گنجور

بخش ۱ - المقالة السابعة عشره

سالک آمد پیش آب پاک رو
گفت ای پاکیزهٔ چالاک رو
در جهان از تست یک یک هر چه هست
وز تو بگشاید بلاشک هرچه هست
هرکجا سر سبزئی آثار تست
تازگی کردن طریق کار تست
سلسبیل وکوثر و رضوان تراست
زندگی چشمهٔ حیوان تراست
در ره جانان خوش و تر میروی
لاجرم هر لحظه خوشتر میروی
از کمال عشق جانان چون قلم
سر نهی اول براه آنکه قدم
هم طهور دایم و هم طاهری
جسم و جانی باطنی و ظاهری
در همه چیزی روانی همچو روح
در دو عالم با سرافتاد از تو نوح
هر کرا آبیست آنکس پست تست
کآبروی هرکه هست از دست تست
سخت تر زآهن نباشد تشنهٔ
از تو گردد آب داده دشنهٔ
آنکه آهن را چنین سیراب کرد
هم تواند جان من بیتاب کرد
از در او آگهی ده یکدمم
تا بود آن یکدمم صد عالمم
آب ازین چون آتشی در تاب شد
آتشی برخاست زو وز آب شد
گفت آخر من کیم تر دامنی
از تر اندامی نه مردی نه زنی
دست شسته جملهٔ عالم ز من
تر مزاجی بنی آدم ز من
میروم سر پا برهنه روز و شب
میکنم پیوسته این معنی طلب
گه ز نومیدی چو نرمی میروم
گاه از پندار گرمی میروم
گاه در صد گونه جوشم زین سبب
گاه در بانگ و خروشم زین سبب
من که سر تا بن همه اشکم ازین
بی سر و بن زآتش رشکم ازین
مدتی رفتم بر امید بهی
برنیامد کارم از آبی تهی
گوئیا دیدست مقصودم مرا
لیک یکباری براه آسیا
گر چو آتش گرم آیم در طلب
گویدم بر ریگ رو ای بی ادب
با چنین دردی ندیدم بوی او
دیگری را چون برم ره سوی او
سالک آمد پیش پیر دستگیر
عرضه دادش گوهر درج ضمیر
پیر گفتش آب پاک افتاده است
کار او دایم طهارت دادنست
آب چون از اصل پاکی زاد بود
عرش را بر آب ازان بنیاد بود
هرکه او در پاکی این ره بود
جانش از پاکی حق آگه بود
تو زنفس سگ پلید افتادهٔ
در نجاست ناپدید افتادهٔ
نیست یک ساعت چو فرعونت شکست
گر نداری مصر فرعونیت هست
تو بفرعونی چو مصر جامعی
یار فرعونی که هامان طالعی
عبد بطن و فرجئی مردار خوار
جیفة اللیلی و بطال النهار
آن سگ دوزخ که تو بشنودهٔ
در تو خفتست و تو خوش آسودهٔ
این سگ دوزخ که آتش میخورد
هرچه او را میدهی خوش میخورد
باش تا فردا سگ نفس و منیت
سر ز دوزخ برکند در دشمنیت
دشمن تست این سگ و از سگ بتر
چند سگ را پروری ای بیخبر
نفس را قوت از پی دل ده مدام
تا نگردد قوت تو بر تو حرام
قوت کی باشد حرامی گر خوری
همچو مردان خور طعامی گر خوری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالک آمد پیش آب پاک رو
گفت ای پاکیزهٔ چالاک رو
هوش مصنوعی: سالک به آب زلال و پاک نزدیک شد و گفت: ای که چهره‌ات زیبا و پاک است، تو را می‌ستایم.
در جهان از تست یک یک هر چه هست
وز تو بگشاید بلاشک هرچه هست
هوش مصنوعی: در این دنیا هر چه وجود دارد، از تو نشئت می‌گیرد و بی‌تردید هر چه هست، بر اساس وجود تو معنا می‌یابد.
هرکجا سر سبزئی آثار تست
تازگی کردن طریق کار تست
هوش مصنوعی: هر جا سرسبزی و طراوتی باشد، نشانه‌ای از وجود تو و تازگی روش و کار توست.
سلسبیل وکوثر و رضوان تراست
زندگی چشمهٔ حیوان تراست
هوش مصنوعی: بهشت و نعمت‌های آن و زندگی سراسر خوشبختی که تو را خوشحال می‌کند، همگی نشان‌دهنده زندگی جاودان و خوشی هستند.
در ره جانان خوش و تر میروی
لاجرم هر لحظه خوشتر میروی
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، با شوق و خوبی می‌روی و به همین دلیل هر لحظه حس بهتری داری.
از کمال عشق جانان چون قلم
سر نهی اول براه آنکه قدم
