شب برخاستم، نظر به ادراکات خود میکردم، دیدم که ادراکاتم چون مرغان دستآموز به ذات اللّه میرفت و پروبالشان میسوخت و اثر آن به دماغ و استخوان های من میزد و سر و دندانم درد میگرفت؛ و من بیسودای اللّه نمیشکیفتم و بدو نمیرسیدم.
چون صبح به مسجد آمدم، امام قرآن آغاز کرد و از حور و قصور خواندن گرفت؛ یعنی که اللّه میگوید اگر مرا دوست میدارید و دوستی خود را در اینها ظاهر کردهام. غزل دوستی مرا از تختهٔ پیشانیِ حور عین و آب زلال به دل ببرید و مرا در چشمهٔ نوشین اینها مشاهده کنید، و دلبریِ مرا در اینها مطالعه کنید؛ به جمال ذات من نرسید بیاینها.
و در این جهان این خوشیها را سزای طبع و هوا آفریدم، و در آن جهان آن خوشیها را جزای رضا آفریدم، تا هر دو جهان چهرهها را بر یاد دوستی من میبینند. و این همه که در این جهان است رخهای من است، و آن همه که در آن جهان است جمالهای من است. پس دیدهها بر صورتهای اللّه دارید و به دل در حقیقتها گردید، چون قوه گیرید در آن مجالس از دیدن جمالهای خوبان و کنیزکان من، آنگاه جمال من بتوانید دیدن.
دل به روح اللّه دارید و چشم در صورها به جمال اللّه دارید.
نظر در ادراک خود میکردم، دیدم که ادراک در من نبود، جای دیگر بود. و آن آمدن ادراک و رفتن ادراک در ضبط و اختیار من نیست. باز دیدم که آن ادراک منم، پس مرا اللّه میآرد و میبرد و هر زمانی گویی من به اللّه برجفسیده ام؛ هرگاه که اللّه آمد، مرا آورد.
و من صفتاللّهام؛ و هرگاه که اللّه رفت، مرا برد.
«وَ نفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»
اکنون من فارغ باشم از وجود و تغییر احوال خود؛ چون من صفتاللّهام، در وقت اجل اللّه یکبارگی از من برود و در وقت خواب پاره برود و در وقت خیرگی من و غفلت من که چیزی معین نبود اندکی رود از من. باز در وقت ادراک معیّن من همچنان. باز اللّه چون ادراک نماید به من، مرا بسیار چیزها معلوم شود فصاعدا.
مثال آفتاب که ماه و ستارگان اتباع ویند، چون غارب شود جهان ظلمت شود، باز چون ستارگان و ماه بپاشند روشنتر بود، باز چون اثر آفتاب پدید آید و بلند شود همچنین روشنتر شود، همچنان من نیز در وقت عدم نیک مظلم باشم، باز وقت خواب روشنتر شوم، باز به وقت خیرگی روشنتر شوم، باز به وقت ادراک معیّن خود دیگر روشنتر شوم به اقبال اللّه، « هُدیً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یؤُمِنُونَ بِالْغَیْبِ»
گفتم ای اللّه! من همگی ادراکم و ادراک را بر غیب به تو بربستم، و به یاد تو ادراک را صرف کردم
«وَ یُقِیمُونَ الصَّلاة»
یعنی به اقامت صلاة، ادراک را به خضوع به تو صرف کردم
«وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینُفِقُونَ»
و ادراک را به راه تو خرج کردم چون بهترینِ من ادراک است. ای اللّه! همه را مصروف به تو کردم زیرا که خون و ریم و گوشت حضرتت را نشاید.
از اللّه الهام آمد که خون و رگ و پی تو را به محل قبول نهادیم و عفو کردیم به برکت انصراف ادراک تو به ما، که «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ».
در این بودم که زین قرآن خواند، ناظر معانی قرآن شدم و ناظر صنایع اللّه شدم. اندیشهام آمد که در جهان مینگرم رحمت و لطف و قهر و احسان و انعام الله را نظاره میکنم به مجرّد این تا چه شود و اللّه را از این چه حکمت خیزد و از این نظر مرا چه سود دارد. اللّه الهام داد که چون نظری کنی در جهان صفات ما، کمال ما را بدانی و از نعمتهای من آرزو بری و هوست کند که از من بطلبی و خاضع من باشی و دوستدار من باشی؛ و چون در مکاره نگری، از عقوبت من ترسان شوی و به هیبت در کار من نگاهداری. و این کارها مقرون به رضای من باشد. و آن کسی که در تجمل آسمانها و زمینهای من نظر نکند، او مردود من باشد. این را قهر کنم و آن را بنوازم، یکی را برمیآرم و یکی را فرومیآرم؛ خافض باشم و رافع باشم و قهّار باشم؛ و مذمّت آلههپرستان و ستارهپرستان را میگویم تا همه را نظر به وجه کریم من باشد.
