درتعصب گوید
ای گرفتار تعصب مانده
دایما در بغض و در حب مانده
گر تو لاف از عقل و از لب میزنی
پس چرا دم در تعصب میزنی
در خلافت میل نیست ای بیخبر
میل کی آید ز بوبکر و عمر
میل اگر بودی در آن دو مقتدا
هر دو کردندی پسر را پیشوا
هر دو گر بودند حق از حق وران
منع واجب آمدی بر دیگران
منع را گر ناپدیدار آمدند
ترک واجب را روادار آمدند
گر نمیآمد کسی در منع یار
جمله راتکذیب کن یا اختیار
گر کنی تکذیب اصحاب رسول
قول پیغامبر نکردستی قبول
گفت هر یاریم نجمی روشن است
بهترین قرنها قرن منست
بهترین خلق یاران مناند
آفرین با دوست داران مناند
بهترین چون نزد تو باشد بتر
کی توان گفتن ترا صاحب نظر
کی روا داری که اصحاب رسول
مرد ناحق را کنند از جان قبول
یا نشانندش به جای مصطفا
بر صحابه نیست این باطل روا
اختیار جمله شان گر نیست راست
اختیار جمع قرآن پس خطاست
بل که هرچ اصحاب پیغامبر کنند
حق کنند و لایق حق ور کنند
تا کنی معزول یک تن را ز کار
میکنی تکذیب سی و سه هزار
آنک کار او جز به حق یک دم نکرد
تا به زانو بند اشتر، کم نکرد
او چو چندینی در آویزد به کار
حق ز حقور کی برد این ظن مدار
میل در صدیق اگر جایز بدی
در اقیلونی کجا هرگز بدی
در عمر گر میل بودی ذرهای
کی پسر، کشتی به زخم درهای
دایما صدیق مرد راه بود
فارغ از کل لازم درگاه بود
مال و دختر کرد بر سر جان نثار
ظلم نکند این چنین کس، شرم دار
پاک از قشر روایت بود او
زانک در معجز درایت بود او
آنک بر منبر ادب دارد نگاه
خواجه را ننشیند او بر جایگاه
چون ببیند این همه از پیش و پس
ناحق او را کی تواند گفت کس
باز فاروقی که عدلش بود کار
گاه میزد خشت و گه میکند خار
با در منه شهر را برخاستی
میشدی در شهر وره میخواستی
بود هر روزی درین حبس هوس
هفت لقمه نان طعام او و بس
سرکه بودی با نمک بر خوان او
نه ز بیتالمال بودی نان او
ریگ بودی گر بخفتی بسترش
دره بودی بالشی زیر سرش
برگرفتی همچو سقا مشک آب
بیوهزن را آب بردی وقت خواب
شب برفتی دل ز خود برداشتی
جملهٔ شب پاس لشگر داشتی
با حذیفه گفت ای صاحب نظر
هیچ میبینی نفاقی در عمر
کو کسی کو عیب من در روی من
میل نکند تحفه آرد سوی من
گر خلافت بر خطا میداشت او
هفده من دلقی چرا برداشت او
چون نه جامه دست دادش نه گلیم
بر مرقع دوخت ده پاره ادیم
آنک زین سان شاهی خیلی کند
نیست ممکن کو به کس میلی کند
آنک گاهی خشت و گاهی گل کشید
این همه سختی نه بر باطل کشید
گر خلافت از هوا میراندی
خویش را در سلطنت بنشاندی
شهر هاء منکر از حسام او
شد تهی از کفر در ایام او
گر تعصب میکنی از بهر این
نیست انصافت بمیر از قهر این
او نمرد از زهر و تو از قهر او
چند میری گر نخوردی زهر او
مینگر ای جاهل ناحق شناس
از خلافت خواجگی خود قیاس
بر تو گر این خواجگی آید به سر
زین غمت صد آتش افتد در جگر
گر کسی ز ایشان خلافت بستدی
عهدهٔ صد گونه آفت بستدی
نیست آسان تا که جان در تن بود
عهدهٔ خلقی که در گردن بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای گرفتار تعصب مانده
دایما در بغض و در حب مانده
هوش مصنوعی: تو که همیشه درگیر تعصب هستی و در حالتی از خشم و محبت گرفتار ماندهای.
