شمارهٔ ۱۷۹
نهی چو نام سگ خود، به من مرا طلبی
نهم به پای سگت سر، به عذر بیادبی
وگرنه خون کنمش، گر بود دلت از سنگ؛
به نالهٔ سحری و، به آه نیمهشبی
به خنده چون گذری از برم، مشو غافل
ز اشک گوشهٔ چشمی و آه زیر لبی
عجب مدان که غلام ایاز شد محمود
بود ز بازی عشق این کمینه بوالعجبی
کند ز شیرهٔ عناب لب، دهان شیرین
کسی که تلخ شدش کام از می عنبی
به غیر من، که از آن لب شنیدهام دشنام
که تلخکام شود از حلاوت رطبی؟!
چگونه درد خود آذر به یار خود گویم؟!
حدیث او همه ترکی و، حرف من عربی!
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نهی چو نام سگ خود، به من مرا طلبی
نهم به پای سگت سر، به عذر بیادبی
هوش مصنوعی: زمانی که از کسی میخواهی نام سگ خود را به یاد نیاورد، چطور میتوانی از من بخواهی که به خاطر ادب، خود را در مقابل سگت قرار دهم؟
وگرنه خون کنمش، گر بود دلت از سنگ؛
به نالهٔ سحری و، به آه نیمهشبی
هوش مصنوعی: اگر دل تو سنگ باشد، من او را خونین میکنم؛ با نالهٔ صبحگاهی و آه شبانه.
به خنده چون گذری از برم، مشو غافل
ز اشک گوشهٔ چشمی و آه زیر لبی
هوش مصنوعی: وقتی که با لبخند از کنارم میگذری، فراموش نکن که در عمق چشمانم اشکی و در دل من آهی وجود دارد.
عجب مدان که غلام ایاز شد محمود
بود ز بازی عشق این کمینه بوالعجبی
هوش مصنوعی: تعجب نکن که ایاز، غلام محمود، به خاطر عشق به او به چنین جایگاه بالایی رسیده است. این خود نشاندهندهی شگفتی عشق است.
کند ز شیرهٔ عناب لب، دهان شیرین
کسی که تلخ شدش کام از می عنبی
هوش مصنوعی: عسل و شیرینی لبها از شیره عناب گرفته میشود، اما کسی که به می عنبی تلخ شده و کامش تلخ است، دیگر این شیرینی را نمیچشد.
به غیر من، که از آن لب شنیدهام دشنام
که تلخکام شود از حلاوت رطبی؟!
هوش مصنوعی: به جز من، که از آن لب شیرین چنین بدی شنیدهام، چه کسی میتواند از طعم شیرینی رطبی تلخکام شود؟
چگونه درد خود آذر به یار خود گویم؟!
حدیث او همه ترکی و، حرف من عربی!
هوش مصنوعی: چطور میتوانم ناراحتیام را به محبوبم بگویم؟ او به زبان ترکی صحبت میکند و من با زبان عربی حرف میزنم!

آذر بیگدلی