و اگر گوئی که این چه حکمت باشد که کریم کار از بهر این کند و حکیم این ورزد، گویم خود حکمت جز این کدام را میدانی و کار از بهر چه کنند جز دوست را نواختن و دشمن را گداختن و تجمل خود را عرضه دادن و طالبان را دوست داشتن و ناملتفتان را مخذول گذاشتن؟
باز میدیدم که این نظر من اشارت اللّه است و محض فعل اللّه است. باز دیدم که نظرم چون به دماغ و سرم افتاد به وقت درد کردن، گویی که اللّه در ایشان مینگرد و همه اجزای من برمیخیزند و به تعظیم به خدمت الله میایستند و به زاری و ناله میباشند.
و همچنین اگر نظرم به وقت شادمانی به اجزای من میافتد، میبینم که همه اجزای من عاشقوار برخیزند و خدمت اللّه میکنند و اغانی تسبیح بر زبان میگیرند؛ و همچنین نظرم به هر جزوی از اجزای تن من و اجزای جهان که میافتد میبینم که زود به خدمت اللّه به تعظیم قیام مینمایند. باز گفتم که به خود باز روم و هم از خود نگاه کنم یعنی از روح خود نگاه کنم تا از او چه ادراک و چه صفت میخیزد و به چه پیوندد و چه آسیب میزند به روح من . دیدم که حواس خمسهٔ من از روح من چون پنج جوی میرفت، شیر و انگبین و آب و می؛ و من دیدم که این همه از روح من بیرون میآمد. باز نظر کردم که این روح من از کجا روان شده است با چندین شاخها. دیدم که این همه از اللّه روان شده است و نظرهای خود را و روح خود را و خود را میبینم که همه از اللّه روان شده است و جمله روحهای خلقان را میبینم با این شاخها همه از اللّه روان شده است، و جمله جمادات و نامیات و اختیارات و ارادات و قدرتها همه از او روان شده است.
باز این همه را میبینم به نور اللّه و صفات اللّه و سبحانیِ اللّه و چگونگی اللّه روان شده است، «وَسِعَ کُرْسِیُّه»، و میبینم همه جای کرسی حکم اللّه نهاده است و در همه چیزها حکم میکند و میبینم که پیوسته این صور را در آب حیات میفرستد
واللّه اعلم.
برگردان به زبان ساده
شب برخاستم، نظر به ادراکات خود میکردم، دیدم که ادراکاتم چون مرغان دستآموز به ذات اللّه میرفت و پروبالشان میسوخت و اثر آن به دماغ و استخوان های من میزد و سر و دندانم درد میگرفت؛ و من بیسودای اللّه نمیشکیفتم و بدو نمیرسیدم.
هوش مصنوعی: شب از خواب برخاستم و به تفکرات خود فکر کردم. دیدم که تصوراتم مانند پرندگان رام به سوی خدا میرفتند و در مسیرشان سوخت و این تاثیر به بدن و استخوانهایم سرایت میکرد و باعث درد در سر و دندانهایم میشد. بدون اشتیاق به خدا نمیتوانستم آرامش پیدا کنم و به او نزدیک شوم.
چون صبح به مسجد آمدم، امام قرآن آغاز کرد و از حور و قصور خواندن گرفت؛ یعنی که اللّه میگوید اگر مرا دوست میدارید و دوستی خود را در اینها ظاهر کردهام. غزل دوستی مرا از تختهٔ پیشانیِ حور عین و آب زلال به دل ببرید و مرا در چشمهٔ نوشین اینها مشاهده کنید، و دلبریِ مرا در اینها مطالعه کنید؛ به جمال ذات من نرسید بیاینها.
هوش مصنوعی: صبح که به مسجد آمدم، امام شروع به خواندن قرآن کرد و به موضوع حور و قصور پرداخت. مفهوم این آیات این بود که خداوند میفرماید اگر مرا دوست دارید، نشانههای دوستیام را در این موارد ببینید. در واقع از زیباییهای حور عین و آب زلال بگویید و به عمق این مسائل بروید؛ زیباییهای من را در اینها بیابید و برای شناخت بهتر من به این نشانهها مراجعه کنید، زیرا بدون توجه به این موارد نمیتوانید به ذات زیبای من برسید.
