برگردان به زبان ساده
هست ققنس طرفه مرغی دلستان
موضع این مرغ در هندوستان
هوش مصنوعی: در هندوستان پرندهای زیبا و خوشدل به نام ققنوس وجود دارد.
سخت منقاری عجب دارد دراز
همچونی در وی بسی سوراخ باز
هوش مصنوعی: پرندهای با منقار بلند و عجیب وجود دارد که تعداد زیادی سوراخ در آن منقار باز است.
قرب صد سوراخ در منقاراوست
نیست جفتش، طاق بودن کار اوست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پرندهای که دمش سوراخهای زیادی دارد، نمیتواند جفت خود را پیدا کند. این وضعیت نشاندهنده این است که ویژگیهای خاص او باعث شده که در زندگیاش تنها باشد و در عین حال کار او به گونهای است که نمیتواند جفتی برای خود پیدا کند.
هست در هر ثقبه آوازی دگر
زیر هر آواز او رازی دگر
هوش مصنوعی: در هر گوشهای صدایی متفاوت وجود دارد و زیر هر صدای شنیده شده، رازی پنهان شده است.
چون بهر ثقبه بنالد زار زار
مرغ و ماهی گردد از وی بیقرار
هوش مصنوعی: زمانی که به خاطر یک سوراخ، پرنده به شدت ناله کند، آنگاه ماهی از آن صدای ناله به شدت بیقرار میشود.
جملهٔ پرندگان خامش شوند
در خوشی بانگ او بیهش شوند
هوش مصنوعی: همهٔ پرندگان در شادی صدای او ساکت میشوند و از خوشحالی به پرواز در میآیند.
فیلسوفی بود دمسازش گرفت
علم موسیقی ز آوازش گرفت
هوش مصنوعی: یک فیلسوفی وجود داشت که تحت تأثیر صدای زیبای موسیقی قرار گرفت و علم موسیقی را از او آموخت.
سال عمر او بود قرب هزار
وقت مرگ خود بداند آشکار
هوش مصنوعی: سالهای عمر او به هزار میرسد و او بهوضوح میداند که زمان مرگش فرا رسیده است.
چون ببرد وقت مردن دل ز خویش
هیزم آرد گِردِ خود ده حُزمَه بیش
هوش مصنوعی: زمانی که وقت مرگ فرا میرسد، آدمی باید از دل و وجود خود چیزهایی جمع کند تا برای آن روز آماده باشد و از آنها بهرهبرداری کند.
در میان هیزم آید بیقرار
در دهد صد نوحه خود را زار زار
هوش مصنوعی: در میان چوبها و هیزمها، یک موجود ناآرام ظاهر میشود و با صدای بلند و غمانگیز، ناله و شیون خود را به گوش میرساند.
پس بدان هر ثقبهای از جان پاک
نوحهای دیگر برآرد دردناک
هوش مصنوعی: پس بدان که هر بار که یک نقطه از وجود خالص و پاک مصیبت و اندوهی را تجربه میکند، نالهای غمانگیز و دردناک به وجود میآورد.
چون که از هر ثقبه هم چون نوحهگر
نوحهٔ دیگر کند نوعی دگر
هوش مصنوعی: هر زمان که از هر منفذی صدای نوحهای به گوش میرسد، آن نوحه به نوعی دیگر و با حال و هوایی متفاوت شنیده میشود.
در میان نوحه از اندوه مرگ
هر زمان برخود بلرزد هم چو برگ
هوش مصنوعی: در دل نوحه و عزاداری، به خاطر اندوه مرگ، هر دم شانهام میلرزد مانند برگ درخت.
از نفیر او همه پرندگان
وز خروش او همه درندگان
هوش مصنوعی: صدای او باعث میشود که همه پرندگان به سمت او بیایند و صدای او به گونهای است که همه درندگان تحت تأثیر قرار میگیرند.
سوی او آیند چون نظارگی
دل ببرند از جهان یک بارگی
هوش مصنوعی: به سمت او میآیند، زیرا وقتی دلشان را از دنیا جدا میکنند، یکباره همه چیز را رها میکنند.
از غمش آن روز در خون جگر
پیش او بسیار میرد جانور
هوش مصنوعی: در آن روز به خاطر غم او، بسیاری از موجودات با درد و رنج جان میدهند.
