بخش ۳۴ - الحكایة و التمثیل
پیش ذوالقرنین شد مردی دژم
سیم خواست از شاه عالم یک درم
شاه کان بشنود گفت ای بی خبر
از چو من شاهی که خواهد این قدر
گفت پس شهری ده و گنجی مرا
تا براید کار بی رنجی مرا
گفت چندینی بشاه چین دهند
تو که باشی تا ترا چندین دهند
سالک سرگشته چون اینجا رسید
رخت همت هرچه بد اینجا کشید
روی از پس رفتنش ممکن نبود
ور ز پس میرفت دل ساکن نبود
ره بپیشان بردنش امکان نداشت
زانکه هیچ این ره سروپایان نداشت
دید عالم عالم از خون موج زن
گاه عرش و گاه گردون موج زن
صد هزاران عالم پر شور بود
جای زاری بد نه جای زور بود
لاجرم انبان زاری برگرفت
در بدر بی زور زاری درگرفت
خویشتن را رسته دید اول ز بند
لاجرم بر شد برین دود بلند
پر شد از پندار وسودا در گرفت
زان بدین زودی ز بالا درگرفت
اول آغازی نهاد از جبرئیل
صدقه میجست او چو ابناء السبیل
در بدر میرفت تا پایان کار
بشنو اکنون قصه از پیشان کار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیش ذوالقرنین شد مردی دژم
سیم خواست از شاه عالم یک درم
هوش مصنوعی: مردی غمگین به پیش ذوالقرنین رفت و از او خواست که از پادشاه جهان یک درم نقره به او بدهد.
شاه کان بشنود گفت ای بی خبر
از چو من شاهی که خواهد این قدر
هوش مصنوعی: اگر شاه این واقعیت را بشنود، خواهد گفت: ای کسی که از من بیخبر هستی، چگونه میتوانی چنین اندازهای از سلطنت را طلب کنی؟
گفت پس شهری ده و گنجی مرا
تا براید کار بی رنجی مرا
هوش مصنوعی: او میگوید که شهری را به من بده و گنجی را به من ارزانی کن تا کارهایم بدون زحمت انجام شود.
گفت چندینی بشاه چین دهند
تو که باشی تا ترا چندین دهند
هوش مصنوعی: گفتند تو چقدر باید زنده باشی تا به تو این مقدار بدهند.
سالک سرگشته چون اینجا رسید
رخت همت هرچه بد اینجا کشید
هوش مصنوعی: مسافر خسته و گمگشته وقتی به اینجا رسید، تمام تلاش و کوشش خود را به این مکان آورد.
روی از پس رفتنش ممکن نبود
ور ز پس میرفت دل ساکن نبود
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانستم از او روی برگردانم، حتی اگر او خودش از من دور میشد، دل من آرام و ساکت نمیماند.
ره بپیشان بردنش امکان نداشت
زانکه هیچ این ره سروپایان نداشت
هوش مصنوعی: بردن او در مسیر پیش روی غیرممکن بود، زیرا هیچ نشانهای از وجود چنین مسیری برای بلندپایگان وجود نداشت.
دید عالم عالم از خون موج زن
گاه عرش و گاه گردون موج زن
هوش مصنوعی: عالم با چشمانش نگاه میکند و میبیند که خون از عرش تا گردون موج میزند و در هر زمان به نوعی خاصی به حرکت درمیآید. این تصویر نشاندهندهی تلاطم و تغییرات عمیق در هستی است.
صد هزاران عالم پر شور بود
جای زاری بد نه جای زور بود
هوش مصنوعی: در این دنیا، میلیونها عالم و دنیای پرهیجان وجود دارد که مناسب گریه و زاری نیست و جای نیرنگ و زورگویی هم نیست.
لاجرم انبان زاری برگرفت
در بدر بی زور زاری درگرفت
هوش مصنوعی: بنابراین، کیسهای پر از ناله و زاری برداشت و در وسط شهر بدون کمک کسی به زاری و فریاد پرداخت.
خویشتن را رسته دید اول ز بند
لاجرم بر شد برین دود بلند
هوش مصنوعی: او در ابتدا خود را از زنجیر و بند رهایی یافت و به همین دلیل به آسمان قد بلند رسید.
پر شد از پندار وسودا در گرفت
زان بدین زودی ز بالا درگرفت
هوش مصنوعی: پند و خیالات در دل او غوغا کرده و به سرعت از بالا به سمت پایین کشیده شد.
اول آغازی نهاد از جبرئیل
صدقه میجست او چو ابناء السبیل
هوش مصنوعی: در ابتدا، جبرئیل (فرشته وحی) آغاز را رقم زد و او مانند کسانی که در مسیر هستند، عطایای خدا را میجست.
در بدر میرفت تا پایان کار
بشنو اکنون قصه از پیشان کار
هوش مصنوعی: در میدان جنگ میجنگید تا به پایان کار برسد. حالا داستان را از ابتدا بشنو.
حاشیه ها
1399/12/01 07:03
شیدا خاتمی
در پایان متن لینک به حکایت بعدی نشان داده نشده و فقط حکایت و تمثیل پیشین هست.