و در این جهان این خوشیها را سزای طبع و هوا آفریدم، و در آن جهان آن خوشیها را جزای رضا آفریدم، تا هر دو جهان چهرهها را بر یاد دوستی من میبینند. و این همه که در این جهان است رخهای من است، و آن همه که در آن جهان است جمالهای من است. پس دیدهها بر صورتهای اللّه دارید و به دل در حقیقتها گردید، چون قوه گیرید در آن مجالس از دیدن جمالهای خوبان و کنیزکان من، آنگاه جمال من بتوانید دیدن.
هوش مصنوعی: در این دنیا خوشیها را بر اساس فطرت و خواستهها آفریدم، و در آن دنیا خوشیها را به خاطر رضایت آفریدم، تا هر دو دنیا چهرهها را به یاد دوستی من بنگرند. همه چیزهایی که در این دنیا وجود دارد، تجلیات من هستند و آنچه در آن دنیا است، زیباییهای من به شمار میروند. بنابراین، چشمهایتان به صورتهای خداوندی نظر دارد و دلهایتان در حقیقتها سرگرداناند. زمانی که از دیدن زیباییها و کنیزکان من در مجالس لذت ببرید، آنگاه قادر خواهید بود جمال من را نیز ببینید.
دل به روح اللّه دارید و چشم در صورها به جمال اللّه دارید.
هوش مصنوعی: دل به محبت خداوند دارید و با چشم دل به زیباییهای او نظر افکنید.
نظر در ادراک خود میکردم، دیدم که ادراک در من نبود، جای دیگر بود. و آن آمدن ادراک و رفتن ادراک در ضبط و اختیار من نیست. باز دیدم که آن ادراک منم، پس مرا اللّه میآرد و میبرد و هر زمانی گویی من به اللّه برجفسیده ام؛ هرگاه که اللّه آمد، مرا آورد.
هوش مصنوعی: به هنگام تفکر در ادراکاتم متوجه شدم که این ادراکها در وجود من نیستند و در جایی دیگر قرار دارند. در حقیقت، آمدن و رفتن این ادراکها به من وابسته نیست. سپس دریافت کردم که این ادراکها خود من هستند. به این ترتیب، فهمیدم که خداوند من را میآورد و میبرد و هر بار که او میآید، من نیز به او میچسبم.
و من صفتاللّهام؛ و هرگاه که اللّه رفت، مرا برد.
هوش مصنوعی: من نمایندهی خداوند هستم و زمانی که خداوند برود، من نیز با او خواهم رفت.
«وَ نفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»
هوش مصنوعی: و من از روح خود در آن دمیدم.
اکنون من فارغ باشم از وجود و تغییر احوال خود؛ چون من صفتاللّهام، در وقت اجل اللّه یکبارگی از من برود و در وقت خواب پاره برود و در وقت خیرگی من و غفلت من که چیزی معین نبود اندکی رود از من. باز در وقت ادراک معیّن من همچنان. باز اللّه چون ادراک نماید به من، مرا بسیار چیزها معلوم شود فصاعدا.
هوش مصنوعی: اکنون من از وجود و تغییرات خود آزاد هستم؛ زیرا من نمایانگر صفات خدا هستم. در زمان مرگ، همه چیز یکباره از من جدا میشود و در زمان خواب نیز بخشی از وجودم کم میشود. در لحظات غفلت و بیخبری، قسمتی از من میرود، اما وقتی که آگاهی مشخصی پیدا میکنم، دوباره به حالت قبل برمیگردم. وقتی هم که خداوند به من آگاهی میدهد، چیزهای زیادی برایم روشن میشود.
مثال آفتاب که ماه و ستارگان اتباع ویند، چون غارب شود جهان ظلمت شود، باز چون ستارگان و ماه بپاشند روشنتر بود، باز چون اثر آفتاب پدید آید و بلند شود همچنین روشنتر شود، همچنان من نیز در وقت عدم نیک مظلم باشم، باز وقت خواب روشنتر شوم، باز به وقت خیرگی روشنتر شوم، باز به وقت ادراک معیّن خود دیگر روشنتر شوم به اقبال اللّه، « هُدیً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یؤُمِنُونَ بِالْغَیْبِ»
هوش مصنوعی: مثال آفتاب این است که ماه و ستارگان به دنبال آن حرکت میکنند. وقتی آفتاب غروب میکند، دنیا تاریک میشود، اما وقتی ستارگان و ماه ظاهر میشوند، نور بیشتری ایجاد میکنند. وقتی دوباره نور آفتاب پیدا میشود و بالا میآید، باز هم روشنتر میشود. من هم در زمانهایی که در اظهار وجود نیستم، تاریک و خاموش هستم و در زمان خواب و در زمان بیداری و در مواقعی که به درک خاصی میرسم، به تدریج روشنتر میشوم. این روشنایی به سبب لطف و رحمت الهی است، راهنمایی برای پرهیزکارانی که به غیب ایمان دارند.
