گنجور

بخش ۱ - المقالة الخامسة عشر

سالک آمد پیش آتش سر زده
آتشی از دل بخرمن در زده
گفت ای مریخ طبع سر فراز
گرم سیر و زود سوز وتیز تاز
هم شهاب و برق از آثار تست
گرم رفتن گرم بودن کارتست
رجم شیطانی و شیطان هم زتو
ای عجب دردی و درمان هم ز تو
روح بخش روح حیوانی توئی
میزبان نفس انسانی توئی
از خطاب حق بهشت جان شدی
باغ ابراهیم را ریحان شدی
در درون سنگ و آهن ره تراست
پاکبازی در جهان باللّه تراست
هیزمی لعل بدخشانی کنی
آهنی یاقوت رمانی کنی
عنصر عالی تو میآئی و بس
با فلک پهلو تو میسائی و بس
از سبک روحی خفیف مطلقی
گر بسوزی گر بسازی بر حقی
از درخت سبز سر بیرون کنی
موسی مشتاق را مفتون کنی
موسی از تو یافت راه از دورجای
پس مرا در خورد من راهی نمای
زین سخن برخاست زاتش رستخیز
در دل او آتشی افتاد تیز
آب از چشمش روان شد همچو ابر
پای بر آتش نماندش هیچ صبر
گفت من پیوسته جان سوز آمدم
طالب این در شب و روز آمدم
دایماً در تاب و تب آتش فشان
زین حقیقت باز میپرسم نشان
چون بسوزم هرچه میآرم بدست
بر سر خاکسترم بینی نشست
من ازین غم بر سر خاکسترم
دیگری را سر براهی چون برم
کار من با تفت و با سوزست و بس
وین همه عمری نه امروزست و بس
من ز گرمی خشک و تر نگذاشتم
چون ندیدم هیچ دل برداشتم
تو ز من چیزی نیابی خیز رو
راه دیگر گیر و خیز ای تیز رو
سالک آمد پیش پیر رهنمای
قصهٔ خود گفتش از سر تا بپای
پیر گفتش هست آتش حرص وآز
کار کرده بر همه عالم دراز
جمله را در حرص زر انداختست
تا ز زر هر کس بتی برساختست
بس که ایمان بس که جان در باختند
تاجوی زر در میان انداختند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالک آمد پیش آتش سر زده
آتشی از دل بخرمن در زده
هوش مصنوعی: سالی که مسافر در برابر آتش قرار می‌گیرد، ناگهان شعله‌ای از دل کاه و هیزم زبانه می‌کشد.
گفت ای مریخ طبع سر فراز
گرم سیر و زود سوز وتیز تاز
هوش مصنوعی: ای مریخ، تو با طبعی بلند و گرمی که داری، سریع و تند اقدام می‌کنی و به سرعت در حال حرکت هستی.
هم شهاب و برق از آثار تست
گرم رفتن گرم بودن کارتست
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که شما در حال حاضر از قدرت و انرژی ویژه‌ای برخوردار هستید که می‌تواند به شکل‌های مختلفی مانند شهاب‌سنگ یا برق درخشان جلوه‌گر شود. این توانمندی و حرارت ناشی از تلاش و فعالیت‌های شماست.
رجم شیطانی و شیطان هم زتو
ای عجب دردی و درمان هم ز تو
هوش مصنوعی: شکنجه و عذاب شیطانی و خود شیطان نیز از تو ناشی می‌شود. درست است که تو درد و رنج به بار می‌آوری، اما در عین حال، درمان و راه نجات نیز از تو سرچشمه می‌گیرد.
روح بخش روح حیوانی توئی
میزبان نفس انسانی توئی
هوش مصنوعی: تو روح بخش جانی و حیوانی هستی و همزمان پذیرای نفس و روح انسانی نیز می‌باشی.
از خطاب حق بهشت جان شدی
باغ ابراهیم را ریحان شدی
هوش مصنوعی: خداوند به تو خطاب کرده و تو به مثابه بهشت روحانی آرامش یافته‌ای، مانند باغ ابراهیم که عطر و خوشبویی دارد.
در درون سنگ و آهن ره تراست
پاکبازی در جهان باللّه تراست
هوش مصنوعی: در عمق سنگ و آهن، راهی برای تو وجود دارد، زیرا در این دنیا، راست‌گویی و صداقت به تو وابسته است.
هیزمی لعل بدخشانی کنی
آهنی یاقوت رمانی کنی
هوش مصنوعی: چوبی سرخ رنگ و زیبا مانند لعل بدخشانی داری، و همچنین می‌توانی با ذوق و هنر، یاقوت را به شکل و طرح‌های مختلف درآوری.
