گنجور

حکایت طاووس

بعد از آن طاووس آمد زرنگار
نقش پرش صد چه؟ بلکه صد هزار
چون عروسی جلوه کردن ساز کرد
هر پر او جلوه‌ای آغاز کرد
گفت تا نقاش غیبم نقش بست
چینیان را شد قلم انگشت دست
گرچه من جبریل مرغانم ولیک
رفت بر من از قضا کاری نه نیک
یار شد با من به یک جا مار زشت
تا بیفتادم به خواری از بهشت
چون بدل کردند خلوت جای من
تخت بند پای من شد پای من
عزم آن دارم کزین تاریک جای
رهبری باشد به خلدم رهنمای
من نه آن مردم که در سلطان رسم
بس بود اینم که در دروان رسم
کی بود سیمرغ را پروای من
بس بود فردوس عالی جای من
من ندارم در جهان کاری دگر
تا بهشتم ره دهد باری دگر
هدهدش گفت ای ز خود گم کرده راه
هر که خواهد خانه‌ای از پادشاه
گوی نزدیکی او، این زآن به است؟
خانه‌ای، از حضرت سلطان به است؟
خانهٔ نفس است خلد پر هوس
خانهٔ دل مقعد صدق است و بس
حضرت حق هست دریای عظیم
قطرهٔ خرد است جنات النعیم
قطره باشد هرکه را دریا بود
هرچه جز دریا بود، سودا بود
چون به دریا می‌توانی راه یافت
سوی یک شبنم چرا باید شتافت
هرکه داند گفت با خورشید راز
کی تواند ماند از یک ذره باز
هرکه کل شد، جزو را با او چه کار؟
وآنکه جان شد، عضو را با او چه کار؟
گر تو هستی مرد کلی، کل ببین
کل طلب، کل باش، کل شو، کل گزین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بعد از آن طاووس آمد زرنگار
نقش پرش صد چه؟ بلکه صد هزار
هوش مصنوعی: پس از آن، طاووسی با رنگ و نغنگ و زیبایی شگفت‌انگیز و پرهایی چون نقش و نگار آمد، که به راستی زیبایی‌اش از صد هزار زیبایی بیشتر بود.
چون عروسی جلوه کردن ساز کرد
هر پر او جلوه‌ای آغاز کرد
هوش مصنوعی: وقتی عروس به نمایش در می‌آید، هر پرنده‌ای هم شروع به نمایاندن زیبایی‌های خود می‌کند.
گفت تا نقاش غیبم نقش بست
چینیان را شد قلم انگشت دست
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به توصیف یک تصویر خارق‌العاده می‌پردازد که توسط یک نقاش غیبی خلق شده است. او می‌گوید که وقتی این نقاش به تصویرسازی پرداخت، قلمی که از دست او بود به اندازه‌ی دقت و زیبایی کار چینی‌ها شد. به عبارت دیگر، این تصویر به قدری زیبا و استادانه است که شایسته‌ی هنر چینی‌هاست.
گرچه من جبریل مرغانم ولیک
رفت بر من از قضا کاری نه نیک
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من همچون جبرئیل فرشتگان هستم، اما متأسفانه در سرنوشت من کاری نیکو رخ نداده است.
یار شد با من به یک جا مار زشت
تا بیفتادم به خواری از بهشت
هوش مصنوعی: دوست همراه من شد، ولی با سوء هَمدلی و رفتار زشت باعث شد که من به ذلت و افت از وضعیت خوب و بهشتی‌ام بیفتم.
چون بدل کردند خلوت جای من
تخت بند پای من شد پای من
هوش مصنوعی: وقتی که خلوت و آرامش من به دیگران سپرده شد، جای من تبدیل به مکانی شد که دیگر نمی‌توانم به راحتی در آن قرار بگیرم و دچار محدودیت‌های بیشتری شدم.
