گنجور

بخش ۱۳ - الحكایة ‌و التمثیل

نازنین شوریدهٔ درگاه بود
پیشش آمد زاهدی در راه زود
گفت میگوید خداوندت سلام
نازنین گفتش که تو برگیر گام
از فضولی دست کن کوتاه تو
زانکه هیچ از حق نهٔ آگاه تو
کار حق بر تو کجا مبنی بود
کز وکیلی چون تو مستغنی بود
تو برون شو از میان کان ذات فرد
بی رسولی تو داند گفت و کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نازنین شوریدهٔ درگاه بود
پیشش آمد زاهدی در راه زود
هوش مصنوعی: دختر عزیز و دلبر که همیشه در حال عشق و شوق است، در مسیرش ناگهان با یک عابد (زاهد) روبرو شد.
گفت میگوید خداوندت سلام
نازنین گفتش که تو برگیر گام
هوش مصنوعی: خداوند به تو سلام می‌رساند و تو ای عزیز، به او پاسخ بده و قدمی بردار.
از فضولی دست کن کوتاه تو
زانکه هیچ از حق نهٔ آگاه تو
هوش مصنوعی: از کارهای بی‌مورد و فضولی پرهیز کن، زیرا تو از حقیقت و واقعیت هیچ اطلاع و درکی نداری.
کار حق بر تو کجا مبنی بود
کز وکیلی چون تو مستغنی بود
هوش مصنوعی: کار خداوند بر تو متکی نیست، چون تو نیازی به وکیلی مانند خودت نداری.
تو برون شو از میان کان ذات فرد
بی رسولی تو داند گفت و کرد
هوش مصنوعی: از میانه ی این وجود خارج شو، چون ذات یکتای خداوند نیازی به پیامبری ندارد و خود او می‌داند چه باید گفت و چه باید کرد.