گفتم ای اللّه! من همگی ادراکم و ادراک را بر غیب به تو بربستم، و به یاد تو ادراک را صرف کردم
هوش مصنوعی: گفتم ای خدا! من همه توانایی و درک خود را به خاطر غیب به تو سپردم و در برابر تو، ادراکم را صرف یاد تو کردم.
«وَ یُقِیمُونَ الصَّلاة»
هوش مصنوعی: «و نماز را برپا میدارند.»
یعنی به اقامت صلاة، ادراک را به خضوع به تو صرف کردم
هوش مصنوعی: من تمام تمرکزم را به طور کامل بر روی اقامت نماز و خضوع برای تو گذاشتهام.
«وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینُفِقُونَ»
هوش مصنوعی: و از آنچه به آنها روزی دادهایم، خرج میکنند.
و ادراک را به راه تو خرج کردم چون بهترینِ من ادراک است. ای اللّه! همه را مصروف به تو کردم زیرا که خون و ریم و گوشت حضرتت را نشاید.
هوش مصنوعی: من درک خود را برای تو صرف کردم چون بهترین چیزی که دارم، درکم است. ای خدا! همه چیز را برای تو وقف کردهام، زیرا نمیتوانم آنچه را که متعلق به تو است، با خونی و رم و گوشتی از خودم مقایسه کنم.
از اللّه الهام آمد که خون و رگ و پی تو را به محل قبول نهادیم و عفو کردیم به برکت انصراف ادراک تو به ما، که «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ».
هوش مصنوعی: الهام الهی به ما رسید که خون و رگ و پی تو را مورد پذیرش قرار دادیم و به واسطه درک و شناخت تو، عفو و بخشش کردیم، چرا که خداوند از مؤمنان معامله کرده است.
در این بودم که زین قرآن خواند، ناظر معانی قرآن شدم و ناظر صنایع اللّه شدم. اندیشهام آمد که در جهان مینگرم رحمت و لطف و قهر و احسان و انعام الله را نظاره میکنم به مجرّد این تا چه شود و اللّه را از این چه حکمت خیزد و از این نظر مرا چه سود دارد. اللّه الهام داد که چون نظری کنی در جهان صفات ما، کمال ما را بدانی و از نعمتهای من آرزو بری و هوست کند که از من بطلبی و خاضع من باشی و دوستدار من باشی؛ و چون در مکاره نگری، از عقوبت من ترسان شوی و به هیبت در کار من نگاهداری. و این کارها مقرون به رضای من باشد. و آن کسی که در تجمل آسمانها و زمینهای من نظر نکند، او مردود من باشد. این را قهر کنم و آن را بنوازم، یکی را برمیآرم و یکی را فرومیآرم؛ خافض باشم و رافع باشم و قهّار باشم؛ و مذمّت آلههپرستان و ستارهپرستان را میگویم تا همه را نظر به وجه کریم من باشد.
هوش مصنوعی: در خواندن قرآن به معانی عمیق آن پی بردم و نشانههای خداوند را مشاهده کردم. به این فکر افتادم که در جهان به رحمت و لطف و قهر و احسان خدا توجه کنم و ببینم از این مسائل چه حکمت و سودی نصیب من میشود. خدا الهام کرد که وقتی به صفات او در جهان نگاه میکنی، باید به کمال او پی ببری و از نعمتهای او آرزو داشته باشی و خواستهات این باشد که از او طلب کنی و در برابرش خاضع و دوستدار او باشی. همچنین وقتی به عواقب کارها دقت کنی، باید از عذاب او بترسی و با احترام به ارادهاش نگریستی. این رفتارها باید همراه با رضایت خداوند باشند. کسی که به زیبایی آسمانها و زمینهای خدا توجه نکند، نزد او مقبول نخواهد بود. او برخی را بالا میبرد و برخی را پایین میآورد؛ در حالیکه هم قهّار است و هم برانگیزاننده. در نهایت، از پرستش بتها و ستارهها انتقاد میکنم تا همه توجه آنها به وجه نیکو و رحیم من جلب شود.