گر تو لاف از عقل و از لب میزنی
پس چرا دم در تعصب میزنی
هوش مصنوعی: اگر تو به عقل و سخن خود میبالید و ادعا میکنی، پس چرا در برابر تعصب و افکار محدود از خود واکنش نشان میدهی؟
در خلافت میل نیست ای بیخبر
میل کی آید ز بوبکر و عمر
هوش مصنوعی: در مقام خلافت، دیگر تمایلی وجود ندارد، ای ناآگاه. تمایل چه زمانی از ابوبکر و عمر بروز خواهد کرد؟
میل اگر بودی در آن دو مقتدا
هر دو کردندی پسر را پیشوا
هوش مصنوعی: اگر میخواستند که در دو پیشوا (مقتدا)، فرزندی را به مقام رهبری برسانند، هر دو به این کار اقدام میکردند.
هر دو گر بودند حق از حق وران
منع واجب آمدی بر دیگران
هوش مصنوعی: اگر هر دو طرف حق را بپذیرند، در آن صورت، اجتناب از حق برای دیگران واجب خواهد بود.
منع را گر ناپدیدار آمدند
ترک واجب را روادار آمدند
هوش مصنوعی: اگر افرادی که منع میکنند، ناگهان ناپدید شوند، در آن صورت ترک واجب و لازم نیز قابل تحمل خواهد بود.
گر نمیآمد کسی در منع یار
جمله راتکذیب کن یا اختیار
هوش مصنوعی: اگر کسی در منع یار از ما نمیآمد، باید همه را تکذیب کنیم یا خود را به اختیار بسپاریم.
گر کنی تکذیب اصحاب رسول
قول پیغامبر نکردستی قبول
هوش مصنوعی: اگر ادعای یاران پیامبر را انکار کنی، در واقع سخن پیامبر را نپذیرفتهای.
گفت هر یاریم نجمی روشن است
بهترین قرنها قرن منست
هوش مصنوعی: گفت هر دوستی مانند یک ستاره درخشان است و بهترین زمانها برای من، زمانهایی هستند که با او سپری میشود.
بهترین خلق یاران مناند
آفرین با دوست داران مناند
هوش مصنوعی: بهترین افراد برای من دوستانم هستند و من به آنها احترام میگذارم و آنها را دوست دارم.
بهترین چون نزد تو باشد بتر
کی توان گفتن ترا صاحب نظر
هوش مصنوعی: اگر بهترینها پیش تو باشند، چطور میتوان گفت که تو دارای نظر و دیدگاه درست هستی؟
کی روا داری که اصحاب رسول
مرد ناحق را کنند از جان قبول
هوش مصنوعی: آیا روا میدانی که یاران پیامبر انسان نادرستی را با جان خود بپذیرند؟
یا نشانندش به جای مصطفا
بر صحابه نیست این باطل روا
هوش مصنوعی: باید او را در مقام و جایگاه پیامبر قرار ندهند، زیرا این کار نادرست و غیرقانونی است.
اختیار جمله شان گر نیست راست
اختیار جمع قرآن پس خطاست
هوش مصنوعی: اگر تمام آنچه که گفته میشود، حقیقت ندارد و انتخاب و اختیار واقعی در دست افراد نیست، پس جمعآوری قرآن و مطالب صحیح نیز نمیتواند درست باشد.
بل که هرچ اصحاب پیغامبر کنند
حق کنند و لایق حق ور کنند
هوش مصنوعی: هر چیزی که پیامبر و یارانش انجام دهند، درست و مطابق با حق است و شایسته جایگاه حقیقی است.
تا کنی معزول یک تن را ز کار
میکنی تکذیب سی و سه هزار
هوش مصنوعی: اگر بخواهی یک نفر را از کار برکنار کنی، میتوانی با دروغ و فریب، سه و سی هزار نفر را نادرست معرفی کنی.
آنک کار او جز به حق یک دم نکرد
تا به زانو بند اشتر، کم نکرد
هوش مصنوعی: او هیچگاه کاری جز به حق انجام نداد و حتی لحظهای از آن عدول نکرد تا زمانی که به پای او، بار شتر کم شد.
او چو چندینی در آویزد به کار
حق ز حقور کی برد این ظن مدار
هوش مصنوعی: هرگاه کسی در کارهای درست و نیکو کوشش کند، نباید به او بدگمان شد و نباید فکر کرد که او از نیتهای نادرست و ناپسند بهرهمند است.
