بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
خواجهای در شهر ما دیوانه شد
وز خرد یکبارگی بیگانه شد
نه لباسی بودش و نه طعمهٔ
کس ندادش لقمهٔ بی لطمهٔ
بود پنجه سال تادیوانه بود
در زفان کودکان افسانه بود
سیم رفته روی چون زر مانده
در به در در خاک هر در مانده
دیده پرخون دل پر آتش آمده
لب فرو بسته بلاکش آمده
دید یک روزی جوانی تازه را
خویشتن آراسته آوازه را
پای در مسجد نهاد آن سرفراز
کان جوان را بود هنگام نماز
پیر دیوانه بدو گفت ای پسر
در رو ودر رو هلا زین زودتر
زانکه من دررفته ام بسیار هم
کرده ام چون تو بسی این کار هم
هم نمازی بودم وهم حق پرست
تاثریدی این چنینم درشکست
گر چو من شوریده دین میبایدت
ور ثریدی این چنین میبایدت
پای در نه زود تا دستت دهند
نه بهر وقتی که پیوستت دهند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواجهای در شهر ما دیوانه شد
وز خرد یکبارگی بیگانه شد
هوش مصنوعی: در شهر ما، مردی محترم به ناگاه دیوانه شد و به یکباره از عقل و درک خود بیخبر گشت.
نه لباسی بودش و نه طعمهٔ
کس ندادش لقمهٔ بی لطمهٔ
هوش مصنوعی: او نه پوششی داشت و نه غذایی به کسی تعارف کرد؛ لقمهای بیزحمت برای خودش برداشت.
بود پنجه سال تادیوانه بود
در زفان کودکان افسانه بود
هوش مصنوعی: به مدت پنجاه سال، او مانند یک دیوانه بود و در دنیای افسانهها و قصههای کودکان زندگی میکرد.
سیم رفته روی چون زر مانده
در به در در خاک هر در مانده
هوش مصنوعی: سیم از دست رفته است، اما مانند طلا در هر جایی که هست، به دنبال در میگردد و در خاک هر در، باقی مانده است.
دیده پرخون دل پر آتش آمده
لب فرو بسته بلاکش آمده
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک و دلام آتشین است، اما لبهایم را بستهام و در برابر سختیها سکوت کردهام.
دید یک روزی جوانی تازه را
خویشتن آراسته آوازه را
هوش مصنوعی: یک روز جوانی را دیدم که به زیبایی خود را آراسته بود و در حال نمایش خود بود.
پای در مسجد نهاد آن سرفراز
کان جوان را بود هنگام نماز
هوش مصنوعی: آن شخص بزرگوار پا در مسجد گذاشت، زیرا وقت نماز برای آن جوان فرا رسیده بود.
پیر دیوانه بدو گفت ای پسر
در رو ودر رو هلا زین زودتر
هوش مصنوعی: پیر دیوانه به او گفت: "ای پسر، زودتر برو گم شو و از اینجا دور شو."
زانکه من دررفته ام بسیار هم
کرده ام چون تو بسی این کار هم
هوش مصنوعی: چون من در دل و جان خود به تلاشها و کارهای سخت پرداختهام، پس مانند تو نیز بارها و بارها به این مسیر استمرار و استقامت دادهام.
هم نمازی بودم وهم حق پرست
تاثریدی این چنینم درشکست
هوش مصنوعی: من همواره در حال عبادت و پرستش حق بودم، اما تأثیر آن در من به گونهای است که به شکست رسیدم.
گر چو من شوریده دین میبایدت
ور ثریدی این چنین میبایدت
هوش مصنوعی: اگر مانند من دلبسته و دیوانهی عشق هستی، پس باید اینگونه زندگی کنی؛ و اگر به شوق گوارایی و طعم زندگی میخواهی، باید اینگونه بچشی.
پای در نه زود تا دستت دهند
نه بهر وقتی که پیوستت دهند
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدفت عجله نکن و صبر کن تا به موقع موقعیت مناسب را به دست آوری. به جای اینکه به دنبال فرصتهای فوری باشی، بهتر است منتظر بمانی تا زمانی برسد که شایستهاش هستی.