آن فلک عبادت آن خورشید سعادت آن چشمهٔ رضا آن نقطه وفا آن شیخ ربانی شیخ ابوبکر صیدلانی رحمةالله علیه از جمله مشایخ و اعلای ایشان بود و صاحب جمال بر صفتی که در عهد خویش همتا نداشت در حالت و در معاملت و در ورع و تقوی و مشاهدت یگانه و از فارس بود و درنیشابور وفات کرد و شبلی او را بزرگ داشتی عظیم وسخن اوست که گفت: درجمله دنیا یک حکمت است و هر یک را از آن حکمت نصیب بر قدر کشف اوست.
و گفت: صحبت کنید با خدای عزوجل و اگر نتوانید با آنکس صحبت کند که با خدا صحبت کنید تا به برکت صحبت او شما را به خدای رساند و در دوجهان رستگاری باشد.
وگفت: هر که مصاحبت کند با علم او را چاره نبود ا زمشاهده امر و نهی.
و گفت: علم تو را بریده کند از جهل پس جهد در آن کن که تا ترا بریده نگرداند ا زخدای تعالی.
وگفت: وصل بیفصل است که چون فصل آمد وصل نماند.
و گفت: هر که صدق نگاه بدارد میان خویش و خدای صدق او رامشغول گرداند از آنکه او را فراغت خلق بود.
و گفت: راه بعدد خلق است و گفت: طریق خدای راست و بدو طریق نیست.
وگفت: مجالست خدا بسیار کن و با خلق اندک.
وگفت: بهترین خلق آن قومند که خیر درغیر نبینند و دانند که راه به خدای بسیارست به جز از آن راه که خاص این کسست و اما چنان باید که تقصیر نفس را داند در آنچه او در آن است.
وگفت: چنان باید که حرکات و سکنات مرد خدای را بود یا به ضرورتی بود که در آن مضطر بود و هر حرکت وسکون که غیر این بود که گفتیم آن هیچ نبود.
و گفت: عاقل آنست که سخن بر قدر حاجت گوید و هرچه افزون است دست از آن بدارد.
و گفت: هرکه را خاموشی و طرنیست او در فضولست و اگرچه ساکنست.
و گفت: علامت مرید آنست که او را از غیر جنس خویش نفرت بود و طلب جنس کند.
و گفت: زندگانی نیست مگر در مرگ نفس وحیوة دل درمرگ نفس است.
وگفت: ممکن نیست از نفس برون آمدن هم به نفس و لیکن امکان از نفس برون آمدن بخدایست و آن راست نشود مگر به درستی ارادت به خدا.
و گفت: نعمت عظیمتر از نفس برون آمدن است زیرا که عظیمتر حجابی میان تو و خدا نفس است پس حقیقت نیست مگر مرگ نفس.
و گفت: مرگ بابی است از ابواب آخرت و هیچ بنده به خدا نتواند رسید مگر بدان درگاه در شود.
وگفت: من چکنم و جمله خلق دشمن من.
وگفت: بر تو باد که مغرور نشوی به مکر و شاید که بود.
کسی گفت: مرا وصیتی بکن گفت: همت همت که همت مقدم همه اشیا است و مدار جمله اشیا بروست و رجوع جمله اشیا باوست چون شیخ وفات کرد اصحاب گفتند لوح بر سر خاک او راست کردیم و نام او بر آنجا نبشتیم هر بار یکی بیامدی و خراب کردی وناپدید شدی و لوح ببردی و از آن هیچکس دیگرخراب نکردی از استاد بوعلی دقاق پرسیدند سر این گفت: آن پیر در دنیا خود را پنهانی اختیار کرده بود تو میخواهی که آشکارا کنی حق تعالی نهان میکند والله بالصواب.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن فلک عبادت آن خورشید سعادت آن چشمهٔ رضا آن نقطه وفا آن شیخ ربانی شیخ ابوبکر صیدلانی رحمةالله علیه از جمله مشایخ و اعلای ایشان بود و صاحب جمال بر صفتی که در عهد خویش همتا نداشت در حالت و در معاملت و در ورع و تقوی و مشاهدت یگانه و از فارس بود و درنیشابور وفات کرد و شبلی او را بزرگ داشتی عظیم وسخن اوست که گفت: درجمله دنیا یک حکمت است و هر یک را از آن حکمت نصیب بر قدر کشف اوست.