میل در صدیق اگر جایز بدی
در اقیلونی کجا هرگز بدی
هوش مصنوعی: اگر عشق و محبت در دل صادقان جایز باشد، پس نباید در دلهای با فضیلت و نیکوکاران هیچ گونه بدی و پلیدی وجود داشته باشد.
در عمر گر میل بودی ذرهای
کی پسر، کشتی به زخم درهای
هوش مصنوعی: اگر در طول عمر کمی تمایل به کشتن داشتهای، پس چطور ممکن است پسر که بمیرم، به خاطر یک جراحت کوچک؟
دایما صدیق مرد راه بود
فارغ از کل لازم درگاه بود
هوش مصنوعی: دوست وفادار همیشه در کنار مردان راه است و از همه چیزهایی که در درگاه نیاز است، بینیاز است.
مال و دختر کرد بر سر جان نثار
ظلم نکند این چنین کس، شرم دار
هوش مصنوعی: کسی که برای پول و دخترش بر جان خود میگذرد و در برابر ظلم سکوت نمیکند، باید از رفتار خود شرمنده باشد.
پاک از قشر روایت بود او
زانک در معجز درایت بود او
هوش مصنوعی: او از هرگونه ظاهرسازی و ظاهربینی خالی بود، زیرا درک و بینش عمیق او مانند یک معجزه بود.
آنک بر منبر ادب دارد نگاه
خواجه را ننشیند او بر جایگاه
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که شخصی با ادب و احترام، به منبر (جایگاه) نمینشیند و به خاطر شخصیت والای خود، نمیتواند در جایگاه دیگران قرار گیرد. این سخن به نوعی بیانگر تواضع و احترام به موقعیتهای اجتماعی و اخلاقی است.
چون ببیند این همه از پیش و پس
ناحق او را کی تواند گفت کس
هوش مصنوعی: زمانی که انسان با این همه ظلم و بیعدالتی که از اطرافش میبیند مواجه میشود، چگونه میتواند به کسی بگوید که این مسئله درست نیست؟
باز فاروقی که عدلش بود کار
گاه میزد خشت و گه میکند خار
هوش مصنوعی: فردی مانند فاروقی بود که با عدالتش به عنوان بنیانگذار و سازنده، در برخی اوقات اقدام به ساخت و ساز میکرد و در برخی مواقع نیز مشکلات و دشواریها را ایجاد مینمود.
با در منه شهر را برخاستی
میشدی در شهر وره میخواستی
هوش مصنوعی: اگر از دروازه شهر خارج میشدی، در واقع در شهر میتوانستی به آزادی و راحتی زندگی کنی.
بود هر روزی درین حبس هوس
هفت لقمه نان طعام او و بس
هوش مصنوعی: هر روز در این زندان، فقط به فکر هفت لقمه نان برای غذا هستم و هیچ چیز دیگری در سر ندارم.
سرکه بودی با نمک بر خوان او
نه ز بیتالمال بودی نان او
هوش مصنوعی: در سفره او، سرکهای نمکی وجود داشت و نان او از سرمایههای عمومی نبود.
ریگ بودی گر بخفتی بسترش
دره بودی بالشی زیر سرش
هوش مصنوعی: اگر بر روی ریگ خوابیده بودی، درهای برایش میشد و بالش زیر سرش قرار میگرفت.
برگرفتی همچو سقا مشک آب
بیوهزن را آب بردی وقت خواب
هوش مصنوعی: تو همچون سقا، مشک آب را از بیوهزن گرفتی و در هنگام خواب او، آب را بردی.
شب برفتی دل ز خود برداشتی
جملهٔ شب پاس لشگر داشتی
هوش مصنوعی: در شب، تو از دل خود فاصله گرفتی و تمام شب را نگهبان لشگری بودی.
با حذیفه گفت ای صاحب نظر
هیچ میبینی نفاقی در عمر
هوش مصنوعی: با حذیفه گفت: ای کسی که دیدگاه عمیق داری، آیا هیچ نفاقی در عمر مشاهده میکنی؟
کو کسی کو عیب من در روی من
میل نکند تحفه آرد سوی من
هوش مصنوعی: کسی را میطلبم که به جای عیبجویی، با محبت و نیکویی به من نزدیک شود و هدیهای از خوبیهای خود برایم بیاورد.
