بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
پادشاهی دختری دارد چو ماه
تو درون خانه باشی قعر چاه
کی توانی دید هرگز روی او
پس چه کن لازم شواندر کوی او
تو چو لازم باشی آن درگاه را
برتو افتد یک نظر آن ماه را
در دوعالم بس بود آن یک نظر
ور دگر خواهی دگر باشد دگر
آن نظر از جهد تو ناید بدست
لیک بر درگاه میباید نشست
تو نمازی دار دایم سوخته
تادرافتد آتشت افروخته
جد و جهد تو نمازی کردنست
آتش آوردن نه بازی کردنست
لیک آتش هر رکوعی را نخواست
کی بود بر هر رکوعی رنگ راست
ای رکوعی نانمازی چند ازین
نیست این کار مجازی چند ازین
آن رکوعی مستحاضه از توبه
نیم جو زر یک قراضه از تو به
رهروان رفتند پیش گنج باز
در مقامر خانه تو شش پنج باز
رهروان رفتند تو درماندهٔ
حلقهٔ سر زن که بر در ماندهٔ
راه زد مشغولی عالم ترا
نیست پروای خدا یکدم ترا
چون نمیآئی بسر از خویش تو
چون توانی شد خدا اندیش تو
آخر از خواب امل بیدار شو
یکدم ای مست هوا هشیار شو
پس بدین وادی فرو رو مردوار
تا به بینی صد هزاران مرد کار
سر بسر سرگشتگان در کار او
تو چنین آزاد از اسرار او
چند گویم هرکه مرد دین بود
در دلش یک ذره درد این بود
لیک چون تو مرد درد دین نهٔ
دین چه دانی تو که جز عنین نهٔ
دین ندارد کار با عنین بسی
هیچ حاصل نیست گفتن زین بسی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پادشاهی دختری دارد چو ماه
تو درون خانه باشی قعر چاه
هوش مصنوعی: پادشاه دختری دارد که زیبایی او مانند ماه است، اما اگر در خانه بمانی، مانند عمق چاه میمانی و از زیبایی او بهرهای نخواهی برد.
کی توانی دید هرگز روی او
پس چه کن لازم شواندر کوی او
هوش مصنوعی: زندگیات را به سختی بگذران و به دنبال او باش، چون در این دنیا هیچکس نمیتواند همیشه چهره او را ببیند.
تو چو لازم باشی آن درگاه را
برتو افتد یک نظر آن ماه را
هوش مصنوعی: هرگاه تو لازم باشی، آن درگاه به تو نظر خواهد کرد و ماهتاب را به چشمانت خواهد افکند.
در دوعالم بس بود آن یک نظر
ور دگر خواهی دگر باشد دگر
هوش مصنوعی: در هر دو جهان، همان یک نگاه کافی است؛ اما اگر چیزی دیگر بخواهی، آن چیز متفاوت خواهد بود.
آن نظر از جهد تو ناید بدست
لیک بر درگاه میباید نشست
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و کوشش تو، آن نگاه به دست نخواهد آمد، اما باید در برابر درگاه عشق، صبر و انتظار کشید.
تو نمازی دار دایم سوخته
تادرافتد آتشت افروخته
هوش مصنوعی: تو همیشه در حال نماز هستی، اما این نمازت به خاطر آتش درونت در حال سوختن است.
جد و جهد تو نمازی کردنست
آتش آوردن نه بازی کردنست
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش تو باید بهسوی عبادت باشد، نه اینکه فقط بهصورت تفریحی و بیهدف به آن نگاه کنی.
لیک آتش هر رکوعی را نخواست
کی بود بر هر رکوعی رنگ راست
هوش مصنوعی: اما آتش هر رکوعی را نخواست، زیرا بر هر رکوعی رنگ حقیقت نبود.
ای رکوعی نانمازی چند ازین
نیست این کار مجازی چند ازین
هوش مصنوعی: ای نمازگزار، این رکوعی که میکنی، چه فایدهای دارد اگر درونت با آنچه انجام میدهی همخوانی ندارد؟ این کار ظاهری ریاکارانه و بیروح است و ارزش چندانی ندارد.
آن رکوعی مستحاضه از توبه
نیم جو زر یک قراضه از تو به
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به ارزش و اهمیت توبه و بازگشت به سمت خدا اشاره دارد. در اینجا، به نسبت ارزش توبه به چیزهای مادی و ناچیز، مانند سکهای جزئی، پرداخته شده است. در واقع، گوینده میخواهد بگوید که اگرچه توبه ممکن است در نظر بعضیها کوچک و بیاهمیت به نظر برسد، اما در حقیقت ارزش و معنای عمیقتری دارد.
رهروان رفتند پیش گنج باز
در مقامر خانه تو شش پنج باز
هوش مصنوعی: مسافرانی که در جستجوی گنج و نعمت هستند، به سوی تو آمدهاند، در حالی که در خانه تو، یک مشت چیزهای با ارزش وجود دارد.
رهروان رفتند تو درماندهٔ
حلقهٔ سر زن که بر در ماندهٔ
هوش مصنوعی: مسافرانی که با هدف و برنامه حرکت میکنند، رفتند و تو با حسرت و ناامیدی در دور همان نقطهای که گیر افتادهای، ماندهای.
راه زد مشغولی عالم ترا
نیست پروای خدا یکدم ترا
هوش مصنوعی: مشغولیهای دنیا تو را نمیبیند؛ فقط خدا را در نظر داشته باش و حتی یک لحظه هم از او غافل نشو.
چون نمیآئی بسر از خویش تو
چون توانی شد خدا اندیش تو
هوش مصنوعی: وقتی تو از خودت غافل هستی و نمیخواهی به درون خودت بیایی، چگونه میتوانی به خدا فکر کنی و او را درک کنی؟
آخر از خواب امل بیدار شو
یکدم ای مست هوا هشیار شو
هوش مصنوعی: پس از خواب و خیالهای بیهوده بیدار شو، ای کسی که در سرست، لحظهای به واقعیت و هوشیاری برگرد.
پس بدین وادی فرو رو مردوار
تا به بینی صد هزاران مرد کار
هوش مصنوعی: به این سرزمین پایین برو، ای مرد، تا ببینی هزاران مرد که در حال تلاش و کار هستند.
سر بسر سرگشتگان در کار او
تو چنین آزاد از اسرار او
هوش مصنوعی: در میان سرگشتگان و گمشدگان، تو به اندازهای از رازهای او بیخبر و آزاد هستی که به هیچ چیز وابسته نیستی.
چند گویم هرکه مرد دین بود
در دلش یک ذره درد این بود
هوش مصنوعی: هرچقدر بگویم، هر کسی که انسان با ایمانی باشد، در دلش اندکی احساس درد و رنج دارد.
لیک چون تو مرد درد دین نهٔ
دین چه دانی تو که جز عنین نهٔ
هوش مصنوعی: اما تو که مردی از درد دین هستی، چه میدانی که جز دیوانگان چه حالتی دارند؟
دین ندارد کار با عنین بسی
هیچ حاصل نیست گفتن زین بسی
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که در دین و ایمان، داشتن توانایی و قدرت واقعی مهم است و صرفاً صحبت کردن درباره این مسأله هیچ سودی ندارد. اگر کسی در عمل ضعیف باشد و نتواند به درستی عمل کند، صحبت کردن از ایمان و دین برای او معنایی ندارد.
حاشیه ها
1388/04/12 17:07
رسته
بیت های : 8 ، 9 ، 10
غلط: رکوِیی ( 4 مورد)
درست: رکوعی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.