هوش مصنوعی: آن ستاره بزرگ عبادت و خوشبختی، آن چشمهی راضی، آن نقطهی وفا، آن عالم روحانی شیخ ابوبکر صیدلانی رحمهاللهعلیه از بزرگترین مشایخ و عالمان زمان خود بود. او در جمال و شرافت به گونهای بود که در زمان خود هیچ همتایی نداشت. در حالات و معاملاتش، ورع و تقویاش و در مشاهداتش، یگانه بود. او اهل فارس بود و در نیشابور وفات یافت. شبلی به او احترام زیادی قائل بود و از او نقل میکند که گفت: "دنیا از حکمت پر است و هر کس به اندازهی درک خود از آن حکمت بهرهبرداری میکند."
و گفت: صحبت کنید با خدای عزوجل و اگر نتوانید با آنکس صحبت کند که با خدا صحبت کنید تا به برکت صحبت او شما را به خدای رساند و در دوجهان رستگاری باشد.
هوش مصنوعی: او گفت: با خدای بزرگ صحبت کنید و اگر نمیتوانید، با کسی صحبت کنید که با خدا گفتگو میکند. به برکت صحبت او، شما میتوانید به خدا برسید و در این دنیا و آن دنیا نجات پیدا کنید.
وگفت: هر که مصاحبت کند با علم او را چاره نبود ا زمشاهده امر و نهی.
هوش مصنوعی: و گفت: هر کسی که با علم همراهی کند، نمیتواند از دیدن امر و نهی خودداری کند.
و گفت: علم تو را بریده کند از جهل پس جهد در آن کن که تا ترا بریده نگرداند ا زخدای تعالی.
هوش مصنوعی: او گفت: دانش تو را از نادانی جدا میکند، پس در کسب آن تلاش کن تا تو را از خداوند بزرگ دور نسازد.
وگفت: وصل بیفصل است که چون فصل آمد وصل نماند.
هوش مصنوعی: او گفت: پیوند بدون مرز و زمان است، زیرا زمانی که مرز حضور پیدا کند، پیوند از بین میرود.
و گفت: هر که صدق نگاه بدارد میان خویش و خدای صدق او رامشغول گرداند از آنکه او را فراغت خلق بود.
هوش مصنوعی: او گفت: هر کسی که در ارتباط با خود و خدا راستگویی را رعایت کند، خداوند او را از مشغلههای زندگی آزاد میکند و به او آرامش میبخشد.
و گفت: راه بعدد خلق است و گفت: طریق خدای راست و بدو طریق نیست.
هوش مصنوعی: او گفت که راه، تعداد انسانهاست و بیان کرد که این مسیر، تنها راه درست به سوی خدا است و هیچ راه دیگری وجود ندارد.
وگفت: مجالست خدا بسیار کن و با خلق اندک.
هوش مصنوعی: او گفت: زیاد با خدا تنها باش و با مردم کم معاشرت کن.
وگفت: بهترین خلق آن قومند که خیر درغیر نبینند و دانند که راه به خدای بسیارست به جز از آن راه که خاص این کسست و اما چنان باید که تقصیر نفس را داند در آنچه او در آن است.
هوش مصنوعی: او گفت: بهترین مردم آنهایی هستند که خیر را در دیگران نمیبینند و آگاهاند که راههای زیادی برای رسیدن به خدا وجود دارد، به جز راهی که ویژهٔ این شخص است. اما باید به آنچه که نفس او در آن گرفتار است، توجه داشته باشد و تقصیرهای خود را بشناسد.
وگفت: چنان باید که حرکات و سکنات مرد خدای را بود یا به ضرورتی بود که در آن مضطر بود و هر حرکت وسکون که غیر این بود که گفتیم آن هیچ نبود.
هوش مصنوعی: او گفت: حرکات و رفتارهای مرد خدا باید به گونهای باشد که در شرایط اضطراری قرار نگرفته باشد و هر حرکتی یا سکون دیگری که در این راستا نباشد، بیمعناست.
و گفت: عاقل آنست که سخن بر قدر حاجت گوید و هرچه افزون است دست از آن بدارد.
