بخش ۱۷ - الحكایة و التمثیل
خاشه روبی بود سرگردان راه
خاشه میرفتی همه در کوی شاه
سایلی پرسید ازو کای پرهوس
خاشه چون در کوی شه روبی و بس
گفت تا خلقان بدانندم همه
خاشه روب شاه خوانندم همه
تا ابد نقد من این انعام بس
خاشه روب کوی شاهم نام بس
آنکه او داعی من آمد برین
یاد داریدش دعا از صدق دین
این دم از گفتن نیندیشم بسی
چون خموشی هست در پیشم بسی
زود خواهد بود کاین جان و دلم
فرقتی جویند از آب و گلم
شیر مرد اگر دلت خواهد همی
عزم کن برگورم و بگری دمی
برسر عطار چون زاری گری
اندکی بنشین و بسیاری گری
باز پرس از حال من حالی به راز
تاجواب تو دهم از گور باز
حالم آن دم از زفان حال پرس
کر شو و حال از زفان لال پرس
تشنگی من ببین در زیر خاک
یک دمم آبی فرست از اشک پاک
کاشکی هرگز نبودی نام من
تا نبودی جنبش و آرام من
هر کرا در پیش این مشکل بود
خون تواند کرد اگر صددل بود
صد جهان جان مبارز آمده
هست سرگردان و عاجز آمده
زین چنین کاری که در پیش آمدست
علم مفلس عقل درویش آمدست
بخش ۱۶ - الحكایة و التمثیل: مصطفی گفتست جمعی از ملکبخش ۱۸ - الحكایة و التمثیل: فاضل عالم فضیل آن ابر اشک
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خاشه روبی بود سرگردان راه
خاشه میرفتی همه در کوی شاه
هوش مصنوعی: یک زن زیبا که در جست و جوی عشق و محبتش سرگردان است، اگر به کوی محبوبش بروی، همه جا شکوه و زیبایی او را میبینی.
سایلی پرسید ازو کای پرهوس
خاشه چون در کوی شه روبی و بس
هوش مصنوعی: سایلی از نویسنده پرسید: ای آدم پرهوس، تو چگونه میتوانی در کوی شاه بروی و فقط راه بروی؟
گفت تا خلقان بدانندم همه
خاشه روب شاه خوانندم همه
هوش مصنوعی: گفت که برای اینکه مردم مرا بشناسند، همه مرا به عنوان سرور و بزرگ خود میخوانند.
تا ابد نقد من این انعام بس
خاشه روب کوی شاهم نام بس
هوش مصنوعی: تا ابد، هدیه من فقط همین است که در کوی شاه، با افتخار نامی بر زبان دارم.
آنکه او داعی من آمد برین
یاد داریدش دعا از صدق دین
هوش مصنوعی: آن کسی که برای دعوت من آمد، او را به خاطر بسپارید و برایش دعا کنید، چرا که این دعا از صمیم قلب و ایمان ناشی میشود.
این دم از گفتن نیندیشم بسی
چون خموشی هست در پیشم بسی
هوش مصنوعی: در حال حاضر، من به فکر گفتن نیستم، زیرا سکوتی بزرگ در پیش رو دارم.
زود خواهد بود کاین جان و دلم
فرقتی جویند از آب و گلم
هوش مصنوعی: به زودی این جان و دل من از آب و خاک جدایی خواهند گرفت.
شیر مرد اگر دلت خواهد همی
عزم کن برگورم و بگری دمی
هوش مصنوعی: اگه دلت میخواهد شهامت و شجاعت نشان بده، پس تصمیم بگیر و برای من در لحظهای جان بباز.
برسر عطار چون زاری گری
اندکی بنشین و بسیاری گری
هوش مصنوعی: بر سر عطار، وقتی که کسی به شدت ناله و فریاد میکند، کمی به آرامی بنشین و به خواب و خیالهای عمیق برو.
باز پرس از حال من حالی به راز
تاجواب تو دهم از گور باز
هوش مصنوعی: از حال و روز من بپرس، من با حالتی پنهان پاسخ میدهم که انگار از گور بیرون آمدهام.
حالم آن دم از زفان حال پرس
کر شو و حال از زفان لال پرس
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که حال من را از زبانم میپرسی، از کسی که نمیتواند سخن بگوید نیز حالش را بپرس.
تشنگی من ببین در زیر خاک
یک دمم آبی فرست از اشک پاک
هوش مصنوعی: به تشنگی من نگاه کن، من در زیر خاک به شدت نیازمند آب هستم. لطفاً به من یک لحظه آب بده، حتی اگر آن آب از اشکهای پاک من باشد.
کاشکی هرگز نبودی نام من
تا نبودی جنبش و آرام من
هوش مصنوعی: ای کاش هیچ وقت نام من وجود نداشت، چرا که در این صورت نه دلیلی برای جنب و جوش داشتم و نه آرامشی از دست رفته.
هر کرا در پیش این مشکل بود
خون تواند کرد اگر صددل بود
هوش مصنوعی: هر کسی که با این مشکل مواجه است، اگر دلش به اندازه صد دل باشد، میتواند خون جگرش را در این راه بدهد.
صد جهان جان مبارز آمده
هست سرگردان و عاجز آمده
هوش مصنوعی: صدها دنیا برای مبارزه آمدهاند، اما همگی سرگردان و ناتوان هستند.
زین چنین کاری که در پیش آمدست
علم مفلس عقل درویش آمدست
هوش مصنوعی: از چنین اتفاقی که رخ داده، دانش و آگاهی به اندازهی یک انسان بیپول و عقل او نیز به همان اندازه محدود و ناچیز به نظر میرسد.
حاشیه ها
1388/04/13 20:07
رسته
بیت : 2
غلط: حاشه
درست : خاشه
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.