دفاع همی کند، فریفته نشوی چرا که این سخنان وسیله ای است که دانشمندان فاجر نردبام خویش کرده اند.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این فقیر، محمد بهاالدین عاملی - که خدایش ببخشایاد - گوید: از جمله ی آنچه که اصحابنا - خداوند اسرارشان را قدسی کناد و جایگاهشان را در جنت والابراد - در اثبات وجوب عقلانی سپاسگزاری از منعم می گویند، هر چند در این زمینه منقولی در دست نیست
هوش مصنوعی: محمد بهاالدین عاملی - که خدا او را بیامرزد - می‌گوید: یکی از مسائلی که علمای ما به آن اشاره کرده‌اند و به اهمیت منطقی سپاسگزاری از بخشنده می‌پردازند، این است که حتی اگر اصل این مطلب در متون موجود نباشد، باز هم بر آن تأکید می‌شود.
آن که کسی که بدیده خرد به نیروها و حواس ظاهر و باطنی که بوی داده شده است بنگرد، و با نور فطرت به دقایق حکمتی که در ترکیب بدن وی بکار رفته تأمل کند، و بصیرت خویش را در ارزیابی انواع بی انتهای نعمتهائی که وی را احاطه کرده است، بکار برد، خردش حکم خواهد کرد که منعمی که آنهمه نعمت عظیم و منت های درشت را بر وی ارزانی داشته است، در خور شکرگزاری است و نه ناسپاسی.
هوش مصنوعی: کسی که با چشم خرد به نیروها و حواس خود، چه ظاهر و چه باطن، نگاه کند و با نور فطرت به نکات عمیق حکمت در ترکیب بدنش بیندیشد، و با بصیرت خود انواع بی‌پایان نعمت‌هایی که او را احاطه کرده‌اند ارزیابی کند، در نهایت خردش به او می‌گوید که منعم (نعمت‌دهنده) که آن همه نعمت‌های بزرگ و فراوان را به او عطا کرده است، شایسته‌ی شکرگزاری است و نه ناسپاسی.
این چنین کس، قطعا حکم خواهد کرد که کسی که از سپاسگزاری آنهمه لطف روی گرداند و از حمد آنهمه قدرتی که روز و شب و آشکارا و پنهان او را زیر منت خود دارد، غفلت ورزد، نه فقط مستحق مذمت و ملامت که در خور بزرگترین و سخت ترین پادافره ها و جزاهاست.
هوش مصنوعی: افرادی که از سپاسگزاری نسبت به محبت‌ها و قدرت‌های بی‌پایان خداوند غافل می‌شوند و هیچ توجهی به حمد و شکر او ندارند، نه‌تنها مستحق سرزنش و نکوهش هستند، بلکه لیاقت دریافت بزرگ‌ترین و شدیدترین مجازات‌ها را نیز دارند.
اشاعره اما پس از آن که دلایلی نادرست را در کنار هم نهادند، آنها را دلایلی قاطع بر ابطال وجود زشت و زیبای عقلی برشمرده اند.
هوش مصنوعی: اشاعره بعد از اینکه دلایل نادرستی را جمع‌آوری کردند، آنها را به عنوان دلایل محکمی برای رد وجود زشت و زیبای عقلانی محسوب کرده‌اند.
ایشان قضایایی عقیم را مرتب ساختند که خود آنها را در مسائل شرعی برهان های ساطع شمرده اند و خواسته اند با تقدیر موافقت خود با ایشان، بغلبه ی خود بر آنها تظاهر کرده و آنها را در مقابل سخنان خود ساکت بدارند.
هوش مصنوعی: ایشان مسائلی را ایجاد کردند که خودشان آن‌ها را در موضوعات شرعی به‌عنوان دلایل روشن معرفی کرده‌اند و تلاش کرده‌اند تا با پذیرش این مسائل، برتری خود را بر دیگران نشان دهند و آنها را در برابر نظرات خود ساکت نگه دارند.
بدین گونه گفته اند: اگر ما از مقام خود فرود آئیم و تسلیم شویم که زشتی و زیبائی عقلی وجود دارد و ما و شما هر دو آنها را باور داریم، باز هم گفتار شما را بدان معنی بدون ورود نصوص نقلی، ضعیف شماریم.
هوش مصنوعی: به این ترتیب گفته شده است: حتی اگر ما از موقعیت خود پایین بیاییم و بپذیریم که زشتی و زیبایی عقلی وجود دارد و هر دو طرف به آن اعتقاد داریم، باز هم سخن شما را بدون استناد به متون دینی ضعیف می‌دانیم.
زیرا که آنچه شما بصورت ترس از جزا و گمان عقاب دلیل وجوب فوق شمرده اید، هنگامی هم که بنده بوظایف سپاسگزاری و لطایف حمد خویش قیام کند، موجود است.
هوش مصنوعی: چون شما ترس از مجازات و احتمال عقوبت را دلیلی بر وجوب چیزی می‌دانید، باید بدانید که این احساس هنوز هم وجود دارد حتی زمانی که من به وظایف قدردانی و ستایش خود عمل کنم.
