بخش ۲۰ - در مناجات کردن شیخ منصور قدس سره در زندان
گفت ای دانندهٔ کون ومکان
غیر تو کس نیست در هر دو جهان
گفت ای دارندهٔ عرش مجید
عرش و کرسی هم ز تو گشته پدید
گفت ای دارندهٔ لوح و قلم
این جهان وآن جهان از تو علم
گفت ای پیدا و پنهان آمده
خلق عالم از تو حیران آمده
گفت ای آرام جان عاشقان
هم توئی درمان درد بیدلان
گفت ای هر دم به لونی آمده
عاشقان از تو شده در دمدمه
ای وصالت آتشی در ما زده
هرچه غیرتست کلی لازده
ای وصالت عاشقان در یافته
جان خود را در وصالت باخته
ای وصالت عارفان بشناخته
جان خود را در وصالت باخته
ای وصالت صادق و حاذق شده
از طریق صدق خود لایق شده
ای وصالت طالبان در جستجوی
اندر این ره آمده درگفتگوی
ای وصالت سالکان در ره دوان
جمله در راهند از ره بینشان
ای وصالت زاهدان در زهد خویش
هر زمان تقریر زهد آرند پیش
ای وصالت عالمان در های و هوی
در ره تقلید بشکافند موی
ای وصالت انبیا را نقد حال
ذات ایشان ماورای قیل وقال
ای وصالت آسمان و هم زمین
هست در تسبیح رب العالمین
ای وصالت شمس را دریافته
نور او بر جمله عالم تافته
ای وصالت ماه را خالی زده
گاه بدر و گه هلالی بر زده
ای وصالت کوکبان حیران شده
اندر این ره جمله در سیران شده
ای وصالت باد وآتش را بهم
داده وصلت از ره لطف و کرم
ای وصالت کرده آب و خاک را
دامگاهی جان و روح پاک را
ای وصالت بحر را بگداخته
هر زمان دردی دگر پرداخته
ای وصالت کوه را در گلزده
صدهزاران عقبها در دل زده
ای وصالت در درخت و گل شده
صدهزاران میوها از دل شده
ای وصالت سر دریای قدم
صدهزاران درشد از کان عدم
ای وصالت آشکارا و نهان
ای وصالت از عیانی در بیان
ای وصالت نیستی و نیستان
ای وصالت هست گشته در جهان
ای وصالت از جهان بیرون شده
ای وصالت عالمی همچون شده
از وصالت این جهان و آن جهان
ای وصالت حاصل صاحب دلان
ای وصالت هم عیان و هم نهان
ای وصالت روشنائی جهان
ای وصالت هردو عالم سوخته
جان ما در جسم ما بر دوخته
ای وصالت غمگسار مفلسان
ای وصالت دستگیر بیکسان
ای وصالت رهنمای سالکان
ای وصالت درگشای طالبان
ای وصالت شور مشتاقان شده
ای وصالت وصل عشاقان شده
ای وصالت صدق صدیق آمده
ای وصالت عین تحقیق آمده
ای وصالت ترک و تجرید آمده
ای وصالت گنج توحید آمده
ای وصالت اولین و آخرین
ای وصالت ظاهرین و باطنین
ای وصالت وصل من دریافته
لاجرم از عشق جان را باخته
ای وصالت کرده در زندان مرا
ای وصالت گم شده هجران مرا
ای وصالت کرده بر من آشکار
میبرد فردا مرادر پای دار
بخش ۱۹ - المقالة سراج وهاج شیخ منصور حلاج قدس سره و شرح شهادت آن بزرگوار: بود منصور ای عجب شوریده حالبخش ۲۱ - در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را: بار دیگر عالمان جمع آمدند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت ای دانندهٔ کون ومکان
غیر تو کس نیست در هر دو جهان
هوش مصنوعی: ای کسی که بر همهٔ جهان و موجودات آگاهی، غیر از تو هیچکس دیگری در این دو جهان وجود ندارد.
گفت ای دارندهٔ عرش مجید
عرش و کرسی هم ز تو گشته پدید
هوش مصنوعی: ای کسی که عرش و مقام والای قدرت را در اختیار داری، بدان که عرش و کرسی هم به واسطه تو به وجود آمدهاند.
گفت ای دارندهٔ لوح و قلم
این جهان وآن جهان از تو علم
هوش مصنوعی: ای کسی که صاحب دانش و دانایی هستی، علم و آگاهی از این دنیا و آن جهان به تو تعلق دارد.
