گنجور

بخش ۱ - المقالة السادسه

سالک آمد پیش عرش صعبناک
گفت ای سر حد جسم و جان پاک
هفت گلشن نقطهٔ پرگار تو
هشت جنت غرقهٔ انوار تو
اولین بنیاد در عالم توئی
واپسین جسمی که ماند هم توئی
جسم و جان را کار پرداز آمدی
جزو و کل را قبهٔ راز آمدی
جملهٔ ارواح را مرجع توئی
جملهٔ اشباح را مقطع توئی
ای بقیومی حق قایم شده
قدسیان را کعبهٔ دایم شده
صد هزاران جوهر کروبیند
در محبی اند و در محبوبیند
جمله ذاتت کعبهٔ خود ساخته
تاابد دل در طواف انداخته
صد هزاران عنصر روحانیند
در طواف تو بسر گردانیند
رحمت از هر دو جهان قسمت تراست
زانکه از رحمن همه رحمت تراست
آنکه با چندین جلالت آید او
میتواند گر رهی بنماید او
عرش اعظم زین سخن از جای شد
چون شفق از دیده خون پالای شد
گفت بر من زین سخن جز نام نیست
لاجرم یک ساعتم آرام نیست
نیست از رحمن به جز نامی مرا
چند الرحمن علی العرش استوی
همچو گرگی گرسنه فرسوده ام
در شکم هیچ ودهان آلوده ام
چون زموت سعد لرزیدم ز جای
چون توانم داشت طاقت با خدای
گر ز پیشان آب روشن میرود
تیره میگردد چو بر من میرود
هر دمم دولت رسد صد قافله
من نمیبینم یکی را حوصله
لست ساقی روز میثاق آن مراست
قصهٔ والتفت الساق آن مراست
هست اساس و اصل من برروی آب
من برآبی مضطرب همچون حباب
گرچه محراب ملایک گشته ام
منصبی نیست این نه مالک گشته ام
من از آن کرسی نهادم زیر پای
تا رسد خود دست من بر هیچ جای
خود ز زیر پای من کرسی برفت
وز دماغم آنچه میپرسی برفت
حال خود برگفتمت ای پاک مرد
همچو من در خون نشین بر خاک درد
سالک آمد پیش پیر خرده دان
برگشاد از حال او با او زفان
پیر گفتش هست عرش صعبناک
عالم رحمت جهان نور پاک
هرکجا در هر دو عالم رحمتست
جمله را از عرش رحمن قسمتست
منزل رحمت ز حق عرش آمدست
پس زراه عرش در فرش آمدست
هر که او امروز رحمت میکند
حق ز عرشش نور قسمت میکند
هرکه او بر زیردستان شد رحیم
گشت دایم ایمن از خوف جحیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالک آمد پیش عرش صعبناک
گفت ای سر حد جسم و جان پاک
هوش مصنوعی: سالک به سوی عرش بلند و دشوار رفت و گفت: ای مرز میان جسم و جان پاک من.
هفت گلشن نقطهٔ پرگار تو
هشت جنت غرقهٔ انوار تو
هوش مصنوعی: هفت باغ سرسبز به دور تو می‌چرخند و هشت بهشت در روشنایی وجود تو غوطه‌ورند.
اولین بنیاد در عالم توئی
واپسین جسمی که ماند هم توئی
هوش مصنوعی: تو اولین اصل و اساس در جهان هستی هستی و در پایان نیز تویی که باقی می‌مانی.
جسم و جان را کار پرداز آمدی
جزو و کل را قبهٔ راز آمدی
هوش مصنوعی: تو به این دنیا آمده‌ای تا کار جسم و جان را به انجام برسانی و در عین حال، رازهای زندگی را نیز به تصویر بکشی.
جملهٔ ارواح را مرجع توئی
جملهٔ اشباح را مقطع توئی
هوش مصنوعی: تمام ارواح به تو وابسته‌اند و تو پایان‌دهندهٔ همهٔ موجودات غیرملموس هستی.
ای بقیومی حق قایم شده
قدسیان را کعبهٔ دایم شده
هوش مصنوعی: ای حق وجود، تو که در قلوب پاکان جای داری و منزلت تو همیشه و ابدی است، مانند کعبه‌ای که مکانی مقدس و دائمی برای عبادت می‌باشد.
صد هزاران جوهر کروبیند
در محبی اند و در محبوبیند
هوش مصنوعی: در دل عاشقان و محبوبان، جلوه‌های بسیاری از زیبایی و محبت وجود دارد.
جمله ذاتت کعبهٔ خود ساخته
تاابد دل در طواف انداخته
هوش مصنوعی: تمام وجود تو مانند کعبه‌ای است که خودت ساخته‌ای و همیشه دل من در گرداگرد آن در حال گردش و پرستش است.
صد هزاران عنصر روحانیند
در طواف تو بسر گردانیند
هوش مصنوعی: هزاران عنصر و موجودات معنوی دور تو می‌چرخند و در خدمت تو هستند.
رحمت از هر دو جهان قسمت تراست
زانکه از رحمن همه رحمت تراست
هوش مصنوعی: رحمت و نعمت از هر دو جهان به تو اختصاص یافته است، زیرا تمام رحمت‌ها از سوی خداوند رحمن به تو تعلق دارد.
آنکه با چندین جلالت آید او
میتواند گر رهی بنماید او
هوش مصنوعی: کسی که با شکوه و عظمت زیاد می‌آید، توانایی این را دارد که اگر راهی را نشان دهد، بتواند آن را به خوبی انجام دهد.
