گنجور

حکایت بلبل

بلبل شیدا درآمد مست مست
وز کمال عشق نه نیست و نه هست
معنیی در هر هزار آواز داشت
زیر هر معنی جهانی راز داشت
شد در اسرار معانی نعره زن
کرد مرغان را زفان بند از سخن
گفت برمن ختم شد اسرار عشق
جملهٔ شب می‌کنم تکرار عشق
نیست چون داوود یک افتاده کار
تا زبور عشق خوانم زار زار
زاری اندر نی ز گفتار من است
زیر چنگ از نالهٔ زار من است
گلستانها پر خروش از من بود
در دل عشاق جوش از من بود
بازگویم هر زمان رازی دگر
در دهم هر ساعت آوازی دگر
عشق چون بر جان من زور آورد
همچو دریا جان من شور آورد
هرکه شور من بدید، از دست شد
گرچه بس هشیار آمد مست شد
چون نبینم محرمی سالی دراز
تن زنم، با کس نگویم هیچ راز
چون کند معشوق من در نوبهار
مشک بوی خویش بر گیتی نثار
می‌بپردازد خوشی با او دلم
حل کنم بر طلعت او مشکلم
باز معشوقم چو ناپیدا شود
بلبل شوریده کم گویا شود
زانک رازم درنیابد هر یکی
راز بلبل گل بداند بی‌شکی
من چنان در عشق گل مستغرقم
کز وجود خویش محو مطلقم
در سرم از عشق گل سودا بس است
زانک مطلوبم گل رعنا بس است
طاقت سیمرغ نارد بلبلی
بلبلی را بس بود عشق گلی
چون بود صد برگ دلدار مرا
کی بود بی‌برگیی کار مرا
گل که حالی بشکفد چون دلکشی
از همه در روی من خندد خوشی
چون ز زیر پرده گل حاضر شود
خنده بر روی منش ظاهر شود
کی تواند بود بلبل یک شبی
خالی از عشق چنان خندان لبی
هدهدش گفت ای به صورت مانده باز
بیش از این در عشق رعنایی مناز
عشق روی گل بسی خارت نهاد
کارگر شد بر تو و کارت نهاد
گل اگر چه هست بس صاحب جمال
حسن او در هفته‌ای گیرد زوال
عشق چیزی کان زوال آرد پدید
کاملان را آن ملال آرد پدید
خندهٔ گل گرچه در کارت کشد
روز و شب در نالهٔ زارت کشد
درگذر از گل که گل هر نوبهار
برتو می‌خندد نه در تو، شرم دار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بلبل شیدا درآمد مست مست
وز کمال عشق نه نیست و نه هست
هوش مصنوعی: بلبل عاشق با حالتی سرمست و خوشحالی به سراغ ما آمد. در دنیای عشق، نه چیزی کم است و نه چیزی زیاد.
معنیی در هر هزار آواز داشت
زیر هر معنی جهانی راز داشت
هوش مصنوعی: هر کدام از هزاران آواز، معنایی خاص دارد و در هر یک از آن معانی، رازی جهانی نهفته است.
شد در اسرار معانی نعره زن
کرد مرغان را زفان بند از سخن
هوش مصنوعی: در دل معانی عمیق، صداهایی بلند و شورانگیز به گوش می‌رسد که باعث می‌شود پرندگان از گفتن و سخن گفتن خاموش شوند.
گفت برمن ختم شد اسرار عشق
جملهٔ شب می‌کنم تکرار عشق
هوش مصنوعی: او گفت که تمامی رازهای عشق بر من تمام شده است و من شب را به مرور و تکرار عشق می‌پردازم.
نیست چون داوود یک افتاده کار
تا زبور عشق خوانم زار زار
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند داود نیست که در شرایط سخت و افتاده، بتواند با دل‌تنگی و عواطف عمیق، ترانه عشق را با ناله‌ای غمگین بسراید.
زاری اندر نی ز گفتار من است
زیر چنگ از نالهٔ زار من است
هوش مصنوعی: در نی ناله‌ای به گوش می‌رسد که حکایت از درد و زاری من دارد و زیر چنگ نیز آواز غم‌انگیزی به گوش می‌آید که از دل شکستۀ من ناشی می‌شود.
گلستانها پر خروش از من بود
در دل عشاق جوش از من بود
هوش مصنوعی: در باغ‌ها و گلزارها، زندگی و شوق فراوانی به خاطر من وجود دارد و در دل عاشقان، احساسات و هیجانات به شدت از من نشأت می‌گیرد.
بازگویم هر زمان رازی دگر
در دهم هر ساعت آوازی دگر
هوش مصنوعی: هر بار به بیان یک راز جدید می‌پردازم و هر لحظه نغمه‌ای تازه را معرفی می‌کنم.
عشق چون بر جان من زور آورد
همچو دریا جان من شور آورد
هوش مصنوعی: زمانی که عشق بر جان من فشار آورد، مانند دریا جانم پر از شور و هیجان شد.
هرکه شور من بدید، از دست شد
گرچه بس هشیار آمد مست شد
هوش مصنوعی: هر کسی که شور و حال من را دید، از اختیار خود خارج شد و گرچه بسیار هشیار بود، اما از شدت شوق به مستی گرایید.
چون نبینم محرمی سالی دراز
تن زنم، با کس نگویم هیچ راز
هوش مصنوعی: برای مدتی طولانی که کسی را در کنار خود نداشته باشم، به هیچ‌کس چیزی نخواهم گفت.
چون کند معشوق من در نوبهار
مشک بوی خویش بر گیتی نثار
هوش مصنوعی: وقتی معشوق من در فصل بهار عطر خود را در فضا پخش می‌کند، بوی خوش او به همه جا می‌رسد.
می‌بپردازد خوشی با او دلم
حل کنم بر طلعت او مشکلم
هوش مصنوعی: من با او به شادی می‌پردازم و می‌خواهم که دلخوشی‌ام را با چهره او حل کنم.
باز معشوقم چو ناپیدا شود
بلبل شوریده کم گویا شود
هوش مصنوعی: وقتی محبوبم ناپدید می‌شود، بلبل عاشق هم کم‌حرف می‌شود و کمتر آواز می‌خواند.
زانک رازم درنیابد هر یکی
راز بلبل گل بداند بی‌شکی
هوش مصنