گنجور

شمارهٔ ۶۸

خاکش، اگر ز دوری، بر باد رفته باشد
آن یار نیست کش یار از یاد رفته باشد
با آنکه کشت خود را، از عشق خسرو، اما
مشکل زیاد شیرین، فرهاد رفته باشد
ذوق اسیری آن مرغ داند که از پی صید
روزی بآشیانش، صیاد رفته باشد
تا کی جفا، ز روزی اندیشه کن که ما را
تا آسمان ز جورت فریاد رفته باشد
صیاد مهربانی، آذر گمان نبردم
کآنجا که صیدش از پا افتاد، رفته باشد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خاکش، اگر ز دوری، بر باد رفته باشد
آن یار نیست کش یار از یاد رفته باشد
هوش مصنوعی: اگر خاک آن یار بر باد رفته باشد، دلیلش این نیست که او را فراموش کرده‌ام.
با آنکه کشت خود را، از عشق خسرو، اما
مشکل زیاد شیرین، فرهاد رفته باشد
هوش مصنوعی: با اینکه فرهاد به خاطر عشق خسرو تلاش زیادی کرده و زحمت کشیده، اما هنوز هم مشکلات و دشواری‌های بسیاری در پیش دارد.
ذوق اسیری آن مرغ داند که از پی صید
روزی بآشیانش، صیاد رفته باشد
هوش مصنوعی: آن پرنده‌ای که اسیر شده، بهتر از هر کس می‌داند که اگر صیاد به دنبال شکارش رفته باشد، او چه روزگاری را سپری می‌کند و چه احساسی دارد.
تا کی جفا، ز روزی اندیشه کن که ما را
تا آسمان ز جورت فریاد رفته باشد
هوش مصنوعی: تا کی باید با بدی رفتار کنی؟ به روزهایی فکر کن که ممکن است دیگر از درد و ظلم تو، فریاد ما به آسمان بلند شده باشد.
صیاد مهربانی، آذر گمان نبردم
کآنجا که صیدش از پا افتاد، رفته باشد
هوش مصنوعی: من در دل گمان نمی‌کردم که در جایی که صید او به زمین افتاده، او ناپدید شده باشد.