گفت ای پیدا و پنهان آمده
خلق عالم از تو حیران آمده
هوش مصنوعی: گفت: ای موجودی که هم در ظاهر و هم در باطن نمایان هستی، همهی مردم جهان به خاطر وجود تو شگفتزده و سردرگم هستند.
گفت ای آرام جان عاشقان
هم توئی درمان درد بیدلان
هوش مصنوعی: گفت، ای کسی که آرامش جان عاشقان هستی، تویی که درد بیدلان را درمان میکنی.
گفت ای هر دم به لونی آمده
عاشقان از تو شده در دمدمه
هوش مصنوعی: گفت: ای کسی که هر لحظه به رنگ جدیدی درمیآیی، عاشقان به خاطر تو در حال ذوق و شوق هستند.
ای وصالت آتشی در ما زده
هرچه غیرتست کلی لازده
هوش مصنوعی: ای عشق تو در دل ما آتش افکنده و هرچه غیرت و شهامت در ما بود، به کلی سوخته است.
ای وصالت عاشقان در یافته
جان خود را در وصالت باخته
هوش مصنوعی: ای محبوب، کسانی که عاشق تو هستند، با رسیدن به وصالت، به جان خود قربانی عشق تو میشوند.
ای وصالت عارفان بشناخته
جان خود را در وصالت باخته
هوش مصنوعی: ای محبوبی که عارفان به خاطر تو جان خود را قربانی کردهاند.
ای وصالت صادق و حاذق شده
از طریق صدق خود لایق شده
هوش مصنوعی: ای وصالت، بهخاطر صداقت و مهارتت، شایسته شدهای.
ای وصالت طالبان در جستجوی
اندر این ره آمده درگفتگوی
هوش مصنوعی: ای کسانی که به دنبال وصالت هستید، در این مسیر آمدهاید و در حال گفتوگو هستید.
ای وصالت سالکان در ره دوان
جمله در راهند از ره بینشان
هوش مصنوعی: ای معشوق من، تو مقصد و آرزوی مسافران هستی که همه در مسیر عشق گام برمیدارند، هرچند که این راه بدون نشانه است و هیچ نشانی از مقصد ندارد.
ای وصالت زاهدان در زهد خویش
هر زمان تقریر زهد آرند پیش
هوش مصنوعی: ای وصال تو، زاهدان در زهد خود هر وقت درباره زهد سخن میگویند و آن را توضیح میدهند.
ای وصالت عالمان در های و هوی
در ره تقلید بشکافند موی
هوش مصنوعی: ای محبوب من، دانشمندان به خاطر عشق و وصالت، در اوج هیاهو و شلوغی، در مسیر تقلید موها را میگسستند.
ای وصالت انبیا را نقد حال
ذات ایشان ماورای قیل وقال
هوش مصنوعی: تو وصالت و نزدیکیت برتر از وصف و گفتار انبیا است و حقیقت وجودشان فراتر از بحثها و سخنهاست.
ای وصالت آسمان و هم زمین
هست در تسبیح رب العالمین
هوش مصنوعی: تو همان وصالی هستی که در آسمان و زمین وجود دارد و در ستایش پروردگار جهانیان تجلی یافتهای.
ای وصالت شمس را دریافته
نور او بر جمله عالم تافته
هوش مصنوعی: ای محبوب، حضور تو همچون خورشید است که نورش بر تمامی جهان میتابد و همه جا را روشن میکند.
ای وصالت ماه را خالی زده
گاه بدر و گه هلالی بر زده
هوش مصنوعی: ای محبوب، گاهی به شکل ماه کامل و گاهی به صورت هلال در میآیی و من همیشه مشتاق وصالت هستم.
ای وصالت کوکبان حیران شده
اندر این ره جمله در سیران شده
هوش مصنوعی: ای عشق تو مانند یک ستاره درخشان است که در مسیر خود همه را گیج و شگفتزده کرده و در حال گذر از این راه، همه را به خودش مشغول ساخته است.
ای وصالت باد وآتش را بهم
داده وصلت از ره لطف و کرم
هوش مصنوعی: عشق و وصال تو مانند نیروی باد و آتش، به هم پیوند خوردهاند و این پیوند ناشی از مهر و لطف توست.
ای وصالت کرده آب و خاک را
دامگاهی جان و روح پاک را
هوش مصنوعی: ای وصال تو، سر زندگی و منبع وجود شده است، جایی برای نگهداری جان و روح پاک فراهم کردهای.