عنصر عالی تو میآئی و بس
با فلک پهلو تو میسائی و بس
هوش مصنوعی: تو به قدری برجسته و بزرگ هستی که فقط باید با آسمان هم‌نشینی کنی و بس.
از سبک روحی خفیف مطلقی
گر بسوزی گر بسازی بر حقی
هوش مصنوعی: اگر از روحی سبک و لطیف به شدت آزرده شوی، چه بسوزی و چه بسازی، در نهایت به حقیقتی می‌رسی.
از درخت سبز سر بیرون کنی
موسی مشتاق را مفتون کنی
هوش مصنوعی: اگر از درخت سرسبز بیرون بیایی، می‌توانی کسی را که عاشق و مشتاق است، مجذوب و حیرت‌زده کنی.
موسی از تو یافت راه از دورجای
پس مرا در خورد من راهی نمای
هوش مصنوعی: موسی از تو راه را از دور پیدا کرد، پس لطفاً برای من هم راهی مشخص کن که با شرایط من سازگار باشد.
زین سخن برخاست زاتش رستخیز
در دل او آتشی افتاد تیز
هوش مصنوعی: از این سخن، شور و حال و هیجان در دل او برانگیخته شد و آتشی تند و شعله‌ور در درونش شعله‌ور گردید.
آب از چشمش روان شد همچو ابر
پای بر آتش نماندش هیچ صبر
هوش مصنوعی: چشم او همچون ابرى که باران را رها کند، از اشک پر شد و هیچ‌گونه شکیبایی در دلش نماند.
گفت من پیوسته جان سوز آمدم
طالب این در شب و روز آمدم
هوش مصنوعی: من همیشه با دل سوخته و پر از آرزو به دنبال این در آمدم، چه در شب و چه در روز.
دایماً در تاب و تب آتش فشان
زین حقیقت باز میپرسم نشان
هوش مصنوعی: من همیشه در نگرانی و شوق هستم و از این واقعیت پیوسته نشانه‌ای می‌خواهم.
چون بسوزم هرچه میآرم بدست
بر سر خاکسترم بینی نشست
هوش مصنوعی: هرگاه که بسوزم و خاکستر شوم، هر چیزی که به دست آورده‌ام، بر سر خاکسترم خواهد نشسته.
من ازین غم بر سر خاکسترم
دیگری را سر براهی چون برم
هوش مصنوعی: من از این غم بر روی خاکسترم، از عذابی که دارم، می‌خواهم کسی دیگر را به راهی درست هدایت کنم.
کار من با تفت و با سوزست و بس
وین همه عمری نه امروزست و بس
هوش مصنوعی: من فقط با سوز و تفت زندگی می‌کنم و این تنها چیزی است که برای من اهمیت دارد و این وضعیت تنها به امروز محدود نیست، بلکه سال‌هاست که ادامه دارد.
من ز گرمی خشک و تر نگذاشتم
چون ندیدم هیچ دل برداشتم
هوش مصنوعی: من از شدت گرما و خشکی، هیچ چیز نداشتم که دلگیرم کند و از آنچه دیدم، هیچ حسی به من دست نداد.
تو ز من چیزی نیابی خیز رو
راه دیگر گیر و خیز ای تیز رو
هوش مصنوعی: تو از من چیزی نخواهی گرفت، بنابراین از این راه دور شو و به مسیر دیگری برو. حرکت کن، ای تندرو!
سالک آمد پیش پیر رهنمای
قصهٔ خود گفتش از سر تا بپای
هوش مصنوعی: شخصی به پیش پیر و راهنمای خود آمد و داستانش را از ابتدا تا انتها برای او تعریف کرد.
پیر گفتش هست آتش حرص وآز
کار کرده بر همه عالم دراز
هوش مصنوعی: پیر به او گفت که آتش حرص و آز بر همه جا تاثیر گذاشته و همه چیز را تحت تاثیر قرار داده است.
جمله را در حرص زر انداختست
تا ز زر هر کس بتی برساختست
هوش مصنوعی: همه را به طمع پول و ثروت افکنده و باعث شده که هر کسی از طلا و نقره مجسمه‌ای برای خود بسازد.
بس که ایمان بس که جان در باختند
تاجوی زر در میان انداختند
هوش مصنوعی: افراد زیادی به خاطر ایمان و اعتقادشان جان خود را فدای این ارزش‌ها کرده‌اند و حتی برای رسیدن به آرزوهای مادی، آن را رها کرده‌اند.