حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت به خوانش آزاده
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
در بیت 41 مصرع دوم شبنم نباید چدا نوشته شود
در بیت 45 مصرع دوم هفت دوزخ یک زبانه بیش نیست صحیح است.
بیت 63 مصرع دوم از لحاظ وزنی اشکال دارد. در حال حاضر نسخه چاپی برای مقایسه در دست نیست ولی به نظر می رسد یکی از دو کلمه ی "بس" و "این" اضافه نوشته شده است.
در بیت های 90 و 94 ردیف باید به صورت "مانده است" خوانده شود تا با سایر ابیات از لحاظ وزنی انسجام داشته باشد.
---
پاسخ: با تشکر، در مورد اول و دوم مطابق فرموده عمل شد (مورد دوم «ز فانه» با زبانه)، در مورد سوم منتظر پیشنهاد دوستانی که به دیوان چاپی دسترسی دارند میمانیم، در موردهای آخر، این حالت (نون ساکنی که مانند نون متحرک عمل میکند و با مد الف قبل حرکت آن ایجاد میشود) در بعضی آثار قدما سابقه داشته و نیازی به «است» اضافهای که اشاره فرمودهاید نیست.
در مصرع :" با دو خاک و آتش و خون آورد" به جای "با دو..." باید "باد و..." چاپ شود۔ متشکرم
در بیت ۱۹۲، وزن مصرع دوم چیزی کم دارد:
ذرّهایام لا شده در سایهای/ نیست از هستی مرا سایهای
شاید: نیست از هستی مرا (جز) سایهای
یا: نیست از هستی من جز سایهای
یا: نیست از هستی مرا سرمایهای
البته این ها حدس من است، و گرنه نسخهای که اکنون پیش رو دارم (که احتمالاً خیلی نسخۀ دقیقی نیست) مصرع اول این بیت را خیلی ثقیل و غریب ذکر کرده است: ذرهام گم شدهای در سایهای/ نیست غیر از تو کسی سرمایهای. اگر همین مصراع اخیر مورد نظر باشد، شاید به این شکل روانتر شود: ذرهام، گم گشتهای در سایهای/ ...
معنی شعر چیست ؟
سوزنی جون دید عیسی به هم
بخیه بر او فګندش لاجرم
با سلام
در بیت کوپله ست این بحر را عالم بدان: کوپله یا کوبله(در تصحیح شفیعی کدکنی که من دارم کوبله نوشته شده است) به معنی محل مخصوصی است که با استفاده از گل ها و سبزه ها، آذین بندی می شود.
ببخشید متنم ناقص شد. در معنی دیگر کوبله به معنی حباب نیز هست. از لعت نامه دهخدا: سواران آب را گویند که حباب باشد. (برهان ).حباب ، زیرا که آن به صورت قباب است . (از آنندراج ). حباب آب و شراب . (ناظم الاطباء). سوار آب . گنبد آب . افراس آب . غوزه ٔ آب . نفاخه . سیاب . حجا. فراسیاب .
مان می بردند در دامن ایشان سوزنی بوده بحکم الهی بهمین سبب بر فلک چهارم ماند و بالاترش نبردند چرا که سوزن یکی از اسباب دنیا است
((گویند که چون عیسی علیه السلام را به آسمان می بردند در دامن ایشان سوزنی بوده بحکم الهی بهمین سبب بر فلک چهارم ماند و بالاترش نبردند چرا که سوزن یکی از اسباب دنیا است))
این بخش از منطق الطیر تئوری های توحیدی مهمی رو مورد بررسی قرار داده. من به نکته ای در مورد چند بیت اشاره مختصری می کنم.
