گنجور

بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

شد جوانی پیش پیری نامدار
دید او را کرده در کنجی قرار
بود تنها هیچکس با او نبود
یک نفس یک همنفس با او نبود
گفت تنها مینگردی تنگدل
پیر گفتش ای جوان سنگدل
با خدای خویش دایم در حضور
چون توان شد تنگدل از پیش دور
هرکه او با همدم خود همبرست
یک دم از ملک دو کونش خوشترست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد جوانی پیش پیری نامدار
دید او را کرده در کنجی قرار
هوش مصنوعی: یک جوان به نزد یک پیر معتبر رفت و او را در گوشه‌ای نشسته دید.
بود تنها هیچکس با او نبود
یک نفس یک همنفس با او نبود
هوش مصنوعی: او به تنهایی به سر می‌برد و هیچ کس در کنارش نبود، حتی کسی که بتواند همدرد او باشد.
گفت تنها مینگردی تنگدل
پیر گفتش ای جوان سنگدل
هوش مصنوعی: جوان به پیر می‌گوید که چرا تنها به تنگدلی اش خیره شده‌ای؟ پیر در پاسخ می‌گوید، ای جوان سنگدل، تو هم باید به عمق دل دیگران نگاه کنی و فقط به ظاهر توجه نکنی.
با خدای خویش دایم در حضور
چون توان شد تنگدل از پیش دور
هوش مصنوعی: همواره با خدا در نزدیکی و حضور باش، چون اگر دلتنگ شوی، خودت را از او دور مکن.
هرکه او با همدم خود همبرست
یک دم از ملک دو کونش خوشترست
هوش مصنوعی: هر کسی که با همزاد و دوست خود در کنار هم باشد، یک لحظه از تمام دنیای این دو جهان برایش خوشایندتر است.