گنجور

بخش ۱ - المقالة العاشر

سالک صادق‌دَم ِ نیکو‌سرشت
آمد از صدق طلب پیش بهشت
گفت ای خلوت‌سرا‌ی دوستان
پای تا سر بوستان در بوستان
خاک‌روب کوی تو باغ ارم
تشنهٔ یک قطرهٔ تو جام جم
آب حیوان خاک باشد بر درت
نیم مرده ز اشتیاق کوثر‌ت
جملهٔ تن روح و ریحانی همه
جان عالم عالم جانی همه
آسیای چرخ سرگردان ترا
باغبانی خازن و رضوان ترا
عالمی حوران و غلمان نقد تو
جمله را دل بر وفای عقد تو
آنچه هرگز آدمی نشنیده است
نه کسی دانسته ونه دیده است
آن نشان در سایهٔ تو می‌دهند
نور از سرمایهٔ تو می‌دهند
طوطی جان طالب معنی تو
تا ابد طوبی له از طوبی تو
دار حیوانی سرای زندگی
ذره ذره از تو جای زندگی
هرکجا سری‌ست در هر دو جهان
هست در هر ذرهٔ تو بیش از آن
مرغ بریانت چو خوردی زنده شد
لاجرم چون زنده شد پرنده شد
چون می و شیر و عسل داری روان
آب در جوی تو بینم این زمان
این همه زینت که از طاعت تراست
وین همه عزت که هر ساعت تراست
می‌توانی گر مرا درمان کنی‌؟
کار جان دردمند آسان کنی‌؟
شد بهشت از قول سالک بی‌قرار
برکشید از سینه آهی مشکبار
گفت ای جویندهٔ زیبا سرشت
من بهشتم آنچه دیدم از بهشت
تا به کی بینی تو زیبایی شمع‌؟
می‌نبینی سوز و تنهایی شمع‌؟
من چو در دردم‌، مرا درمان چه سود‌؟
روح چون می‌سوزدم‌، ریحان چه سود‌؟
غیب خواهم‌، سر به غیرم می‌دهد
عشق خواهم‌، لحم طیرم می‌دهد
گه ز جوی می خرابم مانده
گه ز شیری مست خوابم مانده
طفل را در خواب از شیری کنند
مست را از خمر تدبیری کنند
بیشتر اصحابم ابله آمدند
اهل دین از من منزه آمدند
سلسله سازند رو‌یا‌روی من
تا کشند اهل دلی را سوی من
نیستم فی‌الجمله جز دار‌السلام
گر رسد سلمان به من اینم تمام
هرکه پیش من فرود‌ آورد سر
لقمهٔ اول دهندش از جگر
بار اول کوزه در دردی زنند
تا جگر خواران دم خردی زنند
آنکه از من راه زد یک گندمش
هست سیصد سال نیش کژدمش
سالکا از من چه می‌جویی‌؟ برو
من ندانم تا چه می‌گویی‌، برو
سالک آمد پیش پیر نیک‌نام
حال خود برگفت پیش او تمام
پیر گفتش هست فردوس منیر
عرصهٔ دعوت سرای دار و گیر
در بهشت است آفتاب لایزال
یعنی از حضرت تجلی جمال
هرکه اینجا آشنایی یافت او
زان تجلی روشنایی یافت او

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالک صادق‌دَم ِ نیکو‌سرشت
آمد از صدق طلب پیش بهشت
هوش مصنوعی: سالک با صداقت و نیت پاک به دنبال حقیقت و راهیابی به بهشت آمده است.
گفت ای خلوت‌سرا‌ی دوستان
پای تا سر بوستان در بوستان
هوش مصنوعی: دوست عزیزم، تو کسی هستی که در تنهایی و جلوه‌های زیبای زندگی به سر می‌بری و زندگی‌ات همچون باغی پر از زیبایی و نشاط است.
خاک‌روب کوی تو باغ ارم
تشنهٔ یک قطرهٔ تو جام جم
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر تو قدم می‌زند، همان‌قدر به تو احتیاج دارد که باغ ارم به یک قطره آب و همان‌طور که جام جم به تو اشاره دارد.