ای وصالت بحر را بگداخته
هر زمان دردی دگر پرداخته
هوش مصنوعی: وصال تو مانند دریاست که هر بار درد و مشکلی جدید ایجاد میکند.
ای وصالت کوه را در گلزده
صدهزاران عقبها در دل زده
هوش مصنوعی: ای عشق تو، مانند کوهی است که در دل هزاران گل نشسته و در دلها به یاد تو زنده است.
ای وصالت در درخت و گل شده
صدهزاران میوها از دل شده
هوش مصنوعی: ای محبوب تو باعث شدهای که درختان و گلها به شکوفه بنشینند و هزاران میوه از دل به بار آورند.
ای وصالت سر دریای قدم
صدهزاران درشد از کان عدم
هوش مصنوعی: ای عشق تو، سرشار از اهمیت و ارزش هستی، که وجود تو از دل بیپایان عدم، به مانند دریایی از شگفتیها و نعمتها جوشیده است.
ای وصالت آشکارا و نهان
ای وصالت از عیانی در بیان
هوش مصنوعی: تو حضور و غیابت را به خوبی میشناسم، هم در دیدهام و هم در دل؛ حضورت به وضوح در کلام و رفتار نمایان است.
ای وصالت نیستی و نیستان
ای وصالت هست گشته در جهان
هوش مصنوعی: وجود تو در عالم در قسمت وصالت نیست، اما همین وجود تو در این دنیا به وصالت تبدیل شده است.
ای وصالت از جهان بیرون شده
ای وصالت عالمی همچون شده
هوش مصنوعی: ای وصال تو، از این دنیا فراتر رفتهای و وصالت به جهانی دیگر و والاتر شبیه شده است.
از وصالت این جهان و آن جهان
ای وصالت حاصل صاحب دلان
هوش مصنوعی: از ارتباط تو در این دنیا و آن دنیا، ای کسی که به وصالت دست یافتهای، بهرهمند میشوند، دلباختگان و صاحبان دل.
ای وصالت هم عیان و هم نهان
ای وصالت روشنائی جهان
هوش مصنوعی: ای وصال تو هم آشکار است و هم پنهان، ای وصال تو روشنایی بخش جهان.
ای وصالت هردو عالم سوخته
جان ما در جسم ما بر دوخته
هوش مصنوعی: ای محبوب، عشق و وصال تو باعث شده که جان ما در این دنیا به شدت بیمار و از هم پاشیده شود.
ای وصالت غمگسار مفلسان
ای وصالت دستگیر بیکسان
هوش مصنوعی: ای حضور تو تسکیندهندهی دلهای بیچاره و بیسرپرست، ای عشق تو یاریگذار و مددکار بدون یاریدهندگان.
ای وصالت رهنمای سالکان
ای وصالت درگشای طالبان
هوش مصنوعی: ای وصالت، تو را به عنوان راهنمایی برای مسافران مسیر عشق میشناسم و تویی که درها را به روی seekers گشودهای.
ای وصالت شور مشتاقان شده
ای وصالت وصل عشاقان شده
هوش مصنوعی: تو باعث شوق و اشتیاق مشتاقان شدهای و وصل تو سبب پیوند و عشق عاشقان گشته است.
ای وصالت صدق صدیق آمده
ای وصالت عین تحقیق آمده
هوش مصنوعی: تو که به وصالت، حقیقت راستین و عین حقیقت آمدهای، همانند یک دوست واقعی و صادق.
ای وصالت ترک و تجرید آمده
ای وصالت گنج توحید آمده
هوش مصنوعی: ای محبوب، تو از دنیای مادی و تجرد آمدهای و وصال تو، همان گنجینه توحید و یکتایی است.
ای وصالت اولین و آخرین
ای وصالت ظاهرین و باطنین
هوش مصنوعی: ای عشق تو، آغاز و پایان همه چیز هستی، تو تجلی آشکار و پنهان هستی.
ای وصالت وصل من دریافته
لاجرم از عشق جان را باخته
هوش مصنوعی: ای محبوب، چون به وصالت دست یافتهام، پس از عشق به تو جانم را فدای تو کردهام.
ای وصالت کرده در زندان مرا
ای وصالت گم شده هجران مرا
هوش مصنوعی: ای عشق تو، که به خاطر وصالت در این زندان گرفتار شدم، ای عشق تو که در دوری و فراق گم شدهای.
ای وصالت کرده بر من آشکار
میبرد فردا مرادر پای دار
هوش مصنوعی: ای عشق تو به من ظاهر شده و میگوید که فردا من را به پای دار میبرد.