گنجور

بخش ۶۵ - ذکر احمد مسروق قدس الله روحه العزیز

آن رکن روزگار آن قطب ابرار آن فرید دهر آن وحید عصر آنعاشق معشوق شیخ وقت احمد مسروق رحمه الله علیه از مشایخ کبار خراسان بود واز طوس بود اما در بغداد نشستی و باتفاق همه از جمله اولیاء خدای بود واو را با قطب المدار رحمةالله علیه صحبت بود او خود از اقطاب بود ازو پرسیدند که قطب کیست ظاهر نکرد اما به حکم اشارت چنان نمود که جنید است و او چهل تن را از اهل تمکین و مشایخ مکین خدمت کرده بود و فایدها گرفته و در علوم ظاهرو باطن به کمال و در مجاهده و تقوی به غایت درجه و صحبت محاسبی و سری یافته.

و گفت: پیری به نزدیک من آمد و سخن پاکیزه همی گفت: و شیرین سخن وخوش زبان بود و خاطری نیکو داشت وگفت: هر خاطری که شمارا درآید با من بگوئید مسروق گفت: مرا در خاطر آمد که او جهود است و این خاطر از من نمی‌رفت با جریری گفتم او را این موافق نیاید گفتم البته باوی بخواهم گفت: پس او را گفتم که تو گفتهٔ که هر خاطر که شمارادرآید با من بگوئید اکنون مرا چنین درخاطر آمد که تو جهودی ساعتی سر در پیش افکند پس گفت: راست گفتی و شهادت آورد آنگاه گفت: همه دینها و مذهبها نگه کردم گفتم اگر با هیچ قوم چیزی است با این قوم است به نزدیک شما آمدم تا بیازمایم شمارا بر حق یافتم.

و سخن اوست که هر که بغیر خدای شاد شود شادی او بجمله اندوه بود و هرکه را در خدمت خداوندانس نباشد انس وی بجمله وحشت بود و هرکه در خواطر دل با خدای تعالی مراقبت بجای آورد خدای تعالی او را در حرکات جوارح معصوم دارد.

و گفت هرکه محصن شود در تقوی آسان گردد بر وی اعراض از دنیا.

و گفت: تقوی آنست که بگوشهٔ چشم به لذات دنیا بازننگری و بدل در آن تفکر نکنی.

و گفت: بزرگ داشتن حرمت مؤمن از بزرگ داشتن حرمت خداوند بود و به حرمت بنده به محل حقیقت تقوی رسد.

و گفت: در باطن نگرستن معرفت حق از دل ببرد.

و گفت: هر کرا مودت حق بود کس بر وی غالب نتواند شد.

و گفت: دنیا را بوحشت داغ کرده‌اند تا انس مطیعان خدای به خدای بود نه به دنیا.

و گفت: خوف می‌باید که خوف بیش از رجا است که حق تعالی بهشت را بیافرید و دوزخ و هیچکس به بهشت نتواند رسید تا به دوزخ گذر نکند.

و گفت: بیشتر چیزی که عارفان از آن بترسند خوف از فوت حق بود.

و گفت: درخت معرفت را آب فکرت دهند ودرخت فکرت را آب جهل و درخت توبه را آب ندامت و درخت محبت را آب موافقت.

و گفت: هرگاه که طمع معرفت داری و پیش از آن درجهٔ انابت محکم نکرده باشی بر بساط جهل باشی و هرگاه که ارادت طلب کنی پیش از درست کردن مقام توبه در میدان غفلت باشی.

و گفت: زهد آنست که جز خدای هیچ سببی بر وی پادشاه نگردد.

و گفت: تا تو از شکم مادر بیرون آمدهٔ در خراب کردن عمر خودی، رحمةالله علیه.