زیرا هر آن کس که کوچکترین دلیلی در اختیار داشته باشد حکم خواهد کرد که سلطان کریمی که شرق و غرب عالم را مالک است و این سو و آن سو را چه نزدیک و چه دور مسخر دارد هر گاه برای رعایای خود، چه عام و چه خاص خوانی بزرگ بگسترد که نه مقطوع است و نه ممنوع و در تمامی روزگاران با داشتن انواع خوردنی های اشتهاآور و نوشیدنی های ارزنده گسترده است
هوش مصنوعی: هر کسی که کمی منطق داشته باشد متوجه خواهد شد که سلطان بزرگی که بر همه جا حاکم است و همه چیز را در اختیار دارد، هرگاه برای زیر دستان خود، چه عموم و چه خواص، سفره‌ای بزرگ فراهم کند که هیچ چیز از آن کم نیست و در هر زمان انواع غذاهای خوشمزه و نوشیدنی‌های با ارزش روی آن قرار دارد، این کار نشانه بزرگی و لطف اوست.
و پائین مرتبگان و دورتران را نیز بر آن جای است و فرمانبر و یاغی یکسان از نیکوئی های آن تمتع می برند، و یکی از روزها مسکینی که پیشتر بر آن خوان نیامده است، بکنارش بیاید و تنها یک لقمه از دست سلطان بستاند و سپس حمد و ثنای وی را به بخشش و احسان بزرگش بیاغازد و منت و کرم فراگیرش را مدح کند و همواره آن یک لقمه را وصف گوید و تکرار کند و سپاس نهد
هوش مصنوعی: در پایین‌ترین رده‌ها و کسانی که دورترند نیز در این وضیعت سهمی دارند و هم فرمانبرداران و هم شورشیان از خوبی‌های آن بهره‌مند می‌شوند. یک روز فردی نیازمند که تا به حال بر سر آن سفره نیامده، ممکن است نزدیک بیاید و تنها یک لقمه از دست سلطان بگیرد. سپس او با ستایش و تحسین از بزرگ‌منشی و احسان سلطان، از کرم و generosity او یاد کند و دائماً آن یک لقمه را توصیف و از آن سپاس‌گزاری کند.
بی تردید این چنین شکر و ثنائی نزد خردمندان سخریه و استهزا بنظر آید نه جز آن. چرا که نعمتهائی که خداوند بزرگ بما عنایت فرموده است، در مقابل توانائی بسیار او - جل شأنه - از آن یک لقمه نزد آن ملک آن قدر حقیرتر است که به اندازه نمی گنجد.
هوش مصنوعی: بدون شک، چنین ستایش و شکری از نظر زحمت‌کشان و خردمندان مایه تمسخر و سرزنش است. زیرا نعمت‌هایی که خداوند بزرگ به ما عطا فرموده، در مقایسه با توانایی‌های بی‌نهایت او بسیار ناچیز و کم‌ارزش است و به اندازه‌ای اندک است که نمی‌توان آن را اندازه‌گیری کرد.
بدین ترتیب آشکار شد که عقل سلیم و رای درست و طبع راست حکم میکند که سپاسگزاردن نعمتهای خداوند تعالی واجب نیست.
هوش مصنوعی: بنابراین مشخص شد که عقل سالم و نظر منطقی بیان می‌کند که ضرورت ندارد برای نعمت‌های خداوند سپاسگزاری کرد.
اما بر رهروان راههای درست و کسانی که پا در راه لجاج ندارند مخفی نیست که اصحابنا می توانند در پاسخ معتزله بگویند که آنچه بعنوان دلیل آوردید و بعنوان تمثیل برای آوردنش خود را به مشقت افکندید، سخنانی خیال پردازانه و ناسالم است که نه تشنه ی حقیقت را سیراب می کند و نه شایسته ی تکیه کردن است.
هوش مصنوعی: اما برای کسانی که در مسیر درست گام برمی‌دارند و به لجاجت نمی‌پردازند، روشن است که ما می‌توانیم در جواب معتزله بگوییم که دلایلی که ارائه کردید و برای مثال‌هایی که آوردید خود را به زحمت انداختید، فقط سخنانی خیال‌پردازانه و بی‌پایه است که نه می‌تواند جوینده حقیقت را راضی کند و نه مناسب است که به آن اتکا کرد.
چه آن لقمه از آن جا که نزد همه ی صاحب نظران کم بهاست و در همه ی گوشه و کنار بی ارزش، از آن رو حمد و ثناگوئی در مقابلش در سلک سخریه و استهزاء بنظر می رسد.
هوش مصنوعی: این لقمه به دلیل بی‌ارزشی‌اش در نظر صاحب‌نظران و در همه‌جا، تمجید و ستایش از آن به نظر توهین‌آمیز یا مسخره‌آمیز می‌آید.
اما مثال مناسب برای مساله ی مورد نظر ما آن است که: اگر مسکینی گنگ با اعضائی آفت دیده و رنجور. با دستانی فلج، بدون داشتن پا.
هوش مصنوعی: اما مثالی که برای مسئله ما مناسب است این است که: اگر فردی بی‌خانمان و گنگ باشد که بدنش آفت زده و ضعیف است، با دستانی فلج و بدون پا.