عرش اعظم زین سخن از جای شد
چون شفق از دیده خون پالای شد
هوش مصنوعی: عرش بزرگ به خاطر این سخن حرکت کرد، همان‌طور که نور شفق از چشم‌ها به خاطر خون، پاک می‌شود.
گفت بر من زین سخن جز نام نیست
لاجرم یک ساعتم آرام نیست
هوش مصنوعی: او می‌گوید که به خاطر این حرف چیزی جز نام و یاد تو برایم باقی نمانده است، بنابراین حتی یک ساعت هم نمی‌توانم آرامش داشته باشم.
نیست از رحمن به جز نامی مرا
چند الرحمن علی العرش استوی
هوش مصنوعی: جز نامی از رحمان برای من نیست؛ رحمان بر عرش قرار گرفته است.
همچو گرگی گرسنه فرسوده ام
در شکم هیچ ودهان آلوده ام
هوش مصنوعی: من مانند گرگ گرسنه‌ای هستم که بسیار خسته و ضعیف شده‌ام، در حالی که نه چیزی در شکم دارم و نه دهانی پاک.
چون زموت سعد لرزیدم ز جای
چون توانم داشت طاقت با خدای
هوش مصنوعی: وقتی که سعد لرزید و به حرکت درآمد، من از جایی که بودم تکان خوردم. چگونه می‌توانم در برابر خداوند چنان طاقت و قدرتی داشته باشم؟
گر ز پیشان آب روشن میرود
تیره میگردد چو بر من میرود
هوش مصنوعی: هرگاه آب زلال از پیش من می‌گذرد، تاریک و کدر می‌شود. اما وقتی به من نزدیک می‌شود، دچار تغییر و تیره‌گی می‌گردد.
هر دمم دولت رسد صد قافله
من نمیبینم یکی را حوصله
هوش مصنوعی: هر لحظه فرصت‌های زیادی برای من پیش می‌آید، اما هیچ‌کدام از این فرصت‌ها را نمی‌بینم و نمی‌توانم از آنها بهره‌مند شوم.
لست ساقی روز میثاق آن مراست
قصهٔ والتفت الساق آن مراست
هوش مصنوعی: من همان ساقی هستم که روز میثاق، عهد و پیمان را با تو بسته‌ام و داستان من همان قصه‌ای است که به آن توجه کردی.
هست اساس و اصل من برروی آب
من برآبی مضطرب همچون حباب
هوش مصنوعی: وجود من بر پایه‌ای ناپايدار است، مانند حبابی که بر سطح آب نوسان می‌کند.
گرچه محراب ملایک گشته ام
منصبی نیست این نه مالک گشته ام
هوش مصنوعی: اگرچه در جایگاه و مقام والایی قرار دارم و ملائکه به من احترام می‌گذارند، اما این موقعیت به من مالکیت و تسلطی نمی‌دهد.
من از آن کرسی نهادم زیر پای
تا رسد خود دست من بر هیچ جای
هوش مصنوعی: من برای خودم مقام و جایی قرار دادم تا به هیچ کجا دست نیابم و برتر از آن باشم.
خود ز زیر پای من کرسی برفت
وز دماغم آنچه میپرسی برفت
هوش مصنوعی: زیر پای من، کرسی به یک‌باره ناپدید شد و هر چه که از ذهنم می‌پرسید، از یادم رفت.
حال خود برگفتمت ای پاک مرد
همچو من در خون نشین بر خاک درد
هوش مصنوعی: ای مرد پاک و شریف، حال خود را به تو می‌گویم: مانند من که در میان درد و رنج غوطه‌ورم، بر خاک نشسته‌ام و در غم خویش غرق هستم.
سالک آمد پیش پیر خرده دان
برگشاد از حال او با او زفان
هوش مصنوعی: سالک (مسافر) به پیش پیر (عالم) آمد و رازهای دل خود را با او در میان گذاشت.
پیر گفتش هست عرش صعبناک
عالم رحمت جهان نور پاک
هوش مصنوعی: پیر به او گفت: در آسمان، مقام سخت و بالایی وجود دارد که نماد رحمت و نور پاکی در جهان است.
هرکجا در هر دو عالم رحمتست
جمله را از عرش رحمن قسمتست
هوش مصنوعی: در هر کجا و در هر دو جهان، رحمت و محبت خداوند جاری است و همه موجودات از نعمت‌های الهی بهره‌مند هستند.
منزل رحمت ز حق عرش آمدست
پس زراه عرش در فرش آمدست
هوش مصنوعی: مکان رحمت از جانب خداوند به عرش (مقام والا) تعلق دارد، بنابراین این نعمت از راه عرش به دنیای مادی (فرش) نازل شده است.
هر که او امروز رحمت میکند
حق ز عرشش نور قسمت میکند
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز به دیگران مهربانی و رحمتی ارائه دهد، خداوند به او از نور عرش خود چیزی عطا می‌کند.
هرکه او بر زیردستان شد رحیم
گشت دایم ایمن از خوف جحیم
هوش مصنوعی: هر کسی که با محبت و رحمت به زیر دست خود رفتار کند، همیشه از ترس عذاب ایمن خواهد بود.

حاشیه ها

1388/04/12 17:07
رسته

بیت: 30
غلط: زحیم
درست: رحیم
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.