حکایت یعقوب و فراق یوسف
چون جدا افتاد یوسف از پدر
گشت یعقوب از فراقش بیبصر
موج میزد بحر خون از دیدگانش
نام یوسف مانده دایم در زفانش
جبرئیل آمد که هرگز گر دگر
بر زفان تو کند یوسف گذر
محو گردانیم نامت بعد ازین
از میان انبیا و مرسلین
چون درآمد امرش از حق آن زمان
گشت محوش نام یوسف از زفان
گرچه نام یوسفش بودی ندیم
نام او در جان خود کشتی مقیم
دید یوسف را شبی در خواب پیش
خواست تا او را بخواند سوی خویش
یادش آمد آنچ حق فرموده بود
تن زد آن سرگشتهٔ فرسوده زود
لکن از بی طاقتی از جان پاک
برکشید آهی به غایت دردناک
چون ز خواب خوش بجنبید او ز جای
جبرئیل آمد که میگوید خدای
گر نراندی نام یوسف بر زفان
لیک آهی برکشیدی آن زمان
در میان آه تو دانم که بود
در حقیقت توبه بشکستی چه سود
عقل را زین کار سودا میکند
عشق بازی بین که با ما میکند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون جدا افتاد یوسف از پدر
گشت یعقوب از فراقش بیبصر
هوش مصنوعی: وقتی یوسف از پدرش جدا شد، یعقوب به خاطر دوری او کور شد.
موج میزد بحر خون از دیدگانش
نام یوسف مانده دایم در زفانش
هوش مصنوعی: او با دیدههای پر از اشک، به شدت نگران و غمگین است، و دائماً نام یوسف بر زبانش جاری است.
جبرئیل آمد که هرگز گر دگر
بر زفان تو کند یوسف گذر
هوش مصنوعی: جبرییل آمده تا بگوید که اگر روزی یوسف دوباره از زبان تو عبور کند، هرگز دیگر نخواهد بود.
محو گردانیم نامت بعد ازین
از میان انبیا و مرسلین
هوش مصنوعی: پس از این، نام تو را از میان پیامبران و فرستادگان محو خواهیم کرد.
چون درآمد امرش از حق آن زمان
گشت محوش نام یوسف از زفان
هوش مصنوعی: زمانی که فرمان خدا محقق شد، نام یوسف از زبانها محو و فراموش شد.
گرچه نام یوسفش بودی ندیم
نام او در جان خود کشتی مقیم
هوش مصنوعی: هرچند که او یوسف نام دارد، اما به معنای عمیقتری در وجود من جاودانه است.
دید یوسف را شبی در خواب پیش
خواست تا او را بخواند سوی خویش
هوش مصنوعی: در شب یوسف را در خواب دید که او را به سوی خود دعوت میکند.
یادش آمد آنچ حق فرموده بود
تن زد آن سرگشتهٔ فرسوده زود
هوش مصنوعی: او به یادش آمد که چه چیزی حق گفته بود و به همین خاطر، آن فرد سرگشته و خسته، به سرعت دست به عمل زد.
لکن از بی طاقتی از جان پاک
برکشید آهی به غایت دردناک
هوش مصنوعی: اما از شدت بیتابی، جان پاک، آهی عمیق و دردناک برکشید.
چون ز خواب خوش بجنبید او ز جای
جبرئیل آمد که میگوید خدای
هوش مصنوعی: زمانی که او از خواب شیرین بیدار شد، جبرئیل به سراغش آمد و پیام خداوند را برایش آورد.
گر نراندی نام یوسف بر زفان
لیک آهی برکشیدی آن زمان
هوش مصنوعی: اگر نام یوسف را بر زبان نراندهای، اما اگر آوای آهی از دل بکشی، در آن لحظه به یاد او خواهی افتاد.
در میان آه تو دانم که بود
در حقیقت توبه بشکستی چه سود
هوش مصنوعی: میدانم که در دل آه تو راز عمیقی نهفته است، اما توبه کردن زمانی سودمند است که واقعا از گناه گذشته باشی.
عقل را زین کار سودا میکند
عشق بازی بین که با ما میکند
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که عشق باعث میشود عقل انسان تحت تأثیر قرار بگیرد و به نوعی دیوانهوار به دنبال بازیهای عاشقانه برود. عشق به گونهای افراد را مجذوب خود میکند که از عقل و منطق خود دور میشوند و درگیر جذابیتهای عشق میشوند.
حاشیه ها
1394/11/28 17:01
زری
درود بر شما، آنچنان این شعر زیباست که لازم است با دقت بررسی اش کنیم.
در نسخه چاپ استاد شفیعی نو دو تفاوت هست که به نظر درست تر است، هم از نظر آهنگ ووزن شعر، هم معنا. خواهشمند است بررسی فرمایید:
1- مصرع نخست بیت 3، به جای « جبرئیل آمد هرگز گرد گر» هست: « جبرئیل آمد که هرگز گر دگر»
2- مصرع دوم بیت 6، به جای «گشتی» ، «کِشتی» است: نام او در جان خود کشتی مقیم
---
پاسخ: با تشکر، مطابق تحقیق شما تصحیح شد.