هوش مصنوعی: وقتی عشق معشوق به اوج می‌رسد، مانند یک قلم که بر روی کاغذ می‌نویسد، باید ابتدا به مسیر او گام برداری.
هم طهور دایم و هم طاهری
جسم و جانی باطنی و ظاهری
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که همواره پاکی و طهارت درون و بیرون وجود دارد و همچنین جسم و جان انسان از نظر ظاهری و باطنی پاک می‌باشند.
در همه چیزی روانی همچو روح
در دو عالم با سرافتاد از تو نوح
هوش مصنوعی: در هر چیزی موجودی از زندگی وجود دارد، مانند روح که در دو دنیا جا دارد. اگر تو مانند نوح در زندگی خود به پیش بروی، می‌توانی به این حقیقت دست یابی.
هر کرا آبیست آنکس پست تست
کآبروی هرکه هست از دست تست
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی خود به دیگران آسیب بزند و آنها را بی‌آبرو کند، در واقع خودش در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار دارد. انسان‌ها به دلیل اعتبار و شخصیت یکدیگر، به هم وابسته‌اند و آسیب رساندن به دیگران، موجب کاهش ارزش خود فرد نیز خواهد شد.
سخت تر زآهن نباشد تشنهٔ
از تو گردد آب داده دشنهٔ
هوش مصنوعی: هیچ چیزی نمی‌تواند به اندازه‌ی تشنگی‌ای که از تو به وجود آمده، سخت و غیرقابل تحمل باشد. در واقع، مانند آن سلاحی که در دست دشنه است، این تشنگی عمیق و خطرناک است.
آنکه آهن را چنین سیراب کرد
هم تواند جان من بیتاب کرد
هوش مصنوعی: کسی که توانسته آهن را نرم و تغییر شکل دهد، قادر است روح و جان من را نیز در آشفتگی و اضطراب فرو برد.
از در او آگهی ده یکدمم
تا بود آن یکدمم صد عالمم
هوش مصنوعی: هر لحظه برای من مهم است که به درگاه او اطلاع دهم، زیرا همان یک لحظه می‌تواند به من صدها عالم و درک و شناخت ببخشد.
آب ازین چون آتشی در تاب شد
آتشی برخاست زو وز آب شد
هوش مصنوعی: آب به دلیل گرما و حرارتی که دارد، به بخار تبدیل می‌شود و این بخار به صورت آتش نمایان می‌شود. در واقع، این حالت تبدیل شدن آب به بخار، نوعی انرژی و حرارت تولید می‌کند که شبیه به شعله آتش است.
گفت آخر من کیم تر دامنی
از تر اندامی نه مردی نه زنی
هوش مصنوعی: گفت: آخر من کیستم؟ دامنم تر از اندامم است. نه مرد هستم و نه زن.
دست شسته جملهٔ عالم ز من
تر مزاجی بنی آدم ز من
هوش مصنوعی: تمام مردم دنیا از من بی‌نیازند، چون طبع و رفتار انسان‌ها تحت تأثیر من است.
میروم سر پا برهنه روز و شب
میکنم پیوسته این معنی طلب
هوش مصنوعی: من روز و شب به دنبال این معنا هستم و در این مسیر با پاهای برهنه و سر برهنه می‌روم.
گه ز نومیدی چو نرمی میروم
گاه از پندار گرمی میروم
هوش مصنوعی: گاه از ناامیدی و ضعف روحی به آرامی پیش می‌روم، و گاه از خیالات و آرزوهای قوی و گرم به سمت جلو حرکت می‌کنم.
گاه در صد گونه جوشم زین سبب
گاه در بانگ و خروشم زین سبب
هوش مصنوعی: در برخی مواقع به دلیل این موضوع، من در صدها حالت مختلف احساسات و هیجانات گوناگونی را تجربه می‌کنم؛ گاهی آرام و گاهی پرآشوب و پر از صدا و هیاهو هستم.
من که سر تا بن همه اشکم ازین
بی سر و بن زآتش رشکم ازین
هوش مصنوعی: من که تمام وجودم از اشک پر شده و این وضعیت بی‌پایه و اساس است، به خاطر حسادت و آتش حسرتی که در دلم شعله‌ور است.
مدتی رفتم بر امید بهی
برنیامد کارم از آبی تهی
هوش مصنوعی: مدتی به این امید ادامه دادم که اوضاع بهتر شود، اما هیچ نتیجه‌ای نگرفتم و دستم از همه چیز خالی ماند.
گوئیا دیدست مقصودم مرا
لیک یکباری براه آسیا