به تمام بیماری ها و دردها مبتلا، محروم از تمام خواسته ها و هدف ها، بی چشم و گوش آن چنان که تفاوت شب و روز و پنهان و آشکارا درنیابد و بسخنی دیگر خالی از تمام حواس ظاهر و عاری از تمام مشاعر باطن در گوشه ای بود.
هوش مصنوعی: همه نوع بیماری و دردی را تجربه کرده بود، هیچ کدام از آرزوها و اهدافش محقق نشده بود. او آنقدر از دنیا دور بود که تفاوت شب و روز را نمی‌توانست تشخیص دهد و به گونه‌ای احساس می‌کرد که تمامی حواس ظاهری و باطنی‌اش در یک گوشه ناپدید شده است.
سپس آن سلطان وی را از رنجهای آن زاویه و سختی های آن جهنم رها کند و زبان آوری بیاموزد، اعضایش را تقویت بخشد، بیماریهایش را زائل کند، فلجش را از میان برد؛
هوش مصنوعی: سپس آن سلطان او را از دردهای آن مکان و سختی‌های آن جهنم نجات می‌دهد، مهارت صحبت کردن را به او می‌آموزد، اعضای بدنش را قوی می‌کند، بیماری‌هایش را از بین می‌برد و فلجش را رفع می‌کند؛
بلطف وی را چشم و گوش بخشد و بمهربانی ویرا توان جذب سود و دفع زیان دهد، ویرا بکرم گرامی دارد و عزت بخشد و به تمام خدمتکاران و پیروانش برتری دهد، و بعد از آن که آن سلطان وی را از آن آفات عظیم رهانید.
هوش مصنوعی: به او چشم و گوش عطا کند، و با مهربانی توانایی جذب نیکی و دفع بدی را به او بدهد. او را احترام کند و بزرگ بدارد و به همه خدمتکاران و پیروانش ارج نهد، و پس از آن که آن پادشاه او را از خطرات بزرگ نجات داد.
و از آن بلیات خلاصی داد و از آن بیماری ها بسلامت داشت و آن رنجهای متراکم از او دور کرد و انواع نعمتهای بلیغ و اقسام بزرگداشت ها بوی ارزانی داشت و وی از سپاسگزاریش رو برگرداند و از حمدش خودداری کند و به نعمتهائی که آن پادشاه بوی ارزانی داشته و بخششهائی که بوی کرده اعتنائی نکند.
هوش مصنوعی: او را از مشکلات و سختی‌ها نجات داد و سلامت را به او عطا کرد و رنج‌های فراوان را از او دور کرد و نعمت‌های فراوان و بزرگداشت‌های زیادی به او بخشید. اما او از شکرگزاری و ستایش ناپاکی کرد و به نعمت‌ها و بخشش‌های پادشاه توجهی نکرد.
بلکه حالش پس از وصولش چون وضع وی قبل از آن باشد، بی تردید چنین کس قابل سرزنش بوده و مستوجب خواری و توهین.
هوش مصنوعی: اگر حال شخص پس از آن که به جایگاهی رسید، همانند حالتی باشد که پیش از آن داشت، بدون شک چنین فردی سزاوار سرزنش و خواری و توهین است.
بدین ترتیب دلایل شما - معتزله - بجای اینکه شایسته ی نگارش بود در خور فروپوشاندن است و تمثیل شما نیز بایسته ی اعراض است نه حفظ. طبع سلیم آنها را نمی پذیرد و ذهن بهنجار بدآنها راضی نمی شود.
هوش مصنوعی: بنابراین دلایل شما – معتزله – به جای اینکه سزاوار نوشته شدن باشند، باید پنهان شوند و تمثیل شما نیز باید نادیده گرفته شود نه اینکه حفظ شود. طبیعت سالم این دلایل را نمی‌پذیرد و ذهن منطقی به آن‌ها راضی نمی‌شود.
سلام بر تمام کسانی باد که از هدایت پیروی می کنند و درود خداوند بر سرور ما محمد و اهل بیت و یاران پاک وی باد. از گفتار هومر: باخلاق ناپسند خویش بدگمان باش.
هوش مصنوعی: سلام بر همه کسانی که از راه راست پیروی می‌کنند و درود خداوند بر پیامبر ما محمد و خانواده و یاران پاک او باد. از گفته‌های هومر: باید بر اخلاق ناپسند خود بدگمان باشی.
چرا که اگر به مراد خویشتن از دنیا دست یابد، مثال آن بود که به آتش سوخت رسد و به ماهی آب. حالا اگر از آنچه که خواهد بازش داری، همچنان که آتش در نبودن هیزم خاموش شود، خاموشی گیرد و چنان که ماهی بدون آب بمیرد، هلاک گردد.
هوش مصنوعی: اگر انسان به اهداف و آرزوهای خود در زندگی دست یابد، مانند این است که به آتش سوخته برسد یا به ماهی آب بدهد. اما اگر او را از آنچه که می‌خواهد محروم کنی، همانطور که آتش بدون هیزم خاموش می‌شود، او نیز خاموش می‌شود و همچون ماهی که بدون آب می‌میرد، نابود خواهد شد.
