گنجور

بخش ۵۹ - ذکر عبدالله تروغبدی قدس الله روحه العزیز

آن پاک باز ولایت آن شاه باز هدایت آن سالک بادیه تجرید آن سابق راه تفرید آن برکندهٔ بیخ خودی شیخ عبدالله تروغبدی رحمةالله علیه یگانه عهد بود و نشانهٔ وقت بود و از جمله مشایخ طوس و از کبار اصحاب و در ورع و تجرید کامل بود و او را کرامات و ریاضات شگرف است صحبت بوعثمان حیری یافته بود و بسی مشایخ دیده و ابتداء حال او چنان بود که در طوس قحطی افتادکه آدمی می‌خوردند و یک روز بخانه درآمد مگر دومن گندم یافت د رخمره آتش درو افتاد و گفت: این شفقت بود بر مسلمانان که ایشان از گرسنگی می‌میرند و تو گندم در خمره نهادهٔ شوری بدو درآمدی روی به صحرا نهاد و ریاضت و مجاهده پیش گرفت.

یک بار باصحاب خویش به سفره نشسته بود بنان خوردن منصور حلاج از کشمیر می‌آمد قبائی سیاه پوشیده و دو سگ سیاه در دست شیخ اصحاب را گفت: جوانی بدن صفت می‌آید و باستقبال می‌باید رفت که کار او عظیم است اصحاب برفتند و او را دیدندی می‌آمد و دو سگ سیاه بر دست هم چنان روی به شیخ نهاد شیخ چون او را بدید جای خویش بدوداد تا درآمد و سگان را با خوددر سفره نشاند چون اصحاب دیدند که استقبال او فرمود و جای خویش بدو داد هیچ نتوانستند گفتن شیخ نظارهٔ او می‌کرد تا اونان می‌خورد و به سگا ن می‌داد و اصحاب انکار می‌کردند پس چون نان بخورد و برفت شیخ بوداع او برخاست چون باز گردید اصحاب گفتند شیخا این چه حالت بود که سگ را بر جای بنشانیدی و ما را باستقبال چنین کسی فرستادی که جمله سفره از نماز ببرد شیخ گفت: این سگ نفس او بود از پی او می‌دوید از بیرون مانده و سگ مادر درون مانده است و ما از پی او می‌دویم پس فرق بود از کسی که متابع سگ بود تا کسی که سگ متابع وی بود سگ او ظاهر می‌توانست دیدن و بر شما پوشیده است این بتر از آن هزار بار پس گفت: این ساعت در آفرینش پادشاه او خواهد بود اگر سگ دارد و اگر ندارد کار روی بدوخواهد داشت.

نقلست که ازو پرسیدند که صفت مرید چیست گفت: مرید در رنج است ولکن آن سرور طلب است نه عنا وتعب.

و ازو پرسیدند از صوفی و زاهد گفت: صوفی به خداوند و زاهد به نفس.

و گفت: حق تعالی هر بنده را از معرفت خویش به قدر کاری بخشیده است تا معرفت او یاری دهندهٔ او بود بر بلا.

و گفت: آلات مکشوف است ومعانی مستور.

و گفت: هرکه خدمت کند در جمله عمر خویش یک روز جوانمردی را برکت یک روزه خدمت باو رسد پس حال کسی چگونه بود که جملهٔ عمر در خدمت ایشان صرف کند.

و گفت: هیچ انس نیست در اجتماع برادران به سبب وحشت فراق و هیچ کس را وسیلتی نبود به خدای جز خدای وسیلت نیست.

و گفت: هر که دنیا را ترک کند از برای دنیا از غایت حب دنیا بود، رحمةالله علیه.

