بخش ۱ - المقالة الخامسة و العشرون
سالک آمد پیش حیوان دردناک
نه امید امن ونه بیم هلاک
طالب اوحی شده دل پر شعاع
سبع هشتم باز میجست از سباع
گفت ای جویندگان راهبر
در رکوع استاده جمله کارگر
از چرا و چند معزول آمده
در چرای خویش مشغول آمده
در زمین گاو سیاهی از شماست
زیر بار گاو ماهی از شماست
بر فلکتان گاو و ماهی نیز هست
دب و شیر و هرچه خواهی نیز هست
زیر و بالا سر بسر بگرفته اید
کوه و صحرا خشک و تر بگرفته اید
گه شما را نیز ظاهر یک خلف
ناقة اللّه بس بود در پیش صف
خود مپرسید از سگ اصحاب کهف
زانکه جانی دارد او بر عشق وقف
از شما پیغامبری را اینت نام
گوسفندی میشود قایم مقام
وز شما یک ماهی پاکیزه جای
یونسی را میشود خلوت سرای
وز شما بزغالهٔ بریان به زهر
میکند آگاه احمد را ز قهر
شاخ دولت از شما بر میدهد
مشک آهو گاو عنبر میدهد
چون کسی در راه دولت یار گشت
دیگری را هم تواند یار گشت
هست روی دولت از سوی شما
دولتی میخواهم از کوی شما
چون شنید این حال مشکل جانور
شد زخود زین حال حالی بیخبر
گفت ای هم بی خبر هم بی ادب
کس ز گاو و خر گهر دارد طلب
ما همه دزد ره یکدیگریم
یکدگر را میکشیم و میخوریم
سر بعالم در نهاده بیقرار
نیست ما را جز خور و جز خفت کار
آنچه میجوئی تو اینجا آن مجوی
گوهر دریائی از صحرا مجوی
صد هزار از ما بمیرد زار بار
تا شود یک ره براقی آشکار
گر بلندی یافتست از ما کسی
حکم نتوان کرد بر نادر بسی
از خر و از گاو نتوان یافت راز
پس سر خود گیر زود ای سرفراز
سالک آمد پیش پیر بخردان
قصهٔ بر گفتش از خیل ددان
پیر گفتش هست حیوان و سباع
ز آتش نفس مجوسی یک شعاع
نفس کافر سرکشی دارد مدام
گر سر اندازیش سر بنهد تمام
گه مسلمانی دهی گه زر دهی
تا که یک لقمه بدین کافر دهی
گر طعام نفس خوش گر ناخوشست
چون گذر بر نفس دارد آتشست
خوش مده نفس مجوسی را طعام
تا نبینی ناخوشی او تمام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سالک آمد پیش حیوان دردناک
نه امید امن ونه بیم هلاک
هوش مصنوعی: سالک (مسافر روحانی) به موجودی دردآور نزدیک میشود، در حالیکه نه به آیندهاش امیدوار است و نه از خطرات در امان است.
طالب اوحی شده دل پر شعاع
سبع هشتم باز میجست از سباع
هوش مصنوعی: دل پر از نور و اشتیاقی که در جستجوی حقایق الهی است، همچنان به دنبال وجودی الهی و برتر میگردد، حتی اگر در حال تلاش با موانع و چالشها باشد.
گفت ای جویندگان راهبر
در رکوع استاده جمله کارگر
هوش مصنوعی: بگو ای کسانی که در جستجوی راهنمایی هستید، بدانید که در حالت رکوع، همگان در حال تلاش و کار هستند.
از چرا و چند معزول آمده
در چرای خویش مشغول آمده
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به دنبال دلایل و پاسخها هستند و در تلاشاند تا درگیر مسائل زندگی خود شوند.
در زمین گاو سیاهی از شماست
زیر بار گاو ماهی از شماست
هوش مصنوعی: در زمین، یک گاو سیاه از شماست و زیر بار، یک گاو ماهی نیز متعلق به شماست.
بر فلکتان گاو و ماهی نیز هست
دب و شیر و هرچه خواهی نیز هست
هوش مصنوعی: در آسمان شما حیوانات زیادی وجود دارد؛ از جمله گاو، ماهی، شیر و دب، و هرچیزی که بخواهید نیز در آنجا پیدا میشود.
زیر و بالا سر بسر بگرفته اید
کوه و صحرا خشک و تر بگرفته اید
هوش مصنوعی: شما در هر طرف و در هر نقطهای که نگاه میکنید، کوه و دشت را در اختیار دارید و همهی جا را پر از زیباییهای طبیعت مشاهده میکنید.
گه شما را نیز ظاهر یک خلف
ناقة اللّه بس بود در پیش صف
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، تنها دیدن یک نشانه یا علامت کافی است تا شما را به یاد یک واقعیت بزرگتر بیندازد.
خود مپرسید از سگ اصحاب کهف
زانکه جانی دارد او بر عشق وقف
هوش مصنوعی: از سگ اصحاب کهف نپرسید که چطور است، چون او هم جان دارد و همه وجودش وقف عشق است.
از شما پیغامبری را اینت نام
گوسفندی میشود قایم مقام
هوش مصنوعی: پیامبری از شما به ظهور میرسد که در واقع مانند گوسفندی آرام و ساکت خواهد بود.