جمله از زاری او حیران شوند
بعضی از بی قوتی بیجان شوند
هوش مصنوعی: همه از ناراحتی او گیج و متعجب میشوند و برخی از روی ضعف و بیحالی، بیحال و بیجان میگردند.
بس عجب روزی بود آن روز او
خون چکد از نالهٔ جان سوز او
هوش مصنوعی: روز عجیبی بود آن روز که از نالههای جانسوز او خون ریخته شد.
باز چون عمرش رسد با یک نفس
بال و پر برهم زند از پیش و پس
هوش مصنوعی: وقتی زمان مرگش فرا برسد، با یک دم کوتاه تمامی زندگیاش را نادیده گرفته و به سمت آینده و گذشته نگاهی نمیاندازد.
آتشی بیرون جهد از بال او
بعد آن آتش بگردد حال او
هوش مصنوعی: آتش از بال او به بیرون میجهد و پس از آن، آن آتش حال و وضعیت او را تغییر میدهد.
زود در هیزم فتد آتش همی
پس بسوزد هیزمش خوش خوش همی
هوش مصنوعی: به زودی در آتش هیزم میافتد و به همین دلیل هیزمها به طور خوشایند سوخته میشوند.
مرغ و هیزم هر دو چون اخگر شوند
بعد از اخگر نیز خاکستر شوند
هوش مصنوعی: مرغ و چوب هر دو پس از آتش به خاکستر تبدیل میشوند. این نشاندهنده سرنوشت مشترک آنهاست که از انرژی و زندگی به خاموشی و نابودی میرسند.
چون نماند ذرهای اخگر پدید
ققنسی آید ز خاکستر پدید
هوش مصنوعی: وقتی حتی یک ذره از گرما و شعله نماند، ققنوس از خاکستر برمیخیزد.
آتش آن هیزم چو خاکستر کند
از میان ققنس بچه سر برکند
هوش مصنوعی: وقتی که آتش هیزم را به خاکستر تبدیل کند، ققنوس از میان آن خاکستر نوزاد خود را بیرون میآورد.
هیچ کس را در جهان این اوفتاد
کو پس از مردن بزاید نابزاد
هوش مصنوعی: هیچکس در این دنیا نباید انتظار داشته باشد که بعد از مرگش کسی بیافریند یا به وجود آورد.
گر چو ققنس عمر بسیارت دهند
هم بمیری هم بسی کارت دهند
هوش مصنوعی: اگر به تو عمر طولانی همچون ققنوس بدهند، باز هم در نهایت باید بمیری و کارهای زیادی هم به دوش تو خواهد بود.
سالها در ناله و در درد بود
بیولد، بیجفت، فردی فرد بود
هوش مصنوعی: سالها در رنج و عذاب به سر برد، تنها و بدون همدم و فرزندی، یک فرد تنها بود.
در همه آفاق پیوندی نداشت
محنت جفتی و فرزندی نداشت
هوش مصنوعی: در تمام جهان، هیچ پیوندی وجود نداشت که مشکلات و سختیها را از هم جدا کند، و ارتباط بین والدین و فرزندان نیز از این قاعده مستثنی نبود.
آخر الامرش اجل چون یاد داد
آمد و خاکسترش بر باد داد
هوش مصنوعی: در نهایت، سرنوشت هر کسی مرگ است و هنگامی که زمان آن فرا برسد، زندگیاش پایان مییابد و تنها یادها و خاطراتش باقی میماند.
تا بدانی تو که از چنگ اجل
کس نخواهد برد جان چند از حیل
هوش مصنوعی: برای اینکه بفهمی که هیچ کس نمیتواند از چنگال مرگ جان چند نفر را نجات دهد.
در همه آفاق کس بیمرگ نیست
وین عجایب بین که کس را برگ نیست
هوش مصنوعی: در تمام دنیا هیچکس نیست که جاودانه باشد و این شگفتی را ببین که هیچکس پایانی ندارد.
مرگ اگر چه بس درشت و ظالمست
گردن آنرا نرم کردن لازمست
هوش مصنوعی: مرگ اگرچه سرسخت و سختگیر است، اما باید با آرامش و نرمی با آن برخورد کرد.
گرچه ما را کار بسیار اوفتاد
سختتر از جمله، این کار اوفتاد
هوش مصنوعی: اگرچه در زندگی ما سختیهای زیادی پیش آمده است، اما این بار خاص، مشکلتر و دشوارتر از همه است.