گنجور

بخش ۲۸ - فی الحكایة و التمثیل

اصمعی میرفت در راهی سوار
دید کناسی شده مشغول کار
نفس را میگفت ای نفس نفیس
کردمت آزاد از کار خسیس
هم ترا دایم گرامی داشتم
هم برای نیک نامی داشتم
اصمعی گفتش تو باری این مگوی
این سخن اینجا در آن مسکین مگوی
چون تو هستی در نجاست کارگر
آن چه باشد در جهان زین خوارتر
گفت باشد خوارتر افتادنم
بر در همچون توئی استادنم
هرکه پیش خلق خدمتگر بود
کار من صد بار ازو بهتر بود
گرچه ره جز سر بریدن نبودم
گردن منت کشیدن نبودم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اصمعی میرفت در راهی سوار
دید کناسی شده مشغول کار
هوش مصنوعی: اصمعی در حینی که سوار بر اسب بود، در مسیرش فردی را دید که مشغول کار خود است.
نفس را میگفت ای نفس نفیس
کردمت آزاد از کار خسیس
هوش مصنوعی: ای نفس، تو را گرامی می‌دارم و به تو یادآوری می‌کنم که تو را از کارهای پست و ناپسند رهایی بخشیده‌ام.
هم ترا دایم گرامی داشتم
هم برای نیک نامی داشتم
هوش مصنوعی: من همیشه تو را ارج نهادم و برای حفظ نام نیک خودم نیز ارزش قائل بودم.
اصمعی گفتش تو باری این مگوی
این سخن اینجا در آن مسکین مگوی
هوش مصنوعی: اصمعی به او گفت: تو هرگز این حرف را نزن، و این سخن را در این مکان به آن بیچاره نگویید.
چون تو هستی در نجاست کارگر
آن چه باشد در جهان زین خوارتر
هوش مصنوعی: زمانی که تو در کارهای ناپاک و زشت فعال هستی، دیگر چه چیزی می‌تواند در دنیا بدتر از این باشد؟
گفت باشد خوارتر افتادنم
بر در همچون توئی استادنم
هوش مصنوعی: می‌گوید اگر من به ذلت بیفتم و در درگهت بی‌قدر و خوار شوم، مثل تو نخواهی توانست بایستی و در برابر من بایستی.
هرکه پیش خلق خدمتگر بود
کار من صد بار ازو بهتر بود
هوش مصنوعی: هر کسی که در خدمت مردم باشد، کارهای من به مراتب از آن بهتر است.
گرچه ره جز سر بریدن نبودم
گردن منت کشیدن نبودم
هوش مصنوعی: هرچند که چاره‌ای جز تسلیم و رهایی از قید و بند نداشتم، اما نتوانستم خودم را به اطاعت از دیگری تحمیل کنم.