هوش مصنوعی: عاقل کسی است که فقط به اندازه نیازش صحبت میکند و از گفتن هر چیزی بیشتر از آن صرفنظر میکند.
و گفت: هرکه را خاموشی و طرنیست او در فضولست و اگرچه ساکنست.
هوش مصنوعی: او گفت: هر کسی که در برابر چیزها سکوت کند و بیخبر بماند، در واقع بیهوده و بیفایده است، حتی اگر ظاهراً ساکن و بیتحرک باشد.
و گفت: علامت مرید آنست که او را از غیر جنس خویش نفرت بود و طلب جنس کند.
هوش مصنوعی: او گفت: نشانه مرید این است که از جنس دیگری بیزار است و به دنبال جنس خود میگردد.
و گفت: زندگانی نیست مگر در مرگ نفس وحیوة دل درمرگ نفس است.
هوش مصنوعی: او گفت که زندگی فقط در مرگ نفس وجود دارد و حیات دل نیز در مرگ نفس شکل میگیرد.
وگفت: ممکن نیست از نفس برون آمدن هم به نفس و لیکن امکان از نفس برون آمدن بخدایست و آن راست نشود مگر به درستی ارادت به خدا.
هوش مصنوعی: او گفت: نمیتوان از نفس خارج شد، اما امکان خروج از نفس به سوی خدا وجود دارد و این تنها زمانی ممکن است که ارادت واقعی به خدا داشته باشیم.
و گفت: نعمت عظیمتر از نفس برون آمدن است زیرا که عظیمتر حجابی میان تو و خدا نفس است پس حقیقت نیست مگر مرگ نفس.
هوش مصنوعی: او گفت: بزرگترین نعمت این است که انسان از خود خارج شود، زیرا بزرگترین مانع میان تو و خدا، نفس (هواها و تمایلات نفسانی) است. پس حقیقت وجود ندارد جز با مرگ نفس.
و گفت: مرگ بابی است از ابواب آخرت و هیچ بنده به خدا نتواند رسید مگر بدان درگاه در شود.
هوش مصنوعی: و گفت: مرگ یکی از دروازههای آخرت است و هیچ کسی نمیتواند به خداوند برسد مگر اینکه از آن دروازه عبور کند.
وگفت: من چکنم و جمله خلق دشمن من.
هوش مصنوعی: او گفت: من چه کاری میتوانم بکنم در حالی که همه مردم دشمن من هستند.
وگفت: بر تو باد که مغرور نشوی به مکر و شاید که بود.
هوش مصنوعی: او گفت: مراقب باش که به فریب و دورغ خودت مغرور نشوی، زیرا ممکن است که این فقط یک توهم باشد.
کسی گفت: مرا وصیتی بکن گفت: همت همت که همت مقدم همه اشیا است و مدار جمله اشیا بروست و رجوع جمله اشیا باوست چون شیخ وفات کرد اصحاب گفتند لوح بر سر خاک او راست کردیم و نام او بر آنجا نبشتیم هر بار یکی بیامدی و خراب کردی وناپدید شدی و لوح ببردی و از آن هیچکس دیگرخراب نکردی از استاد بوعلی دقاق پرسیدند سر این گفت: آن پیر در دنیا خود را پنهانی اختیار کرده بود تو میخواهی که آشکارا کنی حق تعالی نهان میکند والله بالصواب.
هوش مصنوعی: کسی گفت: به من وصیتی کن. او پاسخ داد: همت، همت. زیرا همت مقدم بر همه چیزهاست و محور تمامی اشیا به آن برمیگردد. وقتی شیخ فوت کرد، اصحاب گفتند لوحی بر سر خاک او نصب کردیم و نامش را روی آن نوشتیم. هر بار یکی میآمد، آن را خراب میکرد و ناپدید میشد و لوح را میبرد، و هیچ کس دیگر آن را خراب نکرد. از استاد بوعلی دقاق درباره این موضوع پرسیدند. او گفت: آن پیر در این دنیا به طور پنهانی زندگی کرده بود و تو میخواهی او را به صورت علنی نشان دهی در حالی که خداوند او را نهان میکند. حقیقتاً این همان است.