در بیت های:
چون زمین بر پشت گاو استاد راست / گاو بر ماهی و ماهی در هواست
پس همه بر چیست بر هیچ است و بس / هیچ هیچست این همه هیچست و بس
فکر کن در صنعت آن پادشاه / کین همه بر هیچ میدارد نگاه
چون همه بر هیچ باشد از یکی / این همه پس هیچ باشد بیشکی
عطار به نکته مهمی اشاره می کنه. در بیت اول به این اعتقاد اساطیری که کره زمین بر روی شاخ گاو و گاو بر ماهی واقع شده، اشاره شده. این اعتقاد البته در حدیثی منسوب به امام صادق طور دیگه ای بیان شده، به این ترتیب که زمین بر ماهی، ماهی بر آب، آب بر صخره، صخره بر شاخ گاو و گاو بر خاک نمناک واقع شده. وقتی در مورد اینکه این خاک بر چه چیزی واقع شده از ایشون سوال میشه، در جواب میگن علم دانشمندان در همین مرحله متوقف شده.
به هر ترتیب عطار در بیت دوم از اینکه ماهی بر هوا واقع شده، هوا رو هیچ در نظر گرفته و آفرینش رو از هیچ. در واقع خلقت هستی از عدم بوده. عطار در بیت سوم از اینکه تمام هستی بر عدم استوار شده ابراز شگفتی میکنه و در ادامه بیان می کنه که با این نظام خلقت، تمام هستی و همه آفریده ها در برابر عظمت خالق هیچ به حساب میاد.
البته شاید بشه از فقط دو بیت اول برداشتی خیام گونه هم داشت که با توجه به سایر ابیات تقریبا این برداشت منتفی میشه.
با احترام.
در قسمت - پاره پاره خاک را خون گرفت
تا عتیق و لعل ازو بیرون گرفت -
به جای عتیق عقیق هست
و در بیت زیرین آن
در سجودش روز و شب خورشید و ماه کرد پیشانی خود بر خاک راه
به جای کرد سوده میاد
و شکل بیت این طور میشه
در سجودش روز و شب خورشید و ماه سوده پیشانی خود بر خاک راه
با سلام
من.نسخه ی چاپی را که دارم خیلی از موارد بخصوص در ابیات آخر متفاوت است .
در مورد کوپَلَه می خواستم بگم که در این شعر به معنی حباب است و حتی فکر کنم در لغتنامه ی دهخدا به عنوان مثال هم برای این معنی آمده است . لازم به ذکر است که چند تا معنی دیگه هم داره.
نکته ای که در دیوان شعرای قدیم حتما باید ذکر بشه اینکه از روی کدام نسخه تصحیح شده و چه کسی تصحیح را انجام داده . اگه امکان داره اینجا بنویسید
شعر مذکور با بیت "بود مردی و الهی بس با نظام *** روز و شب اندر سفر بودی مدام " شروع می شود
مرد می باید که باشد شه شناس
گر ببیند شاه را در صد لباس
درود دوستان جان
خود همین سخن را نویسنده زوربای یونانی نیکوس کازانتزاکیس گفته است :
.God changes his appearance every second
Blessed is the man who can recognize him in all his disguises
Disguises به معنای لباس مبدل است!
با سلام دوستان. باید توجه داشته باشیم که از لایه فیزیکی
(منظور عالم خاکی) هیچ جسم مادی حتی به لایه اثیری که لایه
بعد از لایه فیزیکی محسوب میشود، راه پیدا نمیکند. صرفا به خاطر اختلاف سطح انرژی بسیار زیادی که بین این دو لایه است.
لایه اثیری در جهان هستی اولین لایه محسوب میشود و لایه ای که عیسی مسیح به آن دست پیدا میکند لایه چهارم در جهان هستی است. منظور از به همراه داشتن یک سوزن این است که عیسی مسیح هنوز نتوانسته به هشیاری پاکیزه الهی دست یابد. به همین منظور او نمی تواند به لایه پنجم که بالاترین لایه در جهان هستی است راه یابد. لایه پنجم همان لایه ایست که خداوند خود را در پاکیزه ترین فرم در فرم صدا ( کلمه الله، صوت سرمدی، ندای الهی)
و نور ( نورالله) متجلی ساخت تا کل جهان هستی را خلق کند
یاد آور:
۱- سبحانک عما یصفون (سوره مومنون)
۲- ما عرفناک حق معرفتک
عیان
بیان