آب حیوان خاک باشد بر درت
نیم مرده ز اشتیاق کوثر‌ت
هوش مصنوعی: آب حیات از خاک بر سر در توست، و نیمه مرده‌ای به شوق کوثر تو.
جملهٔ تن روح و ریحانی همه
جان عالم عالم جانی همه
هوش مصنوعی: تمام موجودات در این جهان، به نوعی روح و زندگی دارند و از انرژی و جانی برخوردارند. این جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، پر از روح و احساسات است و همه چیز در آن به نوعی زنده و فعال است.
آسیای چرخ سرگردان ترا
باغبانی خازن و رضوان ترا
هوش مصنوعی: چرخ سرگردان که مانند آسیایی می‌چرخد، تو را به باغبانی و اداره کردن بهشت می‌دهد.
عالمی حوران و غلمان نقد تو
جمله را دل بر وفای عقد تو
هوش مصنوعی: جهانی پر از زیبایی و جوانان خوش‌سیرت، که همه به عشق و وفاداری در پی پیوندی با تو هستند.
آنچه هرگز آدمی نشنیده است
نه کسی دانسته ونه دیده است
هوش مصنوعی: هیچ چیزی وجود ندارد که هیچ کس هرگز نشنیده، ندیده و نمی‌داند.
آن نشان در سایهٔ تو می‌دهند
نور از سرمایهٔ تو می‌دهند
هوش مصنوعی: از تو نشانه‌ای می‌آید که در سایه‌ات به چشم می‌خورد و نور و روشنی از دارایی و وجود تو ساطع می‌شود.
طوطی جان طالب معنی تو
تا ابد طوبی له از طوبی تو
هوش مصنوعی: طوطی جان در جستجوی معنای تو است و تا ابد به خاطر این معنا از تو شاد و خوشحال خواهد بود.
دار حیوانی سرای زندگی
ذره ذره از تو جای زندگی
هوش مصنوعی: زندگی همچون یک حیوان، به تدریج و کم‌کم از وجود تو شکل و جایگاهی پیدا می‌کند.
هرکجا سری‌ست در هر دو جهان
هست در هر ذرهٔ تو بیش از آن
هوش مصنوعی: در هر جایی که وجودی باشد، چه در این دنیا و چه در آن دنیا، در هر ذره‌ای از وجود تو، بیش از آنچه که تصور می‌شود، وجود و عظمت هست.
مرغ بریانت چو خوردی زنده شد
لاجرم چون زنده شد پرنده شد
هوش مصنوعی: وقتی که مرغ بریان را خوردی و زنده شد، طبیعی است که چون دوباره زنده شد، پرنده هم شد.
چون می و شیر و عسل داری روان
آب در جوی تو بینم این زمان
هوش مصنوعی: وقتی که تو شراب، شیر و عسل داری، من در این لحظه جریان آب را در جوی تو مشاهده می‌کنم.
این همه زینت که از طاعت تراست
وین همه عزت که هر ساعت تراست
هوش مصنوعی: این همه زیبایی و زینت که از عبادت و پرستش تو به دست آمده، و این همه بزرگی و عزتی که هر لحظه برای توست.
می‌توانی گر مرا درمان کنی‌؟
کار جان دردمند آسان کنی‌؟
هوش مصنوعی: آیا می‌توانی به من کمک کنی تا از درد و رنجی که دارم نجات پیدا کنم؟ آیا می‌توانی کاری کنی که برای روحم راحت‌تر شود؟
شد بهشت از قول سالک بی‌قرار
برکشید از سینه آهی مشکبار
هوش مصنوعی: بهشت به واسطه‌ی صحبت‌های کسی که در جستجوی حقیقت و آرامش است، گردیده و او از دلش آهی با عطر و لطافت برمی‌کشد.
گفت ای جویندهٔ زیبا سرشت
من بهشتم آنچه دیدم از بهشت
هوش مصنوعی: شخصی به جوینده‌ای که به دنبال زیبایی است می‌گوید: من مانند بهشت هستم و آنچه از زیبایی و خوشگذرانی دیدم، خود حقیقت بهشت است.