بخش ۵۸ - ذکر ابوالخیر اقطع قدس الله روحه العزیز: آن پیش روصف رجال و آن بدرقه راه کمال آن پیک بادیه بلا آن مرد مرتبه رضا آن طلیعهٔ فقر را مطلع شیخ ابوالخیر اقطع رحمة الله علیه از کبار مشایخ بود و از اشراف اقران و صاحب فراستی عظیم بوده و از مغرب بوده است و با ابن جلا صحبت داشته بود و سباع و آهو با او انس گرفته بوند و با شیر و اژدها هم قرینی کردی و حیوانات پیش او بسی آمدندی. بخش ۶۰ - ذکر ابوبکر وراق قدس الله روحه العزیز: آن خزانه علم و حکمت آن یگانه حلم و عصمت آن شرف عباد آن کنف زهاد آن مجرد آفاق شیخ وقت ابوبکر وراق رحمةالله علیه از اکابر زهاد و عباد بود ودر ورع و تقوی تمام و در تجرید و تفرید کمالی خوب داشت و در معاملهٔ ادب بی‌نظیر چنانکه مشایخ او را مودب الاولیاء خوانده‌اند و کشته نفس ومبارک نفس بود و با محمد حکیم صحبت داشته بود و ازیاران خضرویه بود و در بلخ مقیم بود و او را در ریاضات و آداب تصانیف است و مریدان را از سفر منع کردی گفتی کلید همه برکتی صبر است در موقع ارادت تا آنگاه که ارادت ترا درست گردد چون ارادت درست شد اول برکتها برتو گشاده شد.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن پاک باز ولایت آن شاه باز هدایت آن سالک بادیه تجرید آن سابق راه تفرید آن برکندهٔ بیخ خودی شیخ عبدالله تروغبدی رحمةالله علیه یگانه عهد بود و نشانهٔ وقت بود و از جمله مشایخ طوس و از کبار اصحاب و در ورع و تجرید کامل بود و او را کرامات و ریاضات شگرف است صحبت بوعثمان حیری یافته بود و بسی مشایخ دیده و ابتداء حال او چنان بود که در طوس قحطی افتادکه آدمی می‌خوردند و یک روز بخانه درآمد مگر دومن گندم یافت د رخمره آتش درو افتاد و گفت: این شفقت بود بر مسلمانان که ایشان از گرسنگی می‌میرند و تو گندم در خمره نهادهٔ شوری بدو درآمدی روی به صحرا نهاد و ریاضت و مجاهده پیش گرفت.
هوش مصنوعی: شیخ عبدالله تروغبدی رحمت‌الله علیه، فردی منحصر به فرد و نماد زمان خود بود. او از مشایخ طوس و بزرگ‌ترین اصحاب بوده و در ورع و تقوا بسیار برجسته بود. او دارای کرامات و ریاضت‌های شگرفی بود و از صحبت‌های بوعثمان حیری بهره‌مند شده بود. در اوایل زندگی‌اش، در طوس قحطی سختی رخ داد که مردم به ناچار از گرسنگی می‌مردند. یک روز او به خانه‌اش رفت و در یک خمره دو من گندم پیدا کرد. او با خود گفت که این نشان misericordia است برای مسلمانان که در گرسنگی می‌میرند و به همین دلیل گندم را در خمره گذاشت و به صحرا رفت تا ریاضت و مجاهده را شروع کند.
یک بار باصحاب خویش به سفره نشسته بود بنان خوردن منصور حلاج از کشمیر می‌آمد قبائی سیاه پوشیده و دو سگ سیاه در دست شیخ اصحاب را گفت: جوانی بدن صفت می‌آید و باستقبال می‌باید رفت که کار او عظیم است اصحاب برفتند و او را دیدندی می‌آمد و دو سگ سیاه بر دست هم چنان روی به شیخ نهاد شیخ چون او را بدید جای خویش بدوداد تا درآمد و سگان را با خوددر سفره نشاند چون اصحاب دیدند که استقبال او فرمود و جای خویش بدو داد هیچ نتوانستند گفتن شیخ نظارهٔ او می‌کرد تا اونان می‌خورد و به سگا ن می‌داد و اصحاب انکار می‌کردند پس چون نان بخورد و برفت شیخ بوداع او برخاست چون باز گردید اصحاب گفتند شیخا این چه حالت بود که سگ را بر جای بنشانیدی و ما را باستقبال چنین کسی فرستادی که جمله سفره از نماز ببرد شیخ گفت: این سگ نفس او بود از پی او می‌دوید از بیرون مانده و سگ مادر درون مانده است و ما از پی او می‌دویم پس فرق بود از کسی که متابع سگ بود تا کسی که سگ متابع وی بود سگ او ظاهر می‌توانست دیدن و بر شما پوشیده است این بتر از آن هزار بار پس گفت: این ساعت در آفرینش پادشاه او خواهد بود اگر سگ دارد و اگر ندارد کار روی بدوخواهد داشت.