بخش ۶۴ - ذکر ابوحمزه خراسانی قدس الله روحه العزیز: آن شریف اقران آن لطیف اخوان آن متمکن طریقت آن متوکل حقیقت آن کعبه مسلمانی ابوحمزهٔ خراسانی رحمةالله علیه از جملهٔ مشایخ بود و از اکابر طریقت و رفیع القدر و عالی همت بود و در فراست همتا نداشت و در توکل بی‌نهایت رسیده بود و در تجرید به غایت کشیده و ریاضات و کرامات او بسیار است و مناقب او بی شمار خلوات شایسته داشت بوتراب و جنید یافته بود. بخش ۶۶ - ذکر عبدالله مغربی قدس الله روحه العزیز: آن شیخ ملت آن قطب دولت آن زین اصحاب آن رکن ارباب آن صبح مشرق یثربی عبدالله مغربی رحمةالله علیه استاد مشایخ بود و از قدماء کبار و استاد اولیا و اعتماد اصفیا بود و خوب ولایتی داشت ودر تربیت کردن مرید آیتی بود و حرمت اودر دلها بسیار است وخطر بیشمار در توکل و تجرید ظاهر و باطن کسی را قدم او نبود و این در ابراهیم که ازو خاسته‌اند خود شرح دهندهٔ کمال او بس‌اند یکی ابراهیم شیبان ودوم ابراهیم خواص رحمهما الله و او پیر این هردو بوده است واو را کلماتی رفیع است و عمر او صد و بیست سال بود و کارهاء او عجیب بود هیچ چیزی که دست آدمی بدان رسیده بودی نخوردی مگر بیخ گیاه که آن خوردی و مریدان او هرجا که بیخ گیاه یافتندی پیش او بردندی تا بقدر حاجت بکار بردی و ازین جنس عادت کرده بود و پیوسته سفر کردی و یاران باوی بودندی ودایم احرام داشتی و چون از احرام بیرون آمدی باز احرام گرفتی و هرگز جامهٔ او شوخگن نشدی و موی اونبالیدی.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن رکن روزگار آن قطب ابرار آن فرید دهر آن وحید عصر آنعاشق معشوق شیخ وقت احمد مسروق رحمه الله علیه از مشایخ کبار خراسان بود واز طوس بود اما در بغداد نشستی و باتفاق همه از جمله اولیاء خدای بود واو را با قطب المدار رحمةالله علیه صحبت بود او خود از اقطاب بود ازو پرسیدند که قطب کیست ظاهر نکرد اما به حکم اشارت چنان نمود که جنید است و او چهل تن را از اهل تمکین و مشایخ مکین خدمت کرده بود و فایدها گرفته و در علوم ظاهرو باطن به کمال و در مجاهده و تقوی به غایت درجه و صحبت محاسبی و سری یافته.
هوش مصنوعی: این پاراگراف درباره شخصیت معنوی والایی به نام "احمد مسروق" صحبت می‌کند که از مشایخ بزرگ خراسان و اهل طوس بوده است. او در بغداد زندگی می‌کرد و به عنوان یکی از ولی‌های خدا شناخته می‌شد. احمد مسروق با بزرگانی چون "قطب المدار" نیز رابطه نزدیکی داشت. در مورد او پرسشی درباره تعریف "قطب" مطرح شد که او به طور مستقیم پاسخ نداد اما به طریقی اشاره کرد که منظورش "جنید" است. او چهل نفر از اهل کمال را آموزش داده و در علوم ظاهری و باطنی به کمال رسیده بود و در مجاهده و تقوای معنوی نیز به درجات عالی دست یافته بود. از محاسبی و سری نیز بهره‌مند بوده است.
و گفت: پیری به نزدیک من آمد و سخن پاکیزه همی گفت: و شیرین سخن وخوش زبان بود و خاطری نیکو داشت وگفت: هر خاطری که شمارا درآید با من بگوئید مسروق گفت: مرا در خاطر آمد که او جهود است و این خاطر از من نمی‌رفت با جریری گفتم او را این موافق نیاید گفتم البته باوی بخواهم گفت: پس او را گفتم که تو گفتهٔ که هر خاطر که شمارادرآید با من بگوئید اکنون مرا چنین درخاطر آمد که تو جهودی ساعتی سر در پیش افکند پس گفت: راست گفتی و شهادت آورد آنگاه گفت: همه دینها و مذهبها نگه کردم گفتم اگر با هیچ قوم چیزی است با این قوم است به نزدیک شما آمدم تا بیازمایم شمارا بر حق یافتم.
هوش مصنوعی: پیری به نزد من آمد و با کلامی زیبا و دلنشین صحبت می‌کرد. او از نظر اخلاقی فردی نیکو و خوش برخورد بود و از من خواست هر چیزی که در ذهن دارم به او بگویم. من در ذهنم به این فکر افتادم که او یهودی است و این اندیشه به این راحتی از من نمی‌رفت. به جریر گفتم که او با این صفت سازگاری ندارد و تصمیم گرفتم که به او بگویم. وقتی به او گفتم که در ذهنم این فکر وجود دارد، او لحظه‌ای سرش را پایین انداخت و بعد گفت: «راست می‌گویی» و تصدیق کرد. سپس ادامه داد که همه ادیان و مذهب‌ها را مورد بررسی قرار داده و در انتها به این نتیجه رسیده که من حق را در نزد آن قوم یافتم و به آنها نزدیک شدم تا حقیقت را آزمایش کنم و در نهایت شما را بر حق یافتم.