وز شما یک ماهی پاکیزه جای
یونسی را میشود خلوت سرای
هوش مصنوعی: از وجود شما یک موجود شفاف و خوب میتواند در خلوت خانهی یونسی جایگزین شود.
وز شما بزغالهٔ بریان به زهر
میکند آگاه احمد را ز قهر
هوش مصنوعی: بزغالهٔ بریان به زهر به او آسیب میزند و احمد را از خشم آگاه میکند.
شاخ دولت از شما بر میدهد
مشک آهو گاو عنبر میدهد
هوش مصنوعی: شاخِ دولت از سمت شما رشد میکند و نعمتهای فراوانی مانند عطر مشک و عنبر از شما جاری میشود.
چون کسی در راه دولت یار گشت
دیگری را هم تواند یار گشت
هوش مصنوعی: وقتی کسی در مسیر دستیابی به موفقیت و ثروت قرار میگیرد، شخص دیگری هم میتواند به او بپیوندد و مسیر مشابهی را دنبال کند.
هست روی دولت از سوی شما
دولتی میخواهم از کوی شما
هوش مصنوعی: من از طرف شما دولت و خوشبختی را میخواهم و در پی آن هستم که از نزدیک با شما ارتباط برقرار کنم.
چون شنید این حال مشکل جانور
شد زخود زین حال حالی بیخبر
هوش مصنوعی: زمانی که این وضعیت را شنید، جانور از خود بیخود شد و از این حال، خبری نداشت.
گفت ای هم بی خبر هم بی ادب
کس ز گاو و خر گهر دارد طلب
هوش مصنوعی: گفت: ای کسی که نه از حال دیگران خبر داری و نه ادب را رعایت میکنی، هیچ کس از گاو و خر چیزی نمیخواهد.
ما همه دزد ره یکدیگریم
یکدگر را میکشیم و میخوریم
هوش مصنوعی: ما همه در زندگی به گونهای از یکدیگر بهرهبرداری میکنیم و هر کدام به نحوی به دیگری آسیب میزنیم و از مزایای آن استفاده میکنیم.
سر بعالم در نهاده بیقرار
نیست ما را جز خور و جز خفت کار
هوش مصنوعی: ما سر خود را در این دنیا گذاشتهایم و بیقرار نیستیم، زیرا جز خوردن و خوابیدن هیچ کار دیگری نداریم.
آنچه میجوئی تو اینجا آن مجوی
گوهر دریائی از صحرا مجوی
هوش مصنوعی: آنچه که به دنبالش هستی در اینجا نخواهی یافت، پس مرو به دنبال چیزهایی که ارزششان به اندازهی گوهرهای دریا است، چرا که آنها را نمیتوان در بیابان یافت.
صد هزار از ما بمیرد زار بار
تا شود یک ره براقی آشکار
هوش مصنوعی: اگرچه صد هزار نفر از ما به شدت رنج بکشند و بمیرند، ولی شاید یک بار فرصتی پیش بیاید که حقیقتی روشن و آشکار شود.
گر بلندی یافتست از ما کسی
حکم نتوان کرد بر نادر بسی
هوش مصنوعی: اگر کسی به بلندای مقام و منزلتی دست یافته باشد، نمیتوان به راحتی او را با کسی که کمتر از اوست مقایسه کرد.
از خر و از گاو نتوان یافت راز
پس سر خود گیر زود ای سرفراز
هوش مصنوعی: از خر و گاو نمیتوان به راز و رمز زندگی پی برد، پس سریعتر به فکر خود باش و بر خود مسلط باش، ای شجاع و سرافراز.
سالک آمد پیش پیر بخردان
قصهٔ بر گفتش از خیل ددان
هوش مصنوعی: سالک به نزد حکیمانی با تجربه رفت و داستانی از گروهی از دزدان برایشان نقل کرد.
پیر گفتش هست حیوان و سباع
ز آتش نفس مجوسی یک شعاع
هوش مصنوعی: پیر به او گفت که در بین حیوانات و درندهها، نشانههایی از آتش وجود دارد که به همان اندازه میتواند خطرناک باشد. این نشانهها مانند شعاعی از نفس مجوسیه است.
نفس کافر سرکشی دارد مدام
گر سر اندازیش سر بنهد تمام
هوش مصنوعی: نفس کافر همیشه شورشی و نافرمان است و اگر او را کنترل کنی، تمام مشکلات و دردسرها را برطرف کردهای.
گه مسلمانی دهی گه زر دهی
تا که یک لقمه بدین کافر دهی
هوش مصنوعی: گاهی به یک مسلمان کمک میکنی، گاهی به کسی پول میدهی، تا اینکه در نهایت یک لقمه به این کافر بدهی.
گر طعام نفس خوش گر ناخوشست
چون گذر بر نفس دارد آتشست
هوش مصنوعی: اگر خوراک جان خوش باشد یا ناخوش، وقتی بر جان میگذرد، مانند آتش است.
خوش مده نفس مجوسی را طعام
تا نبینی ناخوشی او تمام
هوش مصنوعی: به او اجازه نده که از غذاهای لذتبخش بهرهمند شود، زیرا نتایج ناخوشایند آن را به زودی خواهی دید.