هوش مصنوعی: روزی شیخی با دوستانش نشسته بودند و در حال خوردن نان بودند که خبر رسید منصور حلاج از کشمیر می‌آید. شیخ لباس سیاه به تن داشت و دو سگ سیاه در دستش بود. او به یارانش گفت که جوانی با ویژگی‌های خاصی می‌آید و باید به استقبالش بروند، زیرا کار او بزرگ است. دوستان شیخ به استقبال رفتند و او را دیدند که با دو سگ سیاه به سمت شیخ می‌آید. هنگامی که شیخ او را دید، جای خود را به او داد و سگ‌ها را در سفره نشاند. دوستان شیخ که این رفتار را دیدند، تعجب کردند و نتوانستند اعتراضی کنند. شیخ به نظاره او پرداخت و تا زمانی که او نان می‌خورد، به سگ‌ها هم نان می‌داد. دوستان به این عمل او اعتراض کردند و پرسیدند که چرا باید سگ‌ها را در جای خود بنشاند و به استقبال چنین کسی برود که سفره را از نماز نجس می‌کند. شیخ پاسخ داد که این سگ‌ها نماینده نفس او هستند و او از بیرون آمده است، در حالی که نفس ما درون مانده است. ما باید از او پیروی کنیم. او برتری خاصی دارد و سگ او را می‌توان دید، اما حالت ما از او پوشیده است و این بدتر از هزار بار است. سپس شیخ افزود که در این زمان، او پادشاه آفرینش خواهد بود، چه سگ داشته باشد و چه نداشته باشد، کارش به سوی او خواهد بود.
نقلست که ازو پرسیدند که صفت مرید چیست گفت: مرید در رنج است ولکن آن سرور طلب است نه عنا وتعب.
هوش مصنوعی: می‌گویند از او پرسیدند که ویژگی مرید چیست. او پاسخ داد: مرید دچار رنج و سختی است، اما هدف او جستجوی محبوب است نه زحمت و دردسر.
و ازو پرسیدند از صوفی و زاهد گفت: صوفی به خداوند و زاهد به نفس.
هوش مصنوعی: از او درباره‌ی صوفی و زاهد پرسیدند، او پاسخ داد: صوفی به خداوند توجه دارد و زاهد به نفس خویش.
و گفت: حق تعالی هر بنده را از معرفت خویش به قدر کاری بخشیده است تا معرفت او یاری دهندهٔ او بود بر بلا.
هوش مصنوعی: خداوند به هر فرد به اندازه‌ای که شایستگی دارد، دانش و شناختی از خود عطا می‌کند تا این شناخت بتواند در زمان سختی‌ها و مشکلات به او کمک کند.
و گفت: آلات مکشوف است ومعانی مستور.
هوش مصنوعی: او گفت: ابزارها آشکار هستند و معانی پنهان‌اند.
و گفت: هرکه خدمت کند در جمله عمر خویش یک روز جوانمردی را برکت یک روزه خدمت باو رسد پس حال کسی چگونه بود که جملهٔ عمر در خدمت ایشان صرف کند.
هوش مصنوعی: او گفت: هرکس که در طول زندگی‌اش خدمت کند، در طول یک روز از جوانمردی، برکت آن روز خدمت به او می‌رسد. حالا فکر کن کسی که تمام عمر خود را در خدمت دیگران سپری کند، حالش چگونه خواهد بود؟
و گفت: هیچ انس نیست در اجتماع برادران به سبب وحشت فراق و هیچ کس را وسیلتی نبود به خدای جز خدای وسیلت نیست.
هوش مصنوعی: او گفت: در جمع برادران هیچ انسانی وجود ندارد به خاطر ترس از جدایی، و هیچ کسی نمی‌تواند به خدا نزدیک شود جز با خدا که وسیله‌ای برای نزدیک شدن است.
و گفت: هر که دنیا را ترک کند از برای دنیا از غایت حب دنیا بود، رحمةالله علیه.
هوش مصنوعی: او گفت: هر کسی که دنیا را به خاطر دنیا ترک کند، به خاطر شدت عشق به دنیا این کار را کرده است. رحمت خدا بر او باد.

حاشیه ها

1398/02/19 14:05
M

سلام ممنون از زحمات و پاسخگوییتان
"جوانی بدن صفت بیامد" این جمله درست است؟غلط املایی ندارد؟

1398/02/19 16:05
محسن ، ۲

جوانی بدان صفت می‌آید