بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
صوفئی میرفت و جانی پرغمش
پای بازی زد قفائی محکمش
چون قفای سخت خورد آنجایگاه
کرد آن صوفی مگر از پس نگاه
مرد گفت از چه ز پس نگرندهٔ
کاینت باید خورد تا تو زندهٔ
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صوفئی میرفت و جانی پرغمش
پای بازی زد قفائی محکمش
هوش مصنوعی: یک عارف در حال عبور بود و با اینکه دلش پر از غم بود، به بازی و سرگرمی ادامه میداد و از پایبندی و استقامت خود دست نمیکشید.
چون قفای سخت خورد آنجایگاه
کرد آن صوفی مگر از پس نگاه
هوش مصنوعی: وقتی که نوری از آن مکان به من رسید، صوفی تنها با نگاهش مرا هدایت کرد.
مرد گفت از چه ز پس نگرندهٔ
کاینت باید خورد تا تو زندهٔ
هوش مصنوعی: مردی گفت: برای چه چیزی باید به عقب نگاه کنم، در حالی که تو باید از آن چیز بخوری تا زنده بمانی؟