و چنان که چشم آدمی اگر به چشم درد گرفتار شود، از دیدن نور فیض بخش خورشید محروم ماند، بصیرت نیز اگر به آفت هوی و پیروی از شهوات و آمیزش با مردمان دنیا گرفتار آید، از درک انوار قدسی و چشیدن لذات انس محروم افتد.
هوش مصنوعی: اگر چشمان انسان به درد دچار شود، قادر به دیدن نور پرنور خورشید نخواهد بود. به همین شکل، اگر بصیرت انسان تحت تأثیر نفس و پیروی از خواسته‌ها و ارتباطات با دنیا قرار گیرد، از فهم نورهای آسمانی و لذت‌های معنوی محروم می‌شود.
از سروده های بهاء الدین عاملی - که خداوند ویرا مشمول الطاف خویش کناد - در کتاب ریاض الارواح :
هوش مصنوعی: بهاء الدین عاملی، شاعر و نویسنده‌ای برجسته، در کتاب «ریاض الارواح» آثار خود را به زیبایی به تصویر کشیده است. او با نگاهی عمیق و فلسفی به زندگی و روح انسان پرداخته و در کلامش احساسات و تفکرات عمیق را به خوبی منتقل کرده است. آثار او سرشار از اندیشه‌های بلندی است که تأثیر زیادی بر ادبیات و فرهنگ داشته‌اند.
ای آنکه در دریاهای آرزو غوطه وری، خداوند رهنمائیت کند اینهمه سستی چیست؟ عمر را سراسر در سرکشی و نادانی گذرانده ای. مغرورا اندکی درنگ کن!
هوش مصنوعی: ای کسی که در آرزوهای بی‌پایان غرق شده‌ای، امیدوارم خداوند تو را هدایت کند. چرا اینقدر سست و بی‌عملی؟ عمرت را فقط به طغیان و نادانی سپری کرده‌ای. ای مغرور، کمی تامل کن!
جوانی بگذشت و تو در جامه ی نابینائی و گمراهی غافل ماندی تا کی چونان چهارپایان سرگردانی و هنگام غنیمت بگوشه ای خفته؟
هوش مصنوعی: جوانی‌ات سپری شد و تو همچنان در جهل و ناآگاهی به سر می‌بری، بدون اینکه وقفه‌ای برای فکر کردن به خودت داشته باشی، مثل حیوانات سرگردان که فقط در زمان مناسب به گوشه‌ای می‌روند و آرام می‌گیرند.
چشمانت جز بطمع گشوده نگردد و نفست جز به سرکشی پیشه نکند. و دلت از گناهکاری افاقه نپذیرد، راستی بروز حساب وای بر تو بادا.
هوش مصنوعی: چشمانت تنها به خاطر طمع باز نشود و نفست جز به تمرد و سرکشی عادت نکند. دلت نباید با گناهکاری راحت شود، در این صورت وای بر تو.
آنک موذن پیری در بناگوشت فریاد می کشد که حی علی الذهاب با اینهمه اما، تو غرق بحر گناهان، گوش شنوای بلندترین و طولانی ترین موعظه ها را نداری.
هوش مصنوعی: یک موذن پیر در بالای مناره صدایش را بلند کرده و اذان می‌گوید که به سوی نماز بیایید، اما تو در دنیای گناهان غرق شده‌ای و حتی هیچ توجهی به بلندترین و طولانی‌ترین پند و اندرزها نداری.
دلت، هر روزی به جائی حیران است و نادانی ات هر روز افزون تر گردد. برای بدست آوردن دنیای پست خویش از صبح تا بشب مشغول کوششی.
هوش مصنوعی: قلبت هر روز در جایی سرگردان است و ناآگاهیت هر روز بیشتر می‌شود. برای به دست آوردن دنیای ناچیز خود، از صبح تا شب مشغول تلاش هستی.
و با آن که نادانی آدمی نسبت بدنیا بسیار است و آنچرا که خواهد بدنیا بدست نیاورد. پیدا نیست که با آن که برای حصول مرام خویش بعقبی کاری نکرده ایم، چگونه بدان دست خواهیم یافت.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه آدمی در مسائل دنیوی نادانی زیادی دارد و نمی‌تواند به تمامی خواسته‌هایش در دنیا دست یابد، مشخص نیست که چگونه می‌خواهیم به اهداف خود برسیم در حالی که برای رسیدن به آن‌ها کاری نکرده‌ایم.
مردان رهش میل به هستی نکنند
خودبینی و خویشتن پرستی نکنند
هوش مصنوعی: مردان واقعی به دنبال بقا و بزرگ کردن خود نیستند و از خودخواهی و خودپرستی دوری می‌جوید.
آن جا که مجردان حق می نوشند
خمخانه تهی کنند و مستی نکنند
هوش مصنوعی: در جایی که عاشقان حقیقت به نوشیدن می‌پردازند، دیگر نیازی به وجود مکان‌هایی برای نوشیدن الکل نیست و مستی‌های دنیوی را کنار می‌گذارند.
ربیع بن خیثم را گفتند: هیچ گاه ندیدیمت که کسی را غیبت کنی؟ گفت: آنچنان از حال خود خوشنود نیستم تا بسرزنش مردمان پردازم. آنگاه چنین سرود:
هوش مصنوعی: ربیع بن خیثم می‌گوید که هرگز کسی را غیبت نکرده است. او اشاره می‌کند که آنقدر از وضع خود راضی نیست که بخواهد به عیب‌جویی دیگران بپردازد. سپس شعری را می‌خواند.
