گنجور

بخش ۱ - المقالة التاسعة و العشرون

سالک آمد پیش آدم خون فشان
تا ازان دم یابد از آدم نشان
گفت ای بنیاد فطرت ذات تو
دو جهان پر شور ذریات تو
تا ابد اعجوبهٔ عالم توئی
اصل کرمنا بنی آدم توئی
در زمین و آسمان لشکر تراست
جسم و جان و جزو و کل یکسر تراست
مرکز دنیا و دین مطلق توئی
نقطهٔ عالم صفی حق توئی
هم توئی بر صورت اصل آمده
صورتی از صورتش فصل آمده
هم خمیر دست حق دایم تراست
جان بحق بیواسطه قایم تراست
هم دلت را اصبعین قدرتست
جان پاکت مرغ خاص حضرتست
چون تو داد نقطهٔ مردم دهی
هشت جنت را بیک گندم دهی
طفل ره بودی که در زیر و زبر
سجده کردندت ملایک سر بسر
باز چون در راه دین بالغ شدی
از دوعالم تا ابد فارغ شدی
گرملک بسیار عالم دیده بود
کس بنامی زان همه نرسیده بود
جمله را تعلیم هر اسم از تو خاست
وز مسمی ذرهٔ قسم از تو خاست
چون تو استاد ملایک آمدی
جمله مملوک و تو مالک آمدی
از مسمی ابجدی در حد من
در من آموز ای اب و هم جد من
چند سوزم جان پرسوزم ببین
روز من شب شد شب و روزم ببین
آدم معصوم گفت ای مرد راه
می بباید شد ترا تا پیشگاه
پیشگاه دولت دین مصطفاست
پیش او شو تا شود این کار راست
گرچه میدانم دوای این طلب
نیست با او این دوا کردن ادب
درحضور او ز ما دولت مخواه
دولت آنجا جوی و آنجا جوی راه
زانکه فردا انبیا و اولیاش
جمله ره جویند در زیر لواش
هرکه در راه محمد ره نیافت
تا ابد گردی ازین درگه نیافت
دولت دنیا و دین درگاه اوست
انبیا را قبله خلوتگاه اوست
دولت آنجا جوی و دین آنجا طلب
مرجع اهل یقین آنجا طلب
پیش گیر اکنون ره و عالم ببین
نوح بر راهست او را هم ببین
سالک آمد پیش پیر سرفراز
در میان آورد با او نقد راز
پیر گفتش هست آدم اصل کل
عز را بفروخته بخریده ذل
جسته از تخت خداوندی کنار
بندگی را کرده در دل اختیار
از بهشت عدن آزاد آمده
در غم بنده شدن شاد آمده
بود نور قدسی هم پیراهنش
خواست کان بیرون فتد از گردنش
زانکه او را بندگی مطلوب بود
لاجرم در بندگی محبوب بود
بندگی راترک جنت گفت پاک
عاشق آسا از بهشت آمد بخاک

