بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
عشق لقمان سرخسی زور کرد
سوی صحرا بردش و در شور کرد
شد چو طفلی خرد بر چوبی سوار
کرد چوبی نیز در دست استوار
گفت خواهم شد بجنگ امروز من
بو که یکباری شوم پیروز من
با دلی پر شور میشد همچنان
عاقبت ترکیش بگرفت آن زمان
ترک زود آن چوب از دستش بکند
پس بزخم چوب در بستش فکند
جامه و رویش همه درخون گرفت
بعد ازآن رفت و ره هامون گرفت
عاقبت برخاست لقمان شرمسار
جامه و رویش ز خون چون لاله زار
سوی شهر آمد بخون غرقه شده
خلق گرداگرد او حلقه شده
سایلی گفتش که جنگت چون برفت
گفت بد یا نیک باری خون برفت
گفت تو به آمدی یا او بحرب
گفت هم رویم ببین هم خرقه ضرب
چون من اندر جنگ بودم مرد مرد
زین چنین گلگونه رویم سرخ کرد
غرقهٔ خونم همی بنگر مپرس
جامه و رویم ببین دیگر مپرس
می نیارست او بخود این کار کرد
آمد و ترکیم با خود یار کرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق لقمان سرخسی زور کرد
سوی صحرا بردش و در شور کرد
هوش مصنوعی: عشق مانند لقمان، حکیم بزرگی است که راهنمایی میکند و به سوی بیابانها میبرد، جایی که در شور و هیجان قرار دارد.
شد چو طفلی خرد بر چوبی سوار
کرد چوبی نیز در دست استوار
هوش مصنوعی: وقتی انسان مانند کودکی کوچک بر چوبی نشسته، چوبی هم در دستش است و به خوبی آن را نگه داشته است.
گفت خواهم شد بجنگ امروز من
بو که یکباری شوم پیروز من
هوش مصنوعی: میگوید امروز میخواهم به میدان بروم؛ زیرا میخواهم یک بار پیروز شوم.
با دلی پر شور میشد همچنان
عاقبت ترکیش بگرفت آن زمان
هوش مصنوعی: با قلبی پر از اشتیاق، در نهایت در آن زمان ترکیش را برمیداشت.
ترک زود آن چوب از دستش بکند
پس بزخم چوب در بستش فکند
هوش مصنوعی: چوب زود از دستش رها میشود و بعد از آن، زخم چوب را به او میزند.
جامه و رویش همه درخون گرفت
بعد ازآن رفت و ره هامون گرفت
هوش مصنوعی: لباس و چهرهاش همه خونین شد و سپس به راه خود ادامه داد و مسیر هامون را در پیش گرفت.
عاقبت برخاست لقمان شرمسار
جامه و رویش ز خون چون لاله زار
هوش مصنوعی: در نهایت، لقمان با شرمندگی از جایش بلند شد، در حالی که لباس و صورتش مانند گلهای لاله از خون آغشته شده بود.
سوی شهر آمد بخون غرقه شده
خلق گرداگرد او حلقه شده
هوش مصنوعی: به شهر رسید و مردم که غرق در خون بودند، دور او جمع شده و حلقه زده بودند.
سایلی گفتش که جنگت چون برفت
گفت بد یا نیک باری خون برفت
هوش مصنوعی: سایلی از او پرسید که جنگت چگونه بود؟ او پاسخ داد که فرقی نمیکند، بالاخره خون ریخته شد.
گفت تو به آمدی یا او بحرب
گفت هم رویم ببین هم خرقه ضرب
هوش مصنوعی: شخصی به دیگری میگوید که آیا تو به اینجا آمدهای یا شخص دیگری؟ سپس اشاره میکند که میتوانی هم جهت حضورش را ببینی و هم لباسش را که نشاندهنده وضعیت و باورهای اوست.
چون من اندر جنگ بودم مرد مرد
زین چنین گلگونه رویم سرخ کرد
هوش مصنوعی: وقتی من در میدان جنگ بودم، مردی از شدت احساسات و زیبایی چهرهام خجالتزده شد و رنگش سرخ شد.
غرقهٔ خونم همی بنگر مپرس
جامه و رویم ببین دیگر مپرس
هوش مصنوعی: به من نگاه کن که غرق در خون هستم، نیازی نیست از لباس و روی من بپرسی، فقط به وضعیت من توجه کن.
می نیارست او بخود این کار کرد
آمد و ترکیم با خود یار کرد
هوش مصنوعی: او نمیتوانست خود را در این کار مقصر بداند، بنابراین با خود تصمیم گرفت که با یار ترک کند و به دوری از او روی آورد.