عزم آن دارم کزین تاریک جای
رهبری باشد به خلدم رهنمای
هوش مصنوعی: عزم کرده‌ام که از این مکان تاریک، راهی برای رهبری پیدا کنم تا به بهشت و خوشبختی راهنمایی کند.
من نه آن مردم که در سلطان رسم
بس بود اینم که در دروان رسم
هوش مصنوعی: من از آن دسته افرادی نیستم که فقط به خاطر موقعیت و قدرت سلطان، به او احترام بگذارم؛ من به اصول و رفتار درست در زندگی پایبندم.
کی بود سیمرغ را پروای من
بس بود فردوس عالی جای من
هوش مصنوعی: کی اهمیت سیمرغ را برای من دارد، به اندازه‌ای که دیگر نیاز به بهشت برین نیست.
من ندارم در جهان کاری دگر
تا بهشتم ره دهد باری دگر
هوش مصنوعی: من در این دنیا هیچ کار دیگری ندارم که بهشت را برایم دوباره ممکن کند.
هدهدش گفت ای ز خود گم کرده راه
هر که خواهد خانه‌ای از پادشاه
هوش مصنوعی: هدهد به او گفت: ای کسی که راه را گم کرده‌ای، اگر کسی بخواهد به خانه‌ای که متعلق به پادشاه است برسد، باید از خود بگذرد و تلاش کند.
گوی نزدیکی او، این زآن به است؟
خانه‌ای، از حضرت سلطان به است؟
هوش مصنوعی: نزدیکی او بهتر از دوری و جدایی است، چرا که در خانه‌ای که متعلق به سلطان است، آرامش و صفا بیشتری وجود دارد.
خانهٔ نفس است خلد پر هوس
خانهٔ دل مقعد صدق است و بس
هوش مصنوعی: خانهٔ نفس، دنیایی پر از تمایلات و آرزوهاست، در حالی که خانهٔ دل، جایی برای حقیقت و صداقت است و هدفی جز آن ندارد.
حضرت حق هست دریای عظیم
قطرهٔ خرد است جنات النعیم
هوش مصنوعی: خداوند همانند دریای وسیعی است و دانش و فهم انسان فقط به اندازه یک قطره از آن دریا می‌باشد و بهشت‌ها نماد نعمت‌های بی‌انتهای او هستند.
قطره باشد هرکه را دریا بود
هرچه جز دریا بود، سودا بود
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال دریا (معنای عمیق و وسیع) باشد، همانند قطره‌ای است که به عمق دریا می‌رسد، اما هر چیزی که غیر از دریا باشد، فقط خیال یا سودا است.
چون به دریا می‌توانی راه یافت
سوی یک شبنم چرا باید شتافت
هوش مصنوعی: اگر می‌توانی به دریای وسیع و عمیق دسترسی پیدا کنی، پس چرا باید به دنبال یک قطره شبنم کوچک باشی؟
هرکه داند گفت با خورشید راز
کی تواند ماند از یک ذره باز
هوش مصنوعی: هر کسی که بتواند با خورشید راز و رمزی بگوید، چگونه می‌تواند از یک ذره دور بماند؟
هرکه کل شد، جزو را با او چه کار؟
وآنکه جان شد، عضو را با او چه کار؟
هوش مصنوعی: هر کس که به جزئی تبدیل شد، دیگر چه اهمیتی دارد؛ و آنجا که جان به عضوی تبدیل شد، دیگر چه اهمیتی دارد.
گر تو هستی مرد کلی، کل ببین
کل طلب، کل باش، کل شو، کل گزین
هوش مصنوعی: اگر تو فردی کامل هستی، پس باید همه چیز را به‌طور جامع بنگری و هر چیزی را که می‌خواهی انتخاب کنی. تمامیت را در خودت داشته باش و به آن دست یابی.

