گنجور

حکایت مردی که از نبی اجازهٔ نماز بر مصلایی گرفت

از نبی در خواست مردی پر نیاز
تا گزارد بر مصلایی نماز
خواجه دستوری نداد او را در آن
گفت ریگ و خاک گرمست این زمان
روی نه بر خاک گرم و خاک کوی
زانک هر مجروح را داغست روی
چون تو می‌بینی جراحت روح را
داغ نیکوتر بود مجروح را
تا نیاری داغ دل این جایگاه
کی توان کردن بسوی تو نگاه
داغ دل آور که در میدان درد
اهل دل از داغ بشناسند مرد
دیگری گفتش که‌ای دارای راه
دیدهٔ ما شد درین وادی سیاه
پر سیاست می‌نماید این طریق
چند فرسنگ است این راه ای رفیق
گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی، درگه است
وا نیامد در جهان زین راه کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چون نیامد بازکس زین راه دور
چون دهندت آگهی ای نا صبور
چون شدند آنجایگه گم سر به سر
کی خبر بازت دهد از بی‌خبر
هست وادی طلب آغاز کار
وادی عشق است از آن پس، بی‌کنار
پس سیم وادیست آن معرفت
پس چهارم وادی استغنی صفت
هست پنجم وادی توحید پاک
پس ششم وادی حیرت صعب ناک
هفتمین وادی فقرست و فنا
بعد ازین روی روش نبود ترا
درکشش افتی، روش گم گرددت
گر بود یک قطره قلزم گرددت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از نبی در خواست مردی پر نیاز
تا گزارد بر مصلایی نماز
هوش مصنوعی: مردی نیازمند از پیامبر درخواست کرد که بر سجاده‌ای بایستد و نماز بخواند.
خواجه دستوری نداد او را در آن
گفت ریگ و خاک گرمست این زمان
هوش مصنوعی: خواجه دستوری به او نداد و گفت که در این موقع خاک و ریگ گرم است.
روی نه بر خاک گرم و خاک کوی
زانک هر مجروح را داغست روی
هوش مصنوعی: اگر بر روی زمین گرم و در کوی و خیابان قدم بگذاریم، متوجه خواهیم شد که هر کسی زخم و درد خاص خود را دارد.
چون تو می‌بینی جراحت روح را
داغ نیکوتر بود مجروح را
هوش مصنوعی: وقتی که تو درد و رنج روح را مشاهده می‌کنی، احساس آرامش یا بهبودی برای مجروح بهتر و دلنشین‌تر است.
تا نیاری داغ دل این جایگاه
کی توان کردن بسوی تو نگاه
هوش مصنوعی: تا زمانی که زخم دل و غم فراق تو را حس نکنم، نمی‌توانم به تو نگاه کنم و به سوی تو برگردم.
داغ دل آور که در میدان درد
اهل دل از داغ بشناسند مرد
هوش مصنوعی: دل‌های پر از درد و رنج، نشانه‌ای خاص دارند که افراد با احساس و عاطفه می‌توانند آن را بشناسند. در واقع، کسی که در این میدان سختی و عذاب قرار گرفته، مرد و رزمنده واقعی است.
دیگری گفتش که‌ای دارای راه
دیدهٔ ما شد درین وادی سیاه
هوش مصنوعی: دیگری به او گفت: ای کسی که صاحب دیدی، در این دشت تاریک چه دیدی؟
پر سیاست می‌نماید این طریق
چند فرسنگ است این راه ای رفیق
هوش مصنوعی: این روش بسیار هوشمندانه و حساب‌شده به نظر می‌رسد، اما مسیری طولانی و دشوار در پیش داریم، ای دوست.
گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی، درگه است
هوش مصنوعی: باید به هفت مرحله یا وادی که در مسیر زندگی وجود دارد، توجه کنی. وقتی از این هفت مرحله عبور کردی، به یک نقطه مهم و خاص می‌رسی.
وا نیامد در جهان زین راه کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس
هوش مصنوعی: در این جهان کسی از این مسیر نیامده است و هیچ‌کس از فاصله‌های دور خبر ندارد.
چون نیامد بازکس زین راه دور
چون دهندت آگهی ای نا صبور
هوش مصنوعی: وقتی هیچ کس از این مسیر دور بازنگشته است، چگونه می‌توانی خبری بگیری ای بی‌تاب؟
چون شدند آنجایگه گم سر به سر
کی خبر بازت دهد از بی‌خبر
هوش مصنوعی: زمانی که همه به آن مکان بروند و در آنجا ناپدید شوند، دیگر هیچ کسی از حال تو خبر نخواهد داشت.
هست وادی طلب آغاز کار
وادی عشق است از آن پس، بی‌کنار
هوش مصنوعی: وادی طلب، نقطه شروع مسیر عشق است و پس از آن، دیگر هیچ مرزی وجود ندارد.
پس سیم وادیست آن معرفت
پس چهارم وادی استغنی صفت
هوش مصنوعی: معرفت همچون نقره‌ای گرانبهاست و به همین دلیل، آخرین مرحله‌ای که فرد به آن می‌رسد، مرحله بی‌نیازی است.
هست پنجم وادی توحید پاک
پس ششم وادی حیرت صعب ناک
هوش مصنوعی: وادی پنجم توحید خالص و پاک است، اما وادی ششم، وادی حیرت و دشواری است.
هفتمین وادی فقرست و فنا
بعد ازین روی روش نبود ترا
هوش مصنوعی: در هفتمین مرحله، حیات در فقر و نابودی است و پس از این مرحله، دیگر جایی برای تو باقی نمی‌ماند.
درکشش افتی، روش گم گرددت
گر بود یک قطره قلزم گرددت
هوش مصنوعی: اگر در حال غرق شدن در مشکلات هستی و به نقطه‌ای از شکست می‌رسی، حتی یک ذره از دریاچه‌ی وسیع می‌تواند تو را پایین بکشاند.

خوانش ها

حکایت مردی که از نبی اجازهٔ نماز بر مصلایی گرفت به خوانش فاطمه زندی
حکایت مردی که از نبی اجازهٔ نماز بر مصلایی گرفت به خوانش آزاده