مرا گریه بر خویش است نه بر دیگران. پرداختن به عیوب خویش مرا از دیگران بازداشته است.
هوش مصنوعی: من به خاطر خودم گریه می‌کنم، نه به خاطر دیگران. تمرکز بر روی عیوب خودم باعث شده که از توجه به دیگران باز بمانم.
هنگام بازگشت از زیارت مشهد الرضا - که بر ساکنانش درود بسیار بادا - به محرم الحرام سال هزار و هشت بر خاطرم گذشت:
هوش مصنوعی: هنگام بازگشت از زیارت مشهد مقدس، در سال محرم الحرام هزار و هشت، یادها و خاطراتی به ذهنم خطور کرد.
نگشود مرا زیارتت کار
دست از دلم ای رفیق بردار
هوش مصنوعی: ای رفیق، دیدار تو نتوانست دل مرا شاد کند، پس دلم را از این وضعیت رها کن.
گرد رخ من زخاک آن کو است
ناشسته مرا بخاک بسپار
هوش مصنوعی: چهره من به گرد و غبار آن کسی دچار شده که هنوز شستشو نشده است، مرا در خاک او دفن کن.
رندی است ره سلامت ای دل
من کرده ام استخاره صد بار
هوش مصنوعی: ای دل من، در مسیر درست زندگی، من بارها و بارها دعا و طلب خیر کرده‌ام.
سجاده ی زهد من که آمد
خالی ازعیب و عاری از عار
هوش مصنوعی: سجاده زهد من، جایگاه من برای عبادت و خودسازی، در حالیکه پاک و بی‌عیب است و از هر گونه ننگ دور است.
پودش همگی ز تار چنگ است
تارش همگی ز پود زنار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که همه چیز او به نوعی به هم مرتبط است و از یک ساختار مشترک تشکیل شده است. تار چنگ و زنار به عنوان نمادهایی از این ارتباط و ساختار در نظر گرفته شده‌اند. به عبارت دیگر، وجود او به واسطه‌ی این پیوستگی و هماهنگی به هم می‌پیوندد و به زیبایی خاصی می‌رسد.
خالی شده کوی دوست از دوست
از بام و درش چه پرسی اخبار
هوش مصنوعی: کوچه دوست پر از بی‌دوستی شده، حالا سوالی نپرس از در و دیوار که چه خبر است.
کز غیر صدا جواب ناید
هر چند کنی سؤال تکرار
هوش مصنوعی: هرگز از غیر خدا پاسخ نخواهی گرفت، حتی اگر سوال خود را بارها تکرار کنی.
گر میگوئی کجاست دلدار؟
آید ز صدا کجاست دلدار؟
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی بدانی که محبوب کجاست، کافی است به صدای دلش گوش بدهی؛ خودش به تو خواهد گفت که کجاست.
افسوس که تقوی بهائی
شد شهره به رندی آخر کار
هوش مصنوعی: متأسفانه، دیانت و پرهیزگاری به عنوان ویژگی‌های مثبت در جامعه به آوازه‌ای از رندی و دسیسه‌ها تبدیل شده است و این موضوع به نوعی تأسف‌برانگیز است.
ابن عباس که خدا از او خشنود باد گفت: نزدیکترین جای بنده بخداوند زمانی است که چیزی اگر خواهد از او خواهد، و دورترین جای آدمی نسبت به مردم آنجاست که اگر چیزی خواهد، از ایشان خواهد.
هوش مصنوعی: ابن عباس، که خداوند از او راضی باشد، بیان می‌کند که نزدیک‌ترین موقعیت یک بنده به خداوند زمانی است که هر چه بخواهد، از خداوند درخواست کند. در contrast، دورترین جایگاه انسانی در بین مردم آن جایی است که اگر چیزی بخواهد، از دیگران درخواست کند.
ناموری گفته است: آن کسی که در دانش فزونی یابد و در دنیاوی بپرهیزگاری پیش نگرود، در دوری از خداوند بیشی جسته است.
هوش مصنوعی: ناموری بیان کرده است که کسی که در علم و دانش پیشرفت کند و از دنیا دوری کند، در واقع از خداوند دورتر شده است.
جنید گفت: روزی بنزد یکی از بزرگان طریقت شدم. دیدمش که به نگارش مشغول است. گفتمش: تا کی نگاشتن، پس به عمل کی پردازی؟ گفتا: ای ابوالقاسم، آیا این خود عمل نیست؟ من ساکت مانده ام و جوابی نیارستم.
هوش مصنوعی: جنید گفت: روزی به محضر یکی از بزرگ‌ترهای راه عرفان رفتم. او را دیدم که مشغول نوشتن است. به او گفتم: تا کی بنویسی؟ پس کی اقدام به عمل می‌کنی؟ او پاسخ داد: ای ابوالقاسم، آیا همین نوشتن خودش عملی نیست؟ من در آن لحظه سکوت کردم و نتوانستم جوابی بدهم.