خوانش ها

حکایت طاووس به خوانش گروه چامه‌خوان
حکایت طاووس به خوانش آزاده

حاشیه ها

1389/05/13 23:08
علی کیا

اسطوره ی طاووس و مار رو اینجا میذارم تا معنی شعر بهتر فهم بشه:
ابلیس که نام اصلی اش عزازیل است در ابتدا از فرشتگان مقرب بود. وی هفتصد هزار سال عبادت کرده و سه هزار سال شاگرد رضوان بود (شرح گلشن راز، ص 434) اما چون از دستور خداوند سرپیچی نمود و به آدم سجده نکرد از بهشت رانده شد و به سمنان افتاد. (تفسیر طبری، ج 1، ص 53) بعد از آن، به کمک مار و طاووس به بهشت رفت و حوا را برای خوردن میوه ی ممنوعه فریفت. طبق برخی روایات، ابلیس در دهان یا بر سر ماری نشست و به بهشت رفت و طبق روایتی دیگر، به صورت ماری بر پای طاووس پیچید. از این رو پای طاووس زشت است. هم چنین در مورد طاووس ، گفته اند که او بوته ی گندم را به شیطان نشان داد و به کیفر این عمل از بهشت رانده شد. اما روایتی دیگر طاووس را از مرغان بهشتی معرفی می کند که در باغ بهشت موجب نزهت خاطر مومنان است. (تفسیر طبری ، ج 1، ص 48) در قصص الانبیاء آمده است که هر چهار تا به زمین افتاده اند پراکنده، آدم به سرندیب افتاد، حوا در جده (جده نام شهری است در عربستان. چون حضرت حوا در آن جا مدفون است جده نامیده شد) و طاووس در مرغزار هند و مار به کوه سرندیب، همه گریان و زاری کنان.
حضرت رسول (ص) به امیر مومنان (ع) فرمود: « ای علی! همانا خدا آدم را در هند فرود آورد و حوا را در جده و مار را در اصفهان و شیطان را در میسان (جایی مابین بصره و واسط) و در بهشت چیزی زیباتر از طاووس و مار نبود و برای مار چهار دست و پا بود مانند دست و پای شتر، پس شیطان در شکم مار داخل شد و آدم را فریب داد، خداوند بر مار خشم گرفت و پاهایش را انداخت و فرمود تو را خاک و راه رفتنت را بر شکم قرار دادم، خدا رحم نکند بر کسی که بر تو رحم کند.
خداوند بر طاووس خشم گرفت که طاووس شیطان را به درخت گندم راهنمایی کرد، پس صدای خوش طاووس و پاهایش را زشت گردانید.
ای علی ! هرگاه ماری در میان بار و بنه ی خود دیدی آن را نکش تا سه بار بیرون رود؛ اگر در مرتبه ی چهارم دیدی او را بکش که کافر است. ای علی! هر گاه ماری را در راه دیدی آن را بکش که من با جنیان پیمان بسته ام به صورت مار آشکار نشوند». (ترجمه ی بحارالانوار، ج 7، ص 74)

1389/05/13 23:08
علی کیا

این ابیات اشاره دارد به رانده شدن حضرت آدم از بهشت به وسیله شیطان و معاونین او که طاووس و مار بودند. طاووس از مرغان بهشتی بود و در فریفتن آدم و حوا با شیطان همکاری کرد. مار نیز یکی از حیوانات بهشتی بود و قبل از این‌که به این صورت درآید، در بهشت صورت دیگری داشت. حیوانی بود که بدنش پوشیده بود و چهار دست و پا داشت و خوش صورت‌تر و خوش رنگ‌تر از جمیع حیوانات بود و مانند شتری بزرگ بود. شیطان حق ورود به بهشت را نداشت. برای فریفتن آدم خود را در دهان مار مخفی کرد و داخل بهشت شد و به پایمردی طاووس راه آدم و حوا را بزد و آنها را فریفت تا از شجره خبیثه خوردند و چون خدای تعالی از محل آنها آگاه شد، بر آنان خشم گرفت. طاووس را که در این عمل پایمردی کرده بود پاهایش را زشت فرمود و او را از بهشت راند.
مار را عریان کرد، پاهایش را محو فرمود و چنان کرد که برشکم راه رود و از بهشت بیرونش راند و هر یک را به شهری از شهرهای دنیا راند. و اینها همه از حیطه شیطان و پایمردی طاووس و دستیاری مار برخاست6

1392/08/08 09:11
مریم

در بیت یکی مانده به آخر مصراع دومش به جای آنک باید بشه آنکه
---
پاسخ: این شیوه نوشتن گویا از نسخ خطی قدیمی اخذ شده و غلط نیست.

1393/01/21 14:03
کیارش

به نظر من اصل شعر همون بیتیه که میگه به دریا میتوان راه یافت سوی شبنم چرا باید شتافت

1394/10/10 07:01
سالار

با عرض دروود و خسته نباشید خدمت عزیزان بزرگ اهل ادب، جسارتاً سوالی برایم پیش آمده که ممنون میشوم اگر راهنمایی ام کنید:
امکان دانلود این فایل های صوتی هست؟ اگر هست به چه شکلی؟