و سخن اوست که هر که بغیر خدای شاد شود شادی او بجمله اندوه بود و هرکه را در خدمت خداوندانس نباشد انس وی بجمله وحشت بود و هرکه در خواطر دل با خدای تعالی مراقبت بجای آورد خدای تعالی او را در حرکات جوارح معصوم دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به جز خدا خوشحال شود، شادی‌اش در نهایت به غم تبدیل می‌شود. اگر کسی در خدمت خداوند نباشد، آرامش او به وحشت تبدیل می‌شود. اما هر کسی که در دل خود به یاد خدا باشد و به او مراقبت کند، خداوند او را از خطاهای رفتاری مصون نگه می‌دارد.
و گفت هرکه محصن شود در تقوی آسان گردد بر وی اعراض از دنیا.
هوش مصنوعی: هرکسی که در تقوا و پرهیزگاری پخته و بالغ شود، برایش آسان می‌شود که از دنیای مادی کناره‌گیری کند.
و گفت: تقوی آنست که بگوشهٔ چشم به لذات دنیا بازننگری و بدل در آن تفکر نکنی.
هوش مصنوعی: او گفت: تقوی یعنی اینکه با چشم غیرتی به لذات دنیوی ننگری و در دل به آنها فکر نکنی.
و گفت: بزرگ داشتن حرمت مؤمن از بزرگ داشتن حرمت خداوند بود و به حرمت بنده به محل حقیقت تقوی رسد.
هوش مصنوعی: او گفت: احترام گذاشتن به مؤمن همانند احترام گذاشتن به خداوند است و با احترام به بندگان، انسان به مقام واقعی تقوی می‌رسد.
و گفت: در باطن نگرستن معرفت حق از دل ببرد.
هوش مصنوعی: و گفت: نگریستن به درون، معرفت واقعی را از دل انسان می‌زداید.
و گفت: هر کرا مودت حق بود کس بر وی غالب نتواند شد.
هوش مصنوعی: او گفت: هر کسی که محبت به حق را داشته باشد، هیچ‌کس نمی‌تواند بر او غلبه کند.
و گفت: دنیا را بوحشت داغ کرده‌اند تا انس مطیعان خدای به خدای بود نه به دنیا.
هوش مصنوعی: او گفت که دنیا را به گونه‌ای داغ و دشوار کرده‌اند تا بندگان فرمانبردار خدا، محبت و وابستگی خود را به خداوند بیشتری از دنیا داشته باشند.
و گفت: خوف می‌باید که خوف بیش از رجا است که حق تعالی بهشت را بیافرید و دوزخ و هیچکس به بهشت نتواند رسید تا به دوزخ گذر نکند.
هوش مصنوعی: او گفت: باید ترس داشته باشیم، چرا که ترس بیشتر از امید ضروری است. زیرا حق تعالی بهشت و جهنم را خلق کرده و هیچ‌کس نمی‌تواند به بهشت برسد مگر اینکه ابتدا از جهنم عبور کند.
و گفت: بیشتر چیزی که عارفان از آن بترسند خوف از فوت حق بود.
هوش مصنوعی: وی بیان کرد که آنچه عارفان بیشتر از آن می‌ترسند، ترس از از دست دادن حقیقت است.
و گفت: درخت معرفت را آب فکرت دهند ودرخت فکرت را آب جهل و درخت توبه را آب ندامت و درخت محبت را آب موافقت.
هوش مصنوعی: او گفت: درخت معرفت را با آب فکر سیراب کنید و درخت فکر را با آب جهل، درخت توبه را با آب ندامت و درخت محبت را با آب توافق و هماهنگی پرورش دهید.
و گفت: هرگاه که طمع معرفت داری و پیش از آن درجهٔ انابت محکم نکرده باشی بر بساط جهل باشی و هرگاه که ارادت طلب کنی پیش از درست کردن مقام توبه در میدان غفلت باشی.
هوش مصنوعی: او اشاره می‌کند که اگر به دنبال کسب معرفت هستی، اما هنوز در مسیر انابت و بازگشت به سوی خدا ثابت قدم نشده‌ای، در واقع در وادی جهل قرار داری. همچنین، اگر می‌خواهی اراده و خواسته‌ای داشته باشی، اما قبل از اصلاح حالت توبه و پشیمانی، در کنار غفلت و غفلت‌زدگی باقی مانده‌ای.
و گفت: زهد آنست که جز خدای هیچ سببی بر وی پادشاه نگردد.
هوش مصنوعی: او گفت که زهد به این معناست که هیچ چیزی به جز خداوند نباید برای انسان قدرت و سلطه بر او پیدا کند.
و گفت: تا تو از شکم مادر بیرون آمدهٔ در خراب کردن عمر خودی، رحمةالله علیه.
هوش مصنوعی: و گفت: ای کسی که از شکم مادر به دنیا آمدی و در هدر دادن عمر خود کوشا هستی، خداوند رحمتش بر تو باد.