تا به کی بینی تو زیبایی شمع‌؟
می‌نبینی سوز و تنهایی شمع‌؟
هوش مصنوعی: تا کی فقط زیبایی شمع را مشاهده می‌کنی؟ آیا درد و تنهایی آن را نمی‌بینی؟
من چو در دردم‌، مرا درمان چه سود‌؟
روح چون می‌سوزدم‌، ریحان چه سود‌؟
هوش مصنوعی: وقتی که در درد و رنج هستم، درمان برایم فایده‌ای ندارد. اگر روحم در آتش می‌سوزد، عطر گل ریحان چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد؟
غیب خواهم‌، سر به غیرم می‌دهد
عشق خواهم‌، لحم طیرم می‌دهد
هوش مصنوعی: من در جستجوی اسرار و رازها هستم، اما عشق به من چیزهایی می‌دهد که هیچکس دیگر نمی‌تواند. عشق، روح و جانم را تغذیه می‌کند و به من زندگی و الهام می‌بخشد.
گه ز جوی می خرابم مانده
گه ز شیری مست خوابم مانده
هوش مصنوعی: گاهی در کنار جوی شراب غافلگیر می‌شوم و گاهی به خاطر شیر، مست و خواب‌آلوده می‌مانم.
طفل را در خواب از شیری کنند
مست را از خمر تدبیری کنند
هوش مصنوعی: کودک را با شیر خواب‌آلود می‌کنند و انسان مست را با شراب تحت تأثیر قرار می‌دهند.
بیشتر اصحابم ابله آمدند
اهل دین از من منزه آمدند
هوش مصنوعی: بیشتر دوستان و همراهانم نادان و بی‌خود هستند، اما افراد متدین از من پاک و دوری جسته‌اند.
سلسله سازند رو‌یا‌روی من
تا کشند اهل دلی را سوی من
هوش مصنوعی: دارندگان دل‌های پاک و باصفا، به‌سوی من بیایند و به جمع من بپیوندند.
نیستم فی‌الجمله جز دار‌السلام
گر رسد سلمان به من اینم تمام
هوش مصنوعی: من در واقع جزو دنیای امن و آرامش نیستم، فقط در صورتی که سلمان به من برسد، به کمال می‌رسم.
هرکه پیش من فرود‌ آورد سر
لقمهٔ اول دهندش از جگر
هوش مصنوعی: هر کسی که در حضور من تواضع کند و به زمین ادب سر فرود آورد، در ابتدای کار از بهترین و لذیذترین نعمت‌ها بهره‌مند خواهد شد.
بار اول کوزه در دردی زنند
تا جگر خواران دم خردی زنند
هوش مصنوعی: در نخستین بار که کوزه را می‌زنند، صدای دردناک آن برای کسانی که دلشان خون می‌شود، بسیار قابل توجه و تأثیرگذار است.
آنکه از من راه زد یک گندمش
هست سیصد سال نیش کژدمش
هوش مصنوعی: کسی که به من آسیب زد، در حقیقت یک دانه گندم است که سیصد سال است از نیش عقرب رنج می‌برد.
سالکا از من چه می‌جویی‌؟ برو
من ندانم تا چه می‌گویی‌، برو
هوش مصنوعی: ای رهرو، از من چه سوال می‌کنی؟ برو، من نمی‌دانم چه می‌خواهی بگویی، فقط برو.
سالک آمد پیش پیر نیک‌نام
حال خود برگفت پیش او تمام
هوش مصنوعی: سالک (سیر و سلوک کننده) به پیش پیر (شیخ و راهنمای معنوی) نیک‌نام رفت و تمامی احوال خود را برای او بیان کرد.
پیر گفتش هست فردوس منیر
عرصهٔ دعوت سرای دار و گیر
هوش مصنوعی: سالخورده به او گفت: بهشت روشن من، محلی است که برای دعوت و جذب دیگران ایجاد شده است.
در بهشت است آفتاب لایزال
یعنی از حضرت تجلی جمال
هوش مصنوعی: در بهشت، نور خورشیدی دائمی و همیشگی وجود دارد که نشان‌دهنده زیبایی و درخشش الهی است.
هرکه اینجا آشنایی یافت او
زان تجلی روشنایی یافت او
هوش مصنوعی: هر کسی که در اینجا با کسی آشنا شود، از نور و روشنایی‌ای برخوردار می‌شود که از آن آشنایی ناشی می‌شود.