گنجور

فی‌فضیلة امیرالمؤمنین ابوبکر رضی الله عنه

خواجهٔ اول که اول یار اوست
ثانی اثنین اذهما فی الغار اوست
صدر دین صدیق اکبر قطب حق
در همه چیز از همه برده سبق
هرچ حق از بارگاه کبریا
ریخت در صدر شریف مصطفی
آن همه در سینهٔ صدیق ریخت
لاجرم تا بود ازو تحقیق ریخت
چون دو عالم را به یک دم درکشید
لب ببست از سنگ و خوش دم درکشید
سر فرو بردی همه شب تا به روز
نیم شب هویی برآوردی بسوز
هوی او تا چین برفتی مشک بار
مشک کردی خون آهوی تتار
زین سبب گفت آفتاب شرع و دین
علم باید جست ازینجا تا به چین
سنگ زان بودی به حکمت در دهانش
نا به سنگ و هنگ هو گوید زفانش
نی که سنگش بر زفان بگرفت راه
تا نگوید هیچ نامی جز آله
سنگ باید تا پدید آید وقار
مردم بی‌سنگ کی آید به کار
چون عمر مویی بدید از قدراو
گفت کاش آن مویمی بر صدر او
چون تو کردی ثانی اثنینش قبول
ثانی اثنین او بود بعد رسول

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجهٔ اول که اول یار اوست
ثانی اثنین اذهما فی الغار اوست
هوش مصنوعی: آقا و سرور اول که یار اوست، در واقع اوست که هردو در غار هستند.
صدر دین صدیق اکبر قطب حق
در همه چیز از همه برده سبق
هوش مصنوعی: صدر دین صدیق اکبر، یعنی او که پیشوای دین است و در مقام صداقت و ایمان بالاترین جایگاه را دارد، در حقیقت محور حق و حقیقت است و در همه چیز از دیگران برتر و پیشتر است.
هرچ حق از بارگاه کبریا
ریخت در صدر شریف مصطفی
هوش مصنوعی: همه فضایل و ویژگی‌های والای الهی که از مقام بزرگ و پرعظمت خداوند نازل شده، به بهترین شکل در وجود مقدس پیامبر اکرم جمع شده است.
آن همه در سینهٔ صدیق ریخت
لاجرم تا بود ازو تحقیق ریخت
هوش مصنوعی: همهٔ حقیقت و راستی در دل شخصی بزرگ و صادق جمع شده بود، بنابراین به‌طور طبیعی این حقیقت از او به دیگران منتقل شد و به ظهور آمد.
چون دو عالم را به یک دم درکشید
لب ببست از سنگ و خوش دم درکشید
هوش مصنوعی: زمانی که هر دو جهان را در یک لحظه در آغوش گرفت، به خاطر خاموشی لبانش از سنگی بیدار شد و نفس خوشی را به درون کشید.
سر فرو بردی همه شب تا به روز
نیم شب هویی برآوردی بسوز
هوش مصنوعی: تو تمام شب را سر به زیر داشتی و هیچ نمی‌گفتی، ولی به محضی که روز آمد، فریادی بلند کردی که همه چیز را بسوزاند.
هوی او تا چین برفتی مشک بار
مشک کردی خون آهوی تتار
هوش مصنوعی: وقتی تو به چین رفتی، بوی مشک را به همراه خود آوردی و دل بزدل آهو را به شدت تحت تاثیر قرار دادی.
زین سبب گفت آفتاب شرع و دین
علم باید جست ازینجا تا به چین
هوش مصنوعی: به همین دلیل گفته شده است که برای یافتن علم و دانش دین و شریعت، باید از اینجا تا چین سفر کرد.
سنگ زان بودی به حکمت در دهانش
نا به سنگ و هنگ هو گوید زفانش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که سنگی را در دهان دارد، با حکمت و اندیشه صحبت می‌کند و از زبانش سخنان نیکو و حکمت‌آمیز جاری می‌شود. به این ترتیب، او به جای این که گوینده‌ای بی‌هدف و بی‌معنا باشد، می‌تواند درک و بینش خود را با زبانی شیوا ابراز کند.
نی که سنگش بر زفان بگرفت راه
تا نگوید هیچ نامی جز آله
هوش مصنوعی: نی‌ای که بر زبان سنگینی می‌کند، به گونه‌ای که هیچ نامی به جز خداوند نگوید.
سنگ باید تا پدید آید وقار
مردم بی‌سنگ کی آید به کار
هوش مصنوعی: برای اینکه انسان‌ها حالت آرام و وقار داشته باشند، باید سختی‌ها و مشکلاتی را تحمل کنند. بدون این سختی‌ها، چنین صبری به دست نمی‌آید.
چون عمر مویی بدید از قدراو
گفت کاش آن مویمی بر صدر او
هوش مصنوعی: وقتی که او عمر کوتاهی دید و از مقام خودش ترسید، آرزو کرد که ای کاش آن عمر کوتاه در جایگاهی بالاتر قرار می‌گرفت.
چون تو کردی ثانی اثنینش قبول
ثانی اثنین او بود بعد رسول
هوش مصنوعی: زمانی که تو مفهوم "ثانی اثنین" را پذیرفتی، در واقع به وجود او بعد از پیامبر نیز اعتراف کردی.

حاشیه ها

1391/10/09 19:01
هادی

توهین کردن به افراد کار انسان هایی است که از حقیقت به دورند خدایا آنها را هدایت کن

1393/11/05 11:02
سوخته دلان

عشق است محبت و دوست داشتن اصحاب رسول اکرم ص

1394/08/14 12:11
م. ح .گ

«... نا به سنگ و هنگ هو گوید زفانش» در تصحیح روشن آمده است: «... تا به سنگ...» + بهتر است باشد «نیم شب هویی برآوردی به سوز (نه بسوز) + «آله» درست نیست بلکه «اِله» است با علامت مد روی ل که در فارسی وجود ندارد.

1398/08/02 10:11
سلام

چون دو عالم را به یک دم درکشید
لب ببست از سنگ و خوش دم درکشید
اشاره به سنگی که حضرت ابوبکر به زیر زبان می گذاشت تا به جای سخن گفتن مشغول یاد خدا باشد چنانکه در ابیات بعدی آمده است.عارفان این را در ذکر این که چرا سخنان زیادی از حضرت ابوبکر نقل نشده می آوردند.که مردی در این راه به قال وقیل نیست.