گنجور

بخش ۱۵ - فی فضیلة حسن رضی اللّه عنه

نور چشم مصطفی و مرتضی
شمع جمع انبیاء واولیا
جمع کرده حسن خلق و حسن ظن
جملهٔ افعال چون نامش حسن
روی او در گیسوی چون پر زاغ
همچو خورشیدی همه چشم و چراغ
در مروت چون جهان پرپیچ دید
خواست تا جمله ببخشد هیچ دید
جد وی کز وی دو عالم بود پر
ساختی خود را برای او شتر
در نمازش بر کتف بنشاندی
قرة العین نمازش خواندی
این چنین عالی اب و جد کان اوست
جملهٔ آفاق ابجد خوان اوست
زهر را با جد خود شد این پسر
قتل را شد آن دگر یک با پدر
آن لبی کو شیر زهرا خورد باز
مصطفی دادش بدان لب قبله باز
چون توان کردن گذر که زهر را
خون توان کردن جگر این قهر را
نام خصمش گرچه پرسیدند باز
تن زد و تن کشته در دل داد راز
نوش کرد آن زهر و غمازی نکرد
جان بداد و ترک جان بازی نکرد
زهر شد زیر وبر افکند از زبر
آن جگر گوشه پیمبر را جگر
لخت لختش از جگر خون اوفتاد
تاکه در خون جانش بیرون اوفتاد
سرخدید از خون جان صد جای او
هر که شد درخون جانش وای او

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نور چشم مصطفی و مرتضی
شمع جمع انبیاء واولیا
هوش مصنوعی: نور چشم پیامبر و امام علی چراغ روشنایی برای همه پیامبران و اولیا است.
جمع کرده حسن خلق و حسن ظن
جملهٔ افعال چون نامش حسن
هوش مصنوعی: حسن خلق و حسن ظن، هر دو در کارها جمع شده‌اند و همهٔ اعمال او به خاطر نام نیکش است.
روی او در گیسوی چون پر زاغ
همچو خورشیدی همه چشم و چراغ
هوش مصنوعی: ظاهر او مانند گیسوانی سیاه و براق است که همچون خورشیدی درخشان، همه جا را روشن می‌کند.
در مروت چون جهان پرپیچ دید
خواست تا جمله ببخشد هیچ دید
هوش مصنوعی: زمانی که انسان درآشفتگی جهان و پیچیدگی‌های آن را مشاهده کرد، خواست همه چیز را ببخشد، اما هیچ چیزی را نتوانست بیابد که شایسته بخشش باشد.
جد وی کز وی دو عالم بود پر
ساختی خود را برای او شتر
هوش مصنوعی: جد تو که از او دو عالم ساخته شده، خود را برای او مانند شتر پرورش داده‌ای.
در نمازش بر کتف بنشاندی
قرة العین نمازش خواندی
هوش مصنوعی: خود را به خضوع و ادب در برابر محبوب قرار دادی و به او توجه کردی و حضورش را در عبادتت احساس کردی.
این چنین عالی اب و جد کان اوست
جملهٔ آفاق ابجد خوان اوست
هوش مصنوعی: این طور که او (عالی) است، آب و نُه‌گاه (جد) او نیز همین‌طور است؛ تمام امکانات و موجودات عالم، به نوعی تحت تأثیر او هستند و او جملات و رمزهای هستی را می‌شناسد.
زهر را با جد خود شد این پسر
قتل را شد آن دگر یک با پدر
هوش مصنوعی: این پسر به خاطر جدش زهر را نوشید و با این کار به او آسیب رساند. اما آن پسر دیگر، با پدرش کاری کرده که مانند یک قتل است.
آن لبی کو شیر زهرا خورد باز
مصطفی دادش بدان لب قبله باز
هوش مصنوعی: لبی که شیر حضرت زهرا را نوشید، بار دیگر به سوی قبله و به دست پیامبر (مصطفی) بازگشت.
چون توان کردن گذر که زهر را
خون توان کردن جگر این قهر را
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان بر مصیبت و سختی‌هایی که به انسان آسیب می‌زند، غلبه کرد، در حالی که خون جگر را نمی‌توان جایگزین زهر کرد؟ این بیانگر دشواری عبور از مشکلات جدی و تاثیرات منفی بر روح و جسم است.
نام خصمش گرچه پرسیدند باز
تن زد و تن کشته در دل داد راز
هوش مصنوعی: هرچند که از او نام دشمنش را پرسیدند، او از جواب دادن طفره رفت و در دلش راز را مخفی نگه داشت.
نوش کرد آن زهر و غمازی نکرد
جان بداد و ترک جان بازی نکرد
هوش مصنوعی: او نوشیده بود زهر را و در برابر بدی‌ها سکوت کرد، جانش را داد اما از بازی با جان دست نکشید.
زهر شد زیر وبر افکند از زبر
آن جگر گوشه پیمبر را جگر
هوش مصنوعی: زهر از بالا به پایین ریخته شد و جگر فرزند پیغمبر را تحت تأثیر قرار داد.
لخت لختش از جگر خون اوفتاد
تاکه در خون جانش بیرون اوفتاد
هوش مصنوعی: او به شدت از درد و رنج جانش به حالت بی‌حال و ناتوان افتاده است، به‌طوری که خون از تنش ریخته و جانش در حال جدا شدن از بدنش است.
سرخدید از خون جان صد جای او
هر که شد درخون جانش وای او
هوش مصنوعی: کسی که جانش در خون است و از درد و رنج رنج می‌برد، به حال او باید افسوس خورد.