گنجور

بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

مرغکی بانگی زد و لختی بجست
سر بجنبانید و بر شاخی نشست
چون سلیمان بانگ آن مرغک شنود
گفت میدانید تا او را چه بود
میکندبرشاخ از دنیا گله
زار میگرید که چند از مشغله
کز همه دنیای عالم سوز من
نیم خرما خورده ام امروز من
خاک بر دنیا که سودا میدهد
چون منی را نیم خرما میدهد
چون زدنیا نیم خرما میبسست
هرکه کرمان ملک خواهد ناکسست
هرکه او از دار دنیا پاک شد
نور مطلق گشت اگرچه خاک شد
هرکه او دنیای دون را کم گرفت
همچو صبح از صدق خود عالم گرفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1388/04/12 18:07
رسته

بیت: 8
غلط: دو
درست: دون
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.