گر خلافت بر خطا میداشت او
هفده من دلقی چرا برداشت او
هوش مصنوعی: اگر او در خلافت اشتباه میکرد، پس چرا هفده من لباس پست را بر دوش میکشید؟
چون نه جامه دست دادش نه گلیم
بر مرقع دوخت ده پاره ادیم
هوش مصنوعی: وقتی که نه پارچهای برای لباسش پیدا شد و نه زیراندازی برای دوختن، بدنش را با تکههای چرم پوشاند.
آنک زین سان شاهی خیلی کند
نیست ممکن کو به کس میلی کند
هوش مصنوعی: آنکه اینگونه سلطنت میکند، بسیار نادر است که به کسی تمایل داشته باشد.
آنک گاهی خشت و گاهی گل کشید
این همه سختی نه بر باطل کشید
هوش مصنوعی: انسان sometimes دچار فشارها و چالشهای مختلف میشود، اما این سختیها همیشه بیدلیل نیستند و معمولاً به اهداف و نتایج مثبتی منتهی میشوند.
گر خلافت از هوا میراندی
خویش را در سلطنت بنشاندی
هوش مصنوعی: اگر به جای دنبال کردن خواستههای نفسانی، به دنبال خلافت و رهبری واقعی میرفتی، میتوانستی خود را در مقام سلطنت قرار دهی و قدرت را در دست بگیری.
شهر هاء منکر از حسام او
شد تهی از کفر در ایام او
هوش مصنوعی: شهرهای بیزمین با قدرت او پر از حقیقت و ایمان شدند و در زمان او از کفر و بیایمانی خالی گشتند.
گر تعصب میکنی از بهر این
نیست انصافت بمیر از قهر این
هوش مصنوعی: اگر به خاطر تعصب خود، انصاف را فراموش کنی، باید با پیامدهای خشم آن روبرو شوی.
او نمرد از زهر و تو از قهر او
چند میری گر نخوردی زهر او
هوش مصنوعی: او با وجود زهر، نمرد و زنده ماند، اما تو از غضب او آسیب دیدی. چرا همچنان دلگیر هستی، وقتی که زهر او را نچشیدی؟
مینگر ای جاهل ناحق شناس
از خلافت خواجگی خود قیاس
هوش مصنوعی: ای نادان که راه و چاه را نمیشناسی، نباید مقامهای بزرگ را با مقام خودت مقایسه کنی.
بر تو گر این خواجگی آید به سر
زین غمت صد آتش افتد در جگر
هوش مصنوعی: اگر این احساس خاص به تو دست دهد، غم تو چنان آتشین خواهد بود که صد شعله در دل من روشن میشود.
گر کسی ز ایشان خلافت بستدی
عهدهٔ صد گونه آفت بستدی
هوش مصنوعی: اگر کسی از میان آنها به مقام خلافت برسد، بار مسئولیتهای زیادی را بر دوش خود خواهد گذاشت که هر کدام میتواند مشکلساز باشد.
نیست آسان تا که جان در تن بود
عهدهٔ خلقی که در گردن بود
هوش مصنوعی: زندگی و وجود آدمی سخت است و مسئولیتهایی که بر دوش اوست، در کنار حیاتش، کار را آسان نمیکند.
حاشیه ها
1392/01/15 01:04
ناشناس
با سلام مساله عروضی بیت اول شعر چیست؟
1402/12/23 11:02
محمدرضا
استثنای نون ساکن است که در برخی مواقع هجای کشیده محسوب میشود
1393/01/03 09:04
ناشناس
سلام.در بیت دهم آورده اید بهترین خلق یاران منند آفرین با دوست داران منند که صحیح آن به این صورت است
بهترین خلق یاران منند اقربا و دوستدارن منند(تصحیح دکتر جواد مشکور)
1397/12/25 04:02
هادی
با سلام و احترام خدمت تمام دوست داران مجموعه بی نظیر و منظومه بی بدیل منطق الطیر که به هر روی از مرغان سالک حریم دوست هستند .
واقعا بر هر ایرانی واجب است که منطق الطیر را بخواند و بر هر مسلمانی هست که وادی هارا بشناسد و بر هر مومنی هست که در تعصب نماند خصوصا کسانی که یک عمر راجع به ابوبکر و عمر و عثمان نشناخته قضاوت کردند و حکم صادر کردند .