1396/09/27 22:11
آرش

طاووس دراین ابیات نشانه انسانهایی است که خدا را تنها برای پاداش بهشت عبادت میکنند نه برای قرب الهی و از نزدیکی به خدا محروم هستند . نقاش غیب منظور خداوند است و انگشت کسی قلم شدن یعنی دست وی از کار بازماندن است . جبریل مرغان رااز آن جهت آورده که جبرییل را طاووس ملائکه میگویند خلوت جای منظور بهشت و تاریک جای کنایه از دنیا است . مقعد صدق یعنی جایگاه راستین و برگرفته از سوره قمر آیه 55 میباشد و جنات النعیم برگرفته از سوره مائده آیه 65 . عطار در این ابیات دیدار خدا و قرب الهی را برتر از بهشت میداند .در نزد عارفان جهنم و بهشت هر دو مزموم است و تنها عبادت برای وصال حق و قرب الهی است

1396/09/27 22:11
آرش

خانه نفس است خلد پر هوس . عطار در این مصراع صفت پر هوس را برای بهشت آورده است از این نظر که عارفان بهشت را نیز چون جهنم مانع وصال حق میدانند و جایگاه هوس و عقیده دارند عارف تنها خدا را برای خودش و وصال به او عبادت میکند نه بهشت و ترس از جهنم . بهشت چون دارای نعمت های بسیار است نفس را به هوس می اندازد

1401/02/01 20:05
مهدی حسینی

سلام 

پیروز و سربلند باشین 

لطف میفرماین یک راه ارتباطی ب من معرفی کنین جهت ب اشتراک گذاشتن مطالب در مورد منطق الطیر

1403/01/19 21:04
بهنام کامرانی (دونده)

متاسفانه حاشیه های قبلی تا این تاریخ کمکی به فهم این شعر به من نکرد. بنابراین با جستجو  خوشبختانه ویدئوی خیلی خوبی در یوتیوب پیدا کردم که به درک شعر  و داستان کمک کرد. خلاصه ی برداشت خودم رو اینجا مینویسم و لینک به ویدئو رو هم به اشتراک میگذارم. 

ظاهرا پای طاووس برخلاف خودش که به زیبایی معروف است،‌ ظاهر بسیار زشتی دارد. در افسانه ها آمده که شیطان برای ورود به بهشت و به قصد گول زدن آدم و حوا در دهان مار مخفی شد و مار هم دور پای طاووس پیچید. طاووس ناخواسته و یا نادانسته مار و بدین ترتیب شیطان را با خودش به بهشت برد و به خاطر همین اشتباه از بهشت طرد شد. 

حال نصف اول شعر از زبان طاووس است که با اشاره به داستان بالا،‌ میل و آرزوی خودش رو برای بازگشت به بهشت بیان میکند. نکته ی جانبی اینکه جبرییل به طاووس پیامبران معروف هست و اینجا طاووس خودش رو جبرییل مرغان معرفی میکند. 

در نصف دوم شعر، هدهد در جواب طاووس پاسخ میدهد که به جای رسیدن به بهشت که تمثیلی از مادیات باشد، بهتر است که بدنبال اصل و آفریننده بهشت که تمثیلی از معنویات هست باشی. چرا که وقتی به آن بهتر و کل ماجرا برسی خودبخود جزییات و اهداف کوچک را هم خواهی داشت. 

به عبارتی،‌ به جای ناراحتی بابت از دست دادن اهداف کوچک و غالب مادی،‌ به معانی بزرگ و معنوی توجه کن. چرا که آنها تو را از مادیات بی نیاز خواهی کرد. 

این برداشت شخصی بنده بعد از گوش دادن به توضیحات بیت به بیت شعر که به زیبایی در اینجا آمده:‌

پیوند به وبگاه بیرونی

1403/02/24 15:04
رند شیراز

درباره مصرع دوم کسی می‌تونه راهنمایی کنه و معنیش رو برامون بگه؟

1403/02/25 23:04
رضا از کرمان

سلام 

همانطور که مستحضرید طاووس علیرغم زیبایی وافر دارای پای زشتی است که شاعران از این نکته به عنوان تضاد بهره میبرند ودر بیت قبل هم اشاره به انتقال مار به بهشت توسط پیچیدن به پای طاووس دارد 

شاد باشی عزیز

1403/09/15 21:12
افسانه چراغی

تخت‌بند: محبوس، به بند افتاده

اشاره به داستان اساطیری است که مار و طاووس هم در فریفتن آدم در بهشت نقش داشتند و همین کار باعث شد که طاووس از بهشت رانده شود و در زندان زمین پاگیر و اسیر بماند. طاووس همچنان در آرزوی رسیدن به بهشت است و حتا به دربانی بهشت هم راضی است (یا به رسیدن به درِ بهشت)