عبدالله مبارک را گفتند: تا بکی آنچرا می شنوی همی نویسی؟ گفت: بسا کلامی که مرا سود دهد و هنوزش ننوشته باشم.
هوش مصنوعی: به عبدالله مبارک گفتند: تا کی ادامه می‌دهی به نوشتن هر آنچه می‌شنوی؟ او پاسخ داد: بسیاری از سخنان وجود دارند که می‌توانند برای من مفید باشند و من هنوز آنها را ننوشتـه‌ام.
آنچه مرا در خلوت حرم مبارک بلند پایه ی فاطمی قم بر خاطر گذشت، و من در آنجا، روزهای بسیار، صبح و شام به نکوهش نفس سرکش مشغول بودم:
هوش مصنوعی: در آنجا که در حرم مقدس و با عظمت فاطمه معصومه در قم بودم، روزهای زیادی را صبح و شب به سرزنش نفس پرخاشگر و سرکش خود مشغول بودم و این موضوع در ذهنم مرور می‌شد.
در خلوت اگر با خودم اندر گفتار
عیبم بجنون مکن که دارم من زار
هوش مصنوعی: وقتی در تنهایی با خودم صحبت می‌کنم، به خودت نگویی که من دیوانه‌ام، چون حال من واقعا بد است.
صد گونه حکایت طربناک اینجا
با هر ذره زخاک کوی دلدار
هوش مصنوعی: در اینجا، دنیا پر از داستان‌های شاد و دلنشین است که هر قسمتی از خاک کوی محبوبم، گویای آن‌هاست.
مرا گفتند از لهو جوانی دست بردار چرا که نشانه های پیری بر بناگوشت سخت ظاهر گشته. گفتم یاران! مرا با لذت خویش بگذارید. مگر نه این است که لذت خواب صبح دم بیش است؟
هوش مصنوعی: به من گفتند که از خوشگذرانی‌های جوانی دست بردار، زیرا نشانه‌های پیری بر تنم نمایان شده است. اما من پاسخ دادم که دوستان، مرا با لذت‌های خودم تنها بگذارید. آیا نمی‌دانید که لذت خواب صبح زود بسیار بیشتر است؟
هر گاه در دل آرزو کنم که با نگاهی از دور به لیلی، آتش درون سینه فرو بنشانم، مردان قبیله گویندم، اگر طمع دیدن لیلی تراست، به بیماری طمع هلاک شو!
هوش مصنوعی: هر زمان که آرزو می‌کنم با نگاهی از دور به لیلی بنگرم و آتش درون قلبم را فرو خشک کنم، مردان قبیله به من می‌گویند: اگر فقط به خاطر دیدن لیلی طمع داری، به همین خاطر نابود خواهی شد!
چگونه توانی با دیده ای که جز لیلی را دیده است و هنوز به اشک تطهیر نگشته او را بینی، و یا چگونه توانی لذت حدیث او یابی در صورتی که پژواک سخنان غیر او در گوش تست؟
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانی مشاهده‌ای داشته باشی که فقط زیبایی لیلی را دیده و هنوز با اشک شست‌وشو نشده است، و یا چگونه می‌توانی از شنیدن کلام او لذتی ببری در حالی که پژواک سخنان دیگران در گوشت طنین‌انداز است؟
بزرگی گفت: اگر دانشمند نسبت بدنیا پرهیزگار نبود، بواقع عقوبت مردمان زمان خویش است.
هوش مصنوعی: یک بزرگتر گفت: اگر دانشمندان در برابر دنیا و زرق و برق آن احتیاط نمی‌کردند، در واقع این نشانه‌ی ناتوانی و عذاب مردم زمان خودشان خواهد بود.
نیز گفته اند: اگر آدمی آماده ی مرگ نبود، یکسال نیز اگر برختخواب افتاده باشد، مرگش مرگ مفاجات است.
هوش مصنوعی: اگر فردی برای مرگ آماده نباشد، حتی اگر یک سال هم روی بستر بیماری باشد، معهذا مرگش به صورت ناگهانی و غیرمنتظره خواهد بود.
- کسی که در این روزگار در جستجوی دانشمندی باشد که به علم خویش عمل می کند، همیشه بی دانش خواهد ماند. و آن کس که در جستجوی طعامی بی شبهه است، گرسنه خواهد بود. و آن کس را که آرزوی دوستی بی عیب است، هرگز دوستی یافت نشود.
هوش مصنوعی: کسی که در این زمان به دنبال عالمان واقعی می‌گردد که به علم خود عمل کنند، همیشه دانش کمتری خواهد داشت. همچنین کسی که به دنبال غذایی کاملاً سالم و بدون مشکل باشد، همیشه گرسنه خواهد ماند. و فردی که در جستجوی دوستی بی‌عیب است، هرگز دوستی نخواهد یافت.
مردی حکیمی را پرسید: چسان است که تحمل گران جانی از تحمل باری گران سخت تر است؟ گفت: از آن رو که در بردن بار گران، روح و جسم هر دو مددکاراند اما گرانی گرانجان را تنها روح تحمل همی کند.
