گنجور

بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

بوسعید مهنه قبضی داشت سخت
خادمی را گفت زود ای نیکبخت
سخت بی‌خویشم دمی با خویشم آر
هرکه را بینی برون شو پیشم آر
تا سخن گوید ز هر جانی مرا
راه بگشاید مگر جایی مرا
رفت خادم دید گبری خواندش
پیش شیخ آوردش و بنشاندش
شیخ گفتش حال خویشم بازگوی
نقد وقت خویش پیشم بازگوی
گبر گفتش ای امام هر یکی
در وجود آمد مرا دی کودکی
کردمش من نام جاویدان زیاد
دوش مرد و شیخ جاویدان زیاد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوسعید مهنه قبضی داشت سخت
خادمی را گفت زود ای نیکبخت
هوش مصنوعی: بوسعید مهنه شخصی را که خادم بود به خاطر رفتار خوبش ستایش کرد و از او خواست که سریعاً به کارهایش رسیدگی کند.
سخت بی‌خویشم دمی با خویشم آر
هرکه را بینی برون شو پیشم آر
هوش مصنوعی: من در حالتی سخت و بی‌قرار هستم، کمی از خودم دور شو و آرامشم را به من برگردان. هر کسی را که می‌بینی، برسان به من.
تا سخن گوید ز هر جانی مرا
راه بگشاید مگر جایی مرا
هوش مصنوعی: هر زمان که سخن بگوید، راهی را برای من روشن می‌کند، مگر در جایی که مرا نبیند.
رفت خادم دید گبری خواندش
پیش شیخ آوردش و بنشاندش
هوش مصنوعی: خادم رفت و فردی زرتشتی را دید، او را نزد شیخ آورد و نشاند.
شیخ گفتش حال خویشم بازگوی
نقد وقت خویش پیشم بازگوی
هوش مصنوعی: شیخ گفت: حال و روز خود را برایم بگو، و وقتی که نقد زمان را توضیح بده، آن را هم برایم بگو.
گبر گفتش ای امام هر یکی
در وجود آمد مرا دی کودکی
هوش مصنوعی: گبر به امام گفت: ای امام، هر کدام از وجود من به نوعی به دوران کودکی تعلق دارد.
کردمش من نام جاویدان زیاد
دوش مرد و شیخ جاویدان زیاد
هوش مصنوعی: من او را با نامی ابدی شناختم و به یاد دارم که در شب، هم مرد و هم شیخی بسیار جاودانه بودند.