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالک آمد پیش آدم خون فشان
تا ازان دم یابد از آدم نشان
هوش مصنوعی: سالک به نزد آدم آمد و خون گریه کرد تا از آن لحظه نشانه‌ای از آدم به دست آورد.
گفت ای بنیاد فطرت ذات تو
دو جهان پر شور ذریات تو
هوش مصنوعی: گفت: ای منشا وجود و طبیعت، ذات تو باعث زندگی و vibrancy دو جهان است.
تا ابد اعجوبهٔ عالم توئی
اصل کرمنا بنی آدم توئی
هوش مصنوعی: تو تا همیشه یک پدیده‌ی شگفت‌انگیز در دنیا هستی و ریشهٔ نیکی و کرم برای انسان‌ها به تو بر می‌گردد.
در زمین و آسمان لشکر تراست
جسم و جان و جزو و کل یکسر تراست
هوش مصنوعی: در زمین و آسمان، همه چیز تحت فرمان توست. هم جسم تو و هم روح تو، همه اجزا و کل وجودت به تو وابسته است.
مرکز دنیا و دین مطلق توئی
نقطهٔ عالم صفی حق توئی
هوش مصنوعی: تو محور دنیا و دین هستی و نقطهٔ خالص حقیقت در عالم به شمار می‌آیی.
هم توئی بر صورت اصل آمده
صورتی از صورتش فصل آمده
هوش مصنوعی: تو خود اصل و بنیاد هستی و از تو تصویری به وجود آمده که نشان‌دهنده تمام ویژگی‌ها و صفات توست.
هم خمیر دست حق دایم تراست
جان بحق بیواسطه قایم تراست
هوش مصنوعی: خمیره و ماهیت تو همیشه در دست خداست و وجود حقیقی تو بدون هیچ واسطه‌ای به او وابسته است.
هم دلت را اصبعین قدرتست
جان پاکت مرغ خاص حضرتست
هوش مصنوعی: دل تو در دستان قدرت قرار دارد و جان پاکت مانند پرنده‌ای ویژه در حضور حضرت است.
چون تو داد نقطهٔ مردم دهی
هشت جنت را بیک گندم دهی
هوش مصنوعی: وقتی تو به انسان‌ها یک نقطه می‌دهی، بهشت را به هشت قسمت تقسیم کرده‌ای و مقدار کمی از آن را به آنها می‌دهی.
طفل ره بودی که در زیر و زبر
سجده کردندت ملایک سر بسر
هوش مصنوعی: تو همچون کودکی هستی که فرشته‌ها برایت به سجده درآمدند، در حالی که از تو متمایز و برتریابند.
باز چون در راه دین بالغ شدی
از دوعالم تا ابد فارغ شدی
هوش مصنوعی: وقتی که در مسیر دین به کمال رسیدی، از هر دو جهان دنیوی و آخرتی بی‌نیاز خواهی شد.
گرملک بسیار عالم دیده بود
کس بنامی زان همه نرسیده بود
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند ملک (سلطان) بسیار از علم و دانش را دیده باشد، اما باز هم هیچ‌کس به مقام و شهرت او نرسیده باشد.
جمله را تعلیم هر اسم از تو خاست
وز مسمی ذرهٔ قسم از تو خاست
هوش مصنوعی: تمامی اشیاء و موجودات از تو آموزش می‌گیرند و هر ذره‌ای از نام‌ها و ویژگی‌ها به واسطه تو شکل می‌گیرد.
چون تو استاد ملایک آمدی
جمله مملوک و تو مالک آمدی
هوش مصنوعی: تو به عنوان معلم و استاد فرشتگان به دنیا آمده‌ای، همه موجودات در زیر سلطه تو هستند و تو مالک و سرپرست آن‌ها هستی.
از مسمی ابجدی در حد من
در من آموز ای اب و هم جد من
هوش مصنوعی: از نامی که به رموز و حروف الفبا مربوط است، به اندازه توان و شان خودم اندرونیات و درونمایه‌ام را بیاموز، ای آب و نیاکان من.
چند سوزم جان پرسوزم ببین
روز من شب شد شب و روزم ببین
هوش مصنوعی: من بارها دچار رنج و اندوه شدم، به طوری که زندگی‌ام به شب تاریک شباهت دارد. روز و شبم را ببین که چگونه به حالت پریشان درآمده است.
آدم معصوم گفت ای مرد راه
می بباید شد ترا تا پیشگاه
هوش مصنوعی: آدم معصوم به مردی گفت: برای رسیدن به مقام والا و نزدیکی به خداوند، باید در مسیر صحیح و درست قدم برداری.
پیشگاه دولت دین مصطفاست
پیش او شو تا شود این کار راست
هوش مصنوعی: در بارگاه بزرگ دینِ پیامبر، به او نزدیک شو تا این کار به درستی انجام شود.
گرچه میدانم دوای این طلب
نیست با او این دوا کردن ادب
هوش مصنوعی: می‌دانم که این خواسته و آرزو درمانی ندارد، اما برای درمان این درد باید به او ادب و احترام بگذارم.
درحضور او ز ما دولت مخواه
دولت آنجا جوی و آنجا جوی راه
هوش مصنوعی: در نزد او از ما خواسته‌ای نداشته باش، بلکه به دنبال نعمت و راهی در آنجا باش.
زانکه فردا انبیا و اولیاش
جمله ره جویند در زیر لواش
هوش مصنوعی: زیرا روز آینده، پیامبران و اولیای الهی همه در سایه‌اش به جستجوی راه هدایت خواهند پرداخت.
هرکه در راه محمد ره نیافت
تا ابد گردی ازین درگه نیافت
هوش مصنوعی: هرکس که نتوانسته به راه محمد (ص) دست یابد، تا همیشه از این درگاه به جایی نخواهد رسید.
دولت دنیا و دین درگاه اوست
انبیا را قبله خلوتگاه اوست
هوش مصنوعی: خوشبختی و موفقیت در دنیا و آخرت در نزد خداوند است و پیامبران به سوی او می‌گرایند و در محضرش آرامش می‌یابند.
دولت آنجا جوی و دین آنجا طلب
مرجع اهل یقین آنجا طلب
هوش مصنوعی: خوشبختی و کامیابی در جایی پیدا می‌شود که افراد حقیقت را جستجو کنند و برای دستیابی به یقین و دانش، به مراجع و منابع معتبر روی آورند.
پیش گیر اکنون ره و عالم ببین
نوح بر راهست او را هم ببین
هوش مصنوعی: اکنون فرصت را غنیمت شمار و دنیا را مشاهده کن؛ نوح در راه است و او را نیز خواهی دید.
سالک آمد پیش پیر سرفراز
در میان آورد با او نقد راز
هوش مصنوعی: یک مسافر به پیش پیر بزرگوار آمد و در حضور او اسرار خود را بیان کرد.
پیر گفتش هست آدم اصل کل
عز را بفروخته بخریده ذل
هوش مصنوعی: پیر به او گفت که انسان اصلی وجودش را به خاطر عزت و احترام فروخته و به ذلت و خفت خریده است.
جسته از تخت خداوندی کنار
بندگی را کرده در دل اختیار
هوش مصنوعی: به معنای این است که کسی از مقام والای خداوندی که در آن نشسته، به طور ارادی و با اختیار، به مقام بندگی و خدمت نزدیک شده است.
از بهشت عدن آزاد آمده
در غم بنده شدن شاد آمده
هوش مصنوعی: این بیت نشان می‌دهد که کسی که از بهشت عدن آزاد شده، با خوشحالی و شادی به خدمت بنده‌ای آمده است، حتی با وجود غم و اندوهی که دارد. این نشان‌دهنده‌ی عشق و ارادت او به شخصی است که دوستش دارد.
بود نور قدسی هم پیراهنش
خواست کان بیرون فتد از گردنش
هوش مصنوعی: نور قدسی در پیراهن او وجود دارد و خواسته که از گردن او بیرون بیفتد.
زانکه او را بندگی مطلوب بود
لاجرم در بندگی محبوب بود
هوش مصنوعی: زیرا او آرزوی بندگی داشت، بنابراین در آن بندگی محبوبش قرار گرفت.
بندگی راترک جنت گفت پاک
عاشق آسا از بهشت آمد بخاک
هوش مصنوعی: عشق واقعی و بندگی را رها کن، زیرا عاشقان خالص از بهشت به زمین آمده‌اند.