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تو هدف من را دیده‌ای، اما به هر حال من لازم است یک بار دیگر به مسیر دوش و کار سخت بروم.
گر چو آتش گرم آیم در طلب
گویدم بر ریگ رو ای بی ادب
هوش مصنوعی: اگر مانند آتش به دنبال تو بیایم، به من می‌گویی که بر روی سنگلاخ برو، ای بی‌ادب.
با چنین دردی ندیدم بوی او
دیگری را چون برم ره سوی او
هوش مصنوعی: با چنین دردی که دارم، هرگز بوی کس دیگری را احساس نکردم، وقتی که به سمت او می‌روم.
سالک آمد پیش پیر دستگیر
عرضه دادش گوهر درج ضمیر
هوش مصنوعی: سالک (مسافر روحانی) به پیش پیر (راهنما یا مرشد) آمد و در دستانش، گوهری گرانبها که معرفت درونش بود را ارائه داد.
پیر گفتش آب پاک افتاده است
کار او دایم طهارت دادنست
هوش مصنوعی: پیر به او گفت آب پاک همیشه در دسترس است و کار او این است که همواره خود را پاک نگه دارد.
آب چون از اصل پاکی زاد بود
عرش را بر آب ازان بنیاد بود
هوش مصنوعی: آب از منبعی پاک و خالص به وجود آمده است، بنابراین عرش (پرده یا آسمان) نیز بر اساس همین آب ساخته شده است.
هرکه او در پاکی این ره بود
جانش از پاکی حق آگه بود
هوش مصنوعی: هر کسی که در این مسیر پاکی قدم بردارد، روحش از پاکی حق و حقیقت آگاه خواهد شد.
تو زنفس سگ پلید افتادهٔ
در نجاست ناپدید افتادهٔ
هوش مصنوعی: تو مانند نفس کثیفی هستی که در آلودگی افتاده و ناپدید شده است.
نیست یک ساعت چو فرعونت شکست
گر نداری مصر فرعونیت هست
هوش مصنوعی: زمانی که فرعون شکست می‌خورد، یک ساعت هم برایش اهمیت ندارد. اگر حاکمیت و قدرت فرعون‌گونه‌ات را نداشته باشی، درواقع چیزی از آن قدرت باقی نخواهد ماند.
تو بفرعونی چو مصر جامعی
یار فرعونی که هامان طالعی
هوش مصنوعی: تو مانند فرعون هستی و در مصر، یارت هم مانند هامان است که از تو حمایت می‌کند.
عبد بطن و فرجئی مردار خوار
جیفة اللیلی و بطال النهار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف افرادی می‌پردازد که فقط به لذت‌های جسمانی و خواسته‌های نفسانی خود توجه دارند و در خلال شب زندگی می‌کنند و روز را به بطالت می‌گذرانند. آنها به عیاشی و لذت‌جویی در آنچه که فاسد و ناپسند است، مشغولند و از ارزش‌های اخلاقی و معنوی دور شده‌اند.
آن سگ دوزخ که تو بشنودهٔ
در تو خفتست و تو خوش آسودهٔ
هوش مصنوعی: سگ دوزخ که درون تو خوابیده و تو در آرامش و راحتی به سر می‌بری.
این سگ دوزخ که آتش میخورد
هرچه او را میدهی خوش میخورد
هوش مصنوعی: این سگ جهنمی که آتش را می‌بلعد، هرچه به او بدهی، با اشتها می‌خورد.
باش تا فردا سگ نفس و منیت
سر ز دوزخ برکند در دشمنیت
هوش مصنوعی: بگذار تا فردا، نفس سرکش و خودخواهی‌ام را از دوزخ بیرون بکشم و به جنگ با دشمنم بروم.
دشمن تست این سگ و از سگ بتر
چند سگ را پروری ای بیخبر
هوش مصنوعی: دشمن تو این سگ است و از سگ هم ترسناک‌تر، تو که از این موضوع بی‌خبری چرا چندین سگ را تربیت می‌کنی؟
نفس را قوت از پی دل ده مدام
تا نگردد قوت تو بر تو حرام
هوش مصنوعی: همیشه برای دل، به نفس خود انرژی و انگیزه بده تا این انرژی و قوت بر تو حرام نشود.
قوت کی باشد حرامی گر خوری
همچو مردان خور طعامی گر خوری
هوش مصنوعی: قدرت و توان تو زمانی صحیح و درست است که همچون مردان غذا بخوری و از خوراک حرام پرهیز کنی.

حاشیه ها

1388/04/12 18:07
رسته

بیت: 9
غلط: آییست
درست: آبیست
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.