گنجور

شمارهٔ ۵۷ - و له قطعه

اصفهان، مصر بود و شد کوفه
ای که سر خیل کنیه‌ورزانی
کس به ظلمت رضا نه، گر نبود
مادرش زانیه، پدر زانی
بر سر خلق، دل نلرزیدت
دلشان گوی کز چه لرزانی؟!
دادی ایمان بهای نان، جان نیز
من دهم زر، که بی‌خبر زانی
پارهٔ نان خوریم هر دو، ولی
به گرانی تو، من به ارزانی
به من آن پاره نان گوارا باد
به تو این حرص و آز ارزانی
داشتم ز اهل آن دیار شگفت
خواند دهقان پیر برزانی
زاد مردی نزاده مادر دهر
گویی این پیرزن، پسر زا، نی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اصفهان، مصر بود و شد کوفه
ای که سر خیل کنیه‌ورزانی
هوش مصنوعی: اصفهان زمانی مانند مصر و مرکز علم و هنر بود، اما اکنون به شهری شبیه کوفه تبدیل شده که پر از افرادی است که فقط به دعوا و جدل مشغول هستند.
کس به ظلمت رضا نه، گر نبود
مادرش زانیه، پدر زانی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در تاریکی و بدبختی زندگی را نمی‌پذیرد، اگر مادرش زانیه و پدرش زانی باشد.
بر سر خلق، دل نلرزیدت
دلشان گوی کز چه لرزانی؟!
هوش مصنوعی: بر سر مردم، دل تو نباید بلرزد. بگو که چرا دل آنها می‌لرزد؟
دادی ایمان بهای نان، جان نیز
من دهم زر، که بی‌خبر زانی
هوش مصنوعی: زحمت کشیدی تا نانی بدست آوری و ایمان خود را فدای آن کردی، حالا من هم جانم را فدای تو می‌کنم، چرا که تو از ندانستن به سر می‌بری.
پارهٔ نان خوریم هر دو، ولی
به گرانی تو، من به ارزانی
هوش مصنوعی: ما هر دو نانی می‌خوریم، اما تو به خاطر گران بودن شرایط بیشتر هزینه می‌کنی و من با هزینه کمتر.
به من آن پاره نان گوارا باد
به تو این حرص و آز ارزانی
هوش مصنوعی: به من یک تکه نان خوشمزه بده و به تو این ولع و طمع را هدیه می‌کنم.
داشتم ز اهل آن دیار شگفت
خواند دهقان پیر برزانی
هوش مصنوعی: من از مردم آن سرزمین شگفت‌زده شدم، وقتی پیر دهقان برزانی را دیدم که می‌خواند.
زاد مردی نزاده مادر دهر
گویی این پیرزن، پسر زا، نی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ مردی از مادر زمانه زاده نشده است و در واقع، به نظر می‌رسد که این پیرزن تنها زایش‌کننده‌ای است که فرزندش را به دنیا آورده است و نه هیچ کس دیگری. در واقع، اشاره به این دارد که زایش و تولد هر انسانی وابسته به شرایط و واقعیت‌های پیچیده‌تری است.