گنجور

شمارهٔ ۱۳۷

آه از دمی که روز جزا گریه سر کنم
گریان در آن میانه برویت نظر کنم
تو فکر من نداری و، من غیر فکر تو؛
آن فرصتم مباد که فکر دگر کنم
آسان بود که بر سر رحم آرمت، ولی
کو طاقتی که از سر کویت سفر کنم؟!
چون نیست دسترسی که نهم سر بپای تو
در گوشه یی نشینم و خاکی بسر کنم!
آذر اگر ز یار ندیدم وفا، ولی
شرط وفا نبود کزو شکوه سر کنم؟!

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه از دمی که روز جزا گریه سر کنم
گریان در آن میانه برویت نظر کنم
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که روز قیامت فرامی‌رسد و من در حال گریه هستم، همزمان به چهره تو نگاه می‌کنم.
تو فکر من نداری و، من غیر فکر تو؛
آن فرصتم مباد که فکر دگر کنم
هوش مصنوعی: تو به من فکر نمی‌کنی و من هم جز تو به کسی فکر نمی‌کنم؛ نمی‌خواهم فرصتی بیابم که به چیز دیگری بیندیشم.
آسان بود که بر سر رحم آرمت، ولی
کو طاقتی که از سر کویت سفر کنم؟!
هوش مصنوعی: سفر کردن به سمت تو کار راحتی بود، اما کجا طاقت آن را دارم که از کنار کوی تو دور شوم؟
چون نیست دسترسی که نهم سر بپای تو
در گوشه یی نشینم و خاکی بسر کنم!
هوش مصنوعی: چون به تو دسترسی ندارم، تصمیم دارم در جایی دور از تو بنشینم و فقط به یاد تو خاکی بر سر کنم!
آذر اگر ز یار ندیدم وفا، ولی
شرط وفا نبود کزو شکوه سر کنم؟!
هوش مصنوعی: اگر از طرف محبوبم وفاداری ندیدم، اما آیا این دلیل می‌شود که من هم در این مورد شکایت کنم؟