گنجور

بخش ۱۳ - الحكایة ‌و التمثیل

بود محمود و حسن در بارگاه
گشته هم خلوت وزیر و پادشاه
نه یکی آمد نه یک تن راه خواست
نه گدائی قرب شاهنشاه خواست
هیچکس در دادخواهی ره نجست
هم رعیت هم سپاهی ره نجست
بود بر درگاه آرامی عظیم
نه امیدی هیچکس را و نه بیم
با وزیر خویش گفت آن شهریار
بر در ما کو نشان کار و بار
نه کسی فریاد میخواهد زما
نه گدائی داد میخواهد ز ما
هر کرا زینسان در عالی بود
کی روا باشد اگر خالی بود
این چنین درگاه عالی ای وزیر
نیست خوش از شور خالی ای وزیر
آن وزیرش گفت عدلی این چنین
کز تو ظاهر گشت درروی زمین
چون جهان پر عدل دارد پادشاه
کی تواند بود هرگز دادخواه
شاه گفتا راست گفتی این زمان
شور اندازم جهانی در جهان
این بگفت و لشکری را راست کرد
پس ز هر شهر و دهی درخواست کرد
جوش و شوری در همه عالم فتاد
درگه محمود خالی کم فتاد
شد در او موج زن از کار و بار
آنچه آن میخواست آن گشت آشکار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1388/04/13 20:07
رسته

بیت : 2
غلط: نه کی
درست : نه یکی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.