و اگر گوئی که این چه حکمت باشد که کریم کار از بهر این کند و حکیم این ورزد، گویم خود حکمت جز این کدام را میدانی و کار از بهر چه کنند جز دوست را نواختن و دشمن را گداختن و تجمل خود را عرضه دادن و طالبان را دوست داشتن و ناملتفتان را مخذول گذاشتن؟
هوش مصنوعی: اگر بگویی که این چه نوع حکمت است که فردی بخشنده برای آن اقدام میکند و فردی خردمند به آن میپردازد، میگویم که جز این چه حکمت دیگری میشناسی؟ و هدف از کار چیست جز محبت به دوستان، تنبیه دشمنان، نمایش زیبایی خود، دوست داشتن طالبها و رها کردن کسانی که مورد توجه نیستند؟
باز میدیدم که این نظر من اشارت اللّه است و محض فعل اللّه است. باز دیدم که نظرم چون به دماغ و سرم افتاد به وقت درد کردن، گویی که اللّه در ایشان مینگرد و همه اجزای من برمیخیزند و به تعظیم به خدمت الله میایستند و به زاری و ناله میباشند.
هوش مصنوعی: دوباره مشاهده میکردم که این فکر من نشانهای از خداوند است و فقط کار خداوند به حساب میآید. زمانی که این فکر به سرم میرسید و دچار درد میشدم، احساس میکردم که گویی خداوند در من نظر دارد و تمام اعضای بدنم به احترام و فروتنی در برابر خداوند ایستاده و با ناله و گریه دعا میکنند.
و همچنین اگر نظرم به وقت شادمانی به اجزای من میافتد، میبینم که همه اجزای من عاشقوار برخیزند و خدمت اللّه میکنند و اغانی تسبیح بر زبان میگیرند؛ و همچنین نظرم به هر جزوی از اجزای تن من و اجزای جهان که میافتد میبینم که زود به خدمت اللّه به تعظیم قیام مینمایند. باز گفتم که به خود باز روم و هم از خود نگاه کنم یعنی از روح خود نگاه کنم تا از او چه ادراک و چه صفت میخیزد و به چه پیوندد و چه آسیب میزند به روح من . دیدم که حواس خمسهٔ من از روح من چون پنج جوی میرفت، شیر و انگبین و آب و می؛ و من دیدم که این همه از روح من بیرون میآمد. باز نظر کردم که این روح من از کجا روان شده است با چندین شاخها. دیدم که این همه از اللّه روان شده است و نظرهای خود را و روح خود را و خود را میبینم که همه از اللّه روان شده است و جمله روحهای خلقان را میبینم با این شاخها همه از اللّه روان شده است، و جمله جمادات و نامیات و اختیارات و ارادات و قدرتها همه از او روان شده است.
هوش مصنوعی: وقتی به لحظههای شادی فکر میکنم، متوجه میشوم که تمام اجزای وجودم با عشق برمیخیزند و به خدمت خداوند مشغول میشوند و تسبیح او بر زبان دارند. همچنین وقتی به هر جزء از بدنم یا هر چیزی در جهان نگاه میکنم، میبینم که به سرعت برای خدمت به خداوند به احترام میایستند. بعد از این، تصمیم گرفتم که به خودم نگاه کنم و از روح خود متوجه شوم که چه احساسی دارم و چه ویژگیهایی از آن نشأت میگیرد. در این حالت متوجه شدم که حسهای پنجگانهام از روح من مانند پنج جوی روان هستند؛ عسل، شیر، آب، و میوه. دیدم که همه اینها از روح من بیرون میآید. سپس به این فکر کردم که این روح من از کجا منشا گرفته و چرا به این شکل است. در نهایت متوجه شدم که همه اینها از خداوند نشأت گرفته و آن را در تمامی موجودات میبینم؛ این روحها و قدرتها همه از او و به اراده او جاری هستند.
باز این همه را میبینم به نور اللّه و صفات اللّه و سبحانیِ اللّه و چگونگی اللّه روان شده است، «وَسِعَ کُرْسِیُّه»، و میبینم همه جای کرسی حکم اللّه نهاده است و در همه چیزها حکم میکند و میبینم که پیوسته این صور را در آب حیات میفرستد
هوش مصنوعی: من بار دیگر همه چیز را به نور الهی و صفات او میبینم و به عظمت و ویژگیهایش آگاه میشوم. اوج قدرتش همه جا وجود دارد و در هر چیزی اراده و قانونگذاری میکند. همچنین میبینم که دائماً این اشکال و صورتها را به آب حیات منتقل میکند.
واللّه اعلم.
هوش مصنوعی: خداوند بهتر میداند.