گنجور

بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

موسی عمران یکی شاگرد داشت
کو به استادی بسی سر میفراشت
شد به شهری دور از موسی مگر
مینیامد دیرگاه از وی خبر
جست بسیاری ازو موسی نشان
محو شد گفتی نشانش از جهان
در رهی یک روز موسی میدوید
دید مردی را که خوکی میکشید
گفت موسی کز کجائی ای غلام
گفت هستم از فلان شهر ای امام
گفت شاگرد منست آنجایگاه
گفت آن شاگرد تست این خوک راه
در تعجب ماند موسی زان حدیث
تا چگونه گشت خوکی آن خبیث
در مناجات آمد او پیش خدای
گفت سر این بگو ای رهنمای
گفت علم دین که این مرد از تو یافت
جانش از دون همتی می بر نتافت
رفت از وی دنیی دون صید کرد
دین مطلق را بدنیا قید کرد
مرد دنیا بود با دنیا بساخت
دین خود در شیوهٔ دنیا بباخت
لاجرم من مسخ گردانیدمش
جامهٔ چون خوک پوشانیدمش
امت پیغامبر آخر زمان
یافتند از مسخ گردیدن امان
آنکه در دنیا امانشان داده ام
تا بروز دین زمانشان داده ام
گر کسی از امت او این کند
خویش را در حشر مسخ دین کند
گر نخواهد کرد توبه مرد راه
بس که خواهد بود خوک آنجایگاه
چند خواهی نفس را پرورد تو
صحبت خوکی چه خواهی کرد تو
خر ز بیم خوک بگریزد مدام
چون تو نگریزی خری باشی تمام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

موسی عمران یکی شاگرد داشت
کو به استادی بسی سر میفراشت
هوش مصنوعی: موسی، فرزند عمران، شاگردی داشت که بسیار به یادگیری و پیشرفت در زمینه‌های علمی و عملی علاقه‌مند بود و به خاطر همین اشتیاق، همواره در تلاش بود تا به مقام استادی دست یابد.
شد به شهری دور از موسی مگر
مینیامد دیرگاه از وی خبر
هوش مصنوعی: در جایی دور از موسی، خبری از او به دست نمی‌رسید و زمان زیادی گذشت.
جست بسیاری ازو موسی نشان
محو شد گفتی نشانش از جهان
هوش مصنوعی: موسی نشان زیادی از خود به جا گذاشت، اما ناگهان محو شد، گویی نشانه‌اش از دنیا ناپدید شده است.
در رهی یک روز موسی میدوید
دید مردی را که خوکی میکشید
هوش مصنوعی: روزی در راهی، موسی مشاهده کرد که مردی خوکی را ذبح می‌کند.
گفت موسی کز کجائی ای غلام
گفت هستم از فلان شهر ای امام
هوش مصنوعی: موسی پرسید: "تو از کجا هستی ای جوان؟" جوان پاسخ داد: "من از شهر فلان هستم ای امام."
گفت شاگرد منست آنجایگاه
گفت آن شاگرد تست این خوک راه
هوش مصنوعی: شاگرد من در آنجا گفت، و او پاسخ داد که آنجا تو شاگردی هستی که این مسیر را دنبال می‌کنی.
در تعجب ماند موسی زان حدیث
تا چگونه گشت خوکی آن خبیث
هوش مصنوعی: موسی از این داستان شگفت زده ماند که چگونه آن فرد بدکار به صورت خوک درآمد.
در مناجات آمد او پیش خدای
گفت سر این بگو ای رهنمای
هوش مصنوعی: در هنگام نیایش، او به درگاه خداوند ندا داد و گفت: ای راهنمای من، سر این مطلب را برای من مشخص کن.
گفت علم دین که این مرد از تو یافت
جانش از دون همتی می بر نتافت
هوش مصنوعی: به او گفتند که این مرد از تو یاد گرفته است و جان او از معنویت و اراده‌ای پایین‌تر فراتر می‌رود.
رفت از وی دنیی دون صید کرد
دین مطلق را بدنیا قید کرد
هوش مصنوعی: او از دنیا و مسائل پست و حقیر کناره‌گیری کرده و در جستجوی حقیقت و دین خالص است، اما دنیای مادی او را در خود محصور کرده است.
مرد دنیا بود با دنیا بساخت
دین خود در شیوهٔ دنیا بباخت
هوش مصنوعی: مردی که وابسته به دنیا بود، زندگی اش را با دنیا وفق داد و در این راه اصول دین خود را فراموش کرد.
لاجرم من مسخ گردانیدمش
جامهٔ چون خوک پوشانیدمش
هوش مصنوعی: به ناچار او را تبدیل به موجودی کردم که مانند خوک لباس بپوشد.
امت پیغامبر آخر زمان
یافتند از مسخ گردیدن امان
هوش مصنوعی: مردم پیامبر آخرالزمان را پیدا کردند و از تغییرات و انحرافات نجات یافتند.
آنکه در دنیا امانشان داده ام
تا بروز دین زمانشان داده ام
هوش مصنوعی: آن کسی که به او در زندگی دنیا مهلت و فرصتی داده‌ام، اکنون زمان ظهور و آشکار شدن دینش فرارسیده است.
گر کسی از امت او این کند
خویش را در حشر مسخ دین کند
هوش مصنوعی: اگر کسی از پیروان او چنین کاری کند، در روز رستاخیز هویتش را تغییر می‌دهد و دین خود را زیر سؤال می‌برد.
گر نخواهد کرد توبه مرد راه
بس که خواهد بود خوک آنجایگاه
هوش مصنوعی: اگر مردی بخواهد توبه نکند، هر چقدر که تلاش کند، او به جایی می‌رسد که رفتارش به رذالت می‌انجامد.
چند خواهی نفس را پرورد تو
صحبت خوکی چه خواهی کرد تو
هوش مصنوعی: چرا می‌خواهی نفس خود را تربیت کنی وقتی که در کنار کسی هستی که خواب و آشفتگی دارد؟
خر ز بیم خوک بگریزد مدام
چون تو نگریزی خری باشی تمام
هوش مصنوعی: خر برای فرار از خطر خوک همیشه فرار می‌کند. اگر تو هم فرار کنی و اقدام نکنی، یعنی همچون آن خر خواهی بود.