نکتهای که شیخ بصره از رابعه پرسید
رفت شیخ بصره پیش رابعه
گفت ای در عشق صاحب واقعه
نکتهای کز هیچ کس نشنیدهای
بر کسی نه خواندهای نه دیدهای
آن ترا از خویشتن روشن شدهست
آن بگو کز شوقْ جان من شدهست
رابعه گفتش که ای شیخ زمان
چند پاره رشته بودم ریسمان
بردم و بفروختم خوش شد دلم
دو درست سیم آمد حاصلم
هر دو نگرفتم به یک دست آن زمان
این درین دستم گرفتم آن در آن
زانک ترسیدم که چون شد سیم جفت
راهزن گردد، فرو نتوان گرفت
مرد دنیا جان و دل در خون نهد
صد هزاران دام دیگرگون نهد
تا به دست آرد جوی زر از حرام
چون بهدست آرد بمیرد والسلام
وارث او را بود آن زر حلال
او بماند در غم و زور وبال
ای به زر سیمرغ را بفروخته
دل ز عشق زر چو شمع افروخته
چون درین ره مینگنجد موی در
نیست کس را گنج گنج و روی زر
گر قدم در ره نهی ای همچو مور
از سر مویی بگیرندت به زور
چون سر مویی محابا روی نیست
هیچ کس را زهرهٔ این کوی نیست
حکایت نومریدی که زر از شیخ خود پنهان میداشت: نو مریدی داشت اندک مایه زرعابدی که پس از سالها عبادت به نوای مرغی دل خوش کرده بود: عابدی کز حق سعادت داشت او
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رفت شیخ بصره پیش رابعه
گفت ای در عشق صاحب واقعه
هوش مصنوعی: شیخ بصره به ملاقات رابعه میرود و به او میگوید: ای کسی که در عشق تجربه و دانش داری.
نکتهای کز هیچ کس نشنیدهای
بر کسی نه خواندهای نه دیدهای
هوش مصنوعی: موضوعی وجود دارد که نه در کلام هیچکس شنیدهای، نه در نوشتهها خواندهای و نه به چشم خود دیدهای.
آن ترا از خویشتن روشن شدهست
آن بگو کز شوقْ جان من شدهست
هوش مصنوعی: این احساس شوق و عشق در من به قدری قوی است که نمیتوانم آن را پنهان کنم. این عشق به تو باعث شده که وجودم روشن و پرطراوت شود.
رابعه گفتش که ای شیخ زمان
چند پاره رشته بودم ریسمان
هوش مصنوعی: رابعه به او گفت: ای استاد، مدت زیادی است که من دلم دچار تردید و جداییهای زیادی شده است.
بردم و بفروختم خوش شد دلم
دو درست سیم آمد حاصلم
هوش مصنوعی: من از دست دادم و فروختم، اما قلبم شاد شد. دو برابر آنچه که انتظار داشتم، به دست آوردم.
هر دو نگرفتم به یک دست آن زمان
این درین دستم گرفتم آن در آن
هوش مصنوعی: در آن زمان نتوانستم هر دو را با هم در یک دست بگیرم، اما اکنون یکی را در این دستم دارم و دیگری را در دست دیگرم.
زانک ترسیدم که چون شد سیم جفت
راهزن گردد، فرو نتوان گرفت
هوش مصنوعی: چون ترسیدم که اگر نقره دو شود، آنگاه راهزن میشود و نمیتوان آن را نگهداشت.
مرد دنیا جان و دل در خون نهد
صد هزاران دام دیگرگون نهد
هوش مصنوعی: انسان در این دنیا با تمام وجود خود در سختی و مشکلات قرار میگیرد و برای خود هزاران چالش و دام متفاوت ایجاد میکند.
تا به دست آرد جوی زر از حرام
چون بهدست آرد بمیرد والسلام
هوش مصنوعی: انسان ممکن است برای به دست آوردن ثروت از راههای نادرست تلاش کند، اما در پایان این تلاشها تنها به مرگ و نابودی خواهد انجامید و نتیجهای مثبت نخواهد داشت.
وارث او را بود آن زر حلال
او بماند در غم و زور وبال
هوش مصنوعی: کسی که حق او به ارث میرسد، ثروت حلالش باقی میماند و او در سختیها و مشکلات باقی میماند.
ای به زر سیمرغ را بفروخته
دل ز عشق زر چو شمع افروخته
هوش مصنوعی: ای کسی که دل خود را به خاطر عشق، مانند شمعی در آتش به شعلهور درآوردهای، چرا که برای به دست آوردن زر و ثروت، خود را به سیمرغ فروختهای.
چون درین ره مینگنجد موی در
نیست کس را گنج گنج و روی زر
هوش مصنوعی: در این راه، جایی برای موی در (بخشش و جوانمردی) نیست و هیچکس گنج و زیبایی طلا را ندارد.
گر قدم در ره نهی ای همچو مور
از سر مویی بگیرندت به زور
هوش مصنوعی: اگر در راه قدم برداری، مانند مور که از یک مو هم میتوانند تو را با زور بگیرند.
چون سر مویی محابا روی نیست
هیچ کس را زهرهٔ این کوی نیست
هوش مصنوعی: هیچ کس جرأت ورود به این مکان را ندارد، حتی به اندازهٔ یک موی باریک؛ در اینجا کسی نمیتواند این را تحمل کند.
خوانش ها
نکتهای که شیخ بصره از رابعه پرسید به خوانش آزاده
حاشیه ها
1391/09/25 13:11
امیر م
کتابت بیت دوم بدین صورت صحیح تر به نظر می آید:
نکته ای کز هیچ کس نشنیدهای
بر کسی نه خوانده ای نه دیدهای
1391/09/25 13:11
امیر م
مصراع دوم بیت 10 بدین صورت صحیح تر است:
غم وزر و وبال