هوش مصنوعی: مردی از حکیمی سوال کرد که چرا تحمل فشار روحی از تحمل بار سنگین سخت‌تر است؟ حکیم پاسخ داد که وقتی بار سنگینی را حمل می‌کنیم، هم جسم و هم روح به ما کمک می‌کنند و این کار را آسان‌تر می‌کند. اما در مورد فشارهای روحی، فقط روح است که می‌تواند این بار را تحمل کند.
سه آیه ی شریفه را پدر قدس سره وصیتم کرد که در مضمون و مدلولشان تأمل کنم:
هوش مصنوعی: پدر بزرگوارم به من توصیه کرد که به سه آیه شریف توجه و تأمل کنم و درباره مضمون و معنا آن‌ها فکر کنم.
اولی. ان اکرمکم عندالله اتقیکم. دومی: تلک الدار الآخره نجعلها للذین لایریدون علوا «فی الارض و لا فسادا» و العاقبه للمتقین و سومی: اولم نعمرکم مایتذکر فیه من تذکرو جاء کم النذیر.
هوش مصنوعی: نخستین نکته این است که بهترین افراد نزد خدا، با تقواترین آن‌ها هستند. نکته دوم نیز این است که خانه آخرت را برای کسانی قرار می‌دهیم که به دنبال بزرگی و فساد در زمین نیستند و پایان کار از آن پرهیزکاران است. نکته سوم این است که آیا ما شما را عمری ندادیم که در آن پند بگیرید و به شما هشدار دهنده‌ای نیامد؟
از گفتار پیشینیان: بدترین دانشمند آن کس است که ملازمت شاهان کند. و نیک ترین شاه آن کس است که ملازمت دانشمندان کند.
هوش مصنوعی: از نظر پیشینیان، بدترین نوع دانشمند کسی است که همیشه در کنار پادشاهان باشد و برعکس، بهترین نوع پادشاه کسی است که با دانشمندان ارتباط و همراهی داشته باشد.
آیا پس از آن که طلایه داران پیری که خضاب نیز چاره سازشان نیست، بر عارضم نشسته اند، راحت زیست کنم؟ ای جغد، اکنون که غراب سیاه سرمن پریدن گرفته است، بر سر من برنشسته ای؟ ترا مسکن خرابه هاست. از آن، اکنون که خرابی عمر مرا دیده ای بزیارتم آمده ای.
هوش مصنوعی: آیا می‌توانم بعد از این که پیشوایان پیر و زرد شده بر زمین نشسته‌اند، به آرامش زندگی کنم؟ ای جغد، حالا که کلاغ سیاه به سراغ من آمده است، تو چرا بر روی من نشسته‌ای؟ تو متعلق به ویرانه‌ها هستی. حالا که عمر ویران شده‌ام را دیده‌ای، برای دیدن من آمده‌ای.
هنگامی که رنگ چهره ی مرد زرد گردد و مویش بسپیدی گراید، روزگاران گوارایش ناگوار می گردد. ته مانده ی کارها را دیگر بگذار، نفس پرهیزگار هرگز مبادا بدآنها مشغول بود.
هوش مصنوعی: وقتی رنگ صورت مرد زرد می‌شود و موهایش سفید می‌شود، دوران خوشی‌های او به پایان می‌رسد. دیگر به کارهای باقی‌مانده توجه نکن، زیرا نفس پرهیزگار هرگز نباید به آن‌ها مشغول باشد.
دنیا جیفه ای سخت یاب بیش نیست که بر آن سگانی افتاده اند، و بخود می کشندش، جیفه ای که اگر از آن دوری کنی، با مردمانش ساخته ای و اگر بدان پردازی، سگانش در تو درآویزند.
هوش مصنوعی: دنیا چیزی بیش از یک زباله بی‌ارزش نیست که چندین نفر بر آن افتاده‌اند و آن را به جان می‌کشند. اگر از این زباله دوری کنی، با انسان‌ها سر و کار خواهی داشت، اما اگر به آن نزدیک شوی، همان افراد به تو حمله خواهند کرد.
خوشا آن کس که خویشتن را در قعر خانه ی خویش جای داده و بر خود پرده فروانداخته است.
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که خود را در دل خانه‌اش جای داده و پرده‌ای بر روی خود کشیده است.
مضی فی غفله عمری کذلک یذهب الباقی
ادرکاسا و ناولها الا یا ایها الساقی
هوش مصنوعی: در دوران غفلت، عمر گذشته است و چنین است که باقی‌ماندهٔ عمر نیز به سرعت می‌گذرد. بنابراین، ای ساقی، به من بپیوند و این نوشیدنی را به من بده.
شراب عشق میسازد ترا از سر کار آگه
نه تدقیقات مشائی نه تحقیقات اشراقی
هوش مصنوعی: عشق همانند یک می نوشیدنی است که تو را به شکل تازه‌ای می‌سازد و از همه‌ی تلاش‌های بی‌نتیجه یا دانش‌های صرفه‌جویی شده آزاد می‌کند.
الا یا ریح ان تمر باهل الحی فی حزوی
فبلغهم تحیاتی و نبئهم باشواقی
هوش مصنوعی: ای باد، اگر به سوی این محله گذر کردی، سلام من را به آنجا برسان و خبر ده که چقدر مشتاق آنها هستم.
و قل یا سادتی انتم، بنقض العهد عجلتم
و انی ثابت ابدا علی عهدی و میثاقی
هوش مصنوعی: بفرمایید، ای سروران من، شما با سرعت عهد را شکستید و من همچنان پایبند به پیمان و قول خودم هستم.
بهائی خرقه ی خود را مگر آتش زده کامشب
جهان پر شد ز دود کفر و سالوسی و زراقی
هوش مصنوعی: شخصی از اهل حقیقت خرقه و لباس خود را به آتش کشیده است و امشب دنیا پر شده از دود کفر و نفاق و گمراهی.
گوش تواند که همه عمر وی
نشنود آواز دف و چنگ و نی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ممکن است انسان تمام عمر خود را به دور از شادی‌ها و زیبایی‌های موسیقی بگذراند و از نواهای دل‌انگیز مانند دف، چنگ و نی بی‌خبر باشد.
دیده شکیبد ز تماشای باغ
بی گل و نسرین بسر آرد دماغ
هوش مصنوعی: چشم‌ها به خاطر دیدن باغی که نه گل دارد و نه نسرین، از تماشای آن خسته می‌شوند و دل را نمی‌برند.
گر نبود بالش آگنده پر
خواب توان کرد حجر زیر سر
هوش مصنوعی: اگر بالشی پر از خواب وجود نداشته باشد، می‌توان بر سنگی خوابید.
ور نبود دلبر همخوابه پیش
دست توان کرد در آغوش خویش
هوش مصنوعی: اگر دلبر و محبوبی در دسترس نباشد، دست توانمند می‌تواند خود را در آغوش بگیرد و به خود آرامش دهد.
وین شکم بی هنر پیچ پیچ
صبر ندارد که بسازد به هیچ
هوش مصنوعی: این شکم بی هنر، که در خود پیچ و تاب های زیادی دارد، صبر ندارد و نمی‌تواند به هیچ چیز بسازد.
گر نبود خنگ مطلا لگام
زد بتوان بر قدم خویش گام
هوش مصنوعی: اگر گندم خنگ و بی‌حاصل نبود، می‌توانستیم با گام‌های خود به سمت جلو پیش برویم.
ور نبود مشربه از زرناب
با دو کف دست توان خورد آب
هوش مصنوعی: اگر مشربه‌ای از زرناب (ماده‌ای دلپذیر) نباشد، انسان می‌تواند با دو کف دست، آب بنوشد.
ور نبود بر سر خوان آن و این
هم بتوان ساخت بنان جوین
هوش مصنوعی: اگر بر سر سفره این و آن نباشد، می‌توان با دست خود نیز چیزی درست کرد.
ور نبود جامه ی اطلس ترا
دلق کهن ساتر تن بس ترا
هوش مصنوعی: اگر لباسی گران‌قیمت از اطلس نداری، همان دلق کهنه‌ای که بر تن داری، برای پوشاندن تو کافی است.
شانه ی عاج ار نبود بهر ریش
شانه توان کرد بانگشت خویش
هوش مصنوعی: اگر شانه‌ی عاجی برای رسیدگی به ریش وجود نداشته باشد، می‌توان با انگشتان خود هم این کار را انجام داد.
جمله که بینی همه دارد عوض
وز عوضش گشته میسر غرض
هوش مصنوعی: هر چیزی که در اطراف می‌بینی، دچار تغییر و تحول است و از این تغییرات، اهداف و مقاصد جدیدی به وجود می‌آید.
آنچه ندارد عوض ای هوشیار
عمر عزیز است، غنیمت شمار
هوش مصنوعی: عمر گرانبها و بی‌نظیر است، پس آن را ارزشمند بدان و از هر لحظه‌اش استفاده کن.
آن گاه داشمندی را بینی که ملازمت سلطان پیشه کرده است، آگاه باش که دزدی بیش نیست. و هان بهوش باش اگر گویند با این ملازمت از ستمی جلوگیری می کند، یا از مظلومی دفاع همی کند، فریفته نشوی چرا که این سخنان وسیله ای است که دانشمندان فاجر نردبام خویش کرده اند.
هوش مصنوعی: اگر دانشمندی را ببینی که در خدمت سلطان است، باید بدانید که او فردی فاسد است. و اگر کسی بگوید که او با این خدمت از ظلمی جلوگیری می‌کند یا از مظلومی دفاع می‌کند، فریب نخورید، زیرا این قبیل سخنان ابزاری است که دانشمندان بی‌اعتبار برای توجیه خود استفاده می‌کنند.

حاشیه ها

1400/10/09 11:01
فاطمه

معنی اصلی ابیات عربی به این صورت هست:

عمرم در غفلت گذشت، بقیه اش هم همینطور میگذره. ای ساقی جام را دور بده و خودت هم از آن بنوش (مصرعی مشهور منتسب به یزید بن معاویه)

ای باد اگر از سرزمینی خالی گذشتی، سلام مرا به آنها برسان و اونا رو به شوق من بشارت بده.

و بگو ای سرورم شما در شکستن پیمان شتاب کردید در حالیکه من بر عهد و پیمانم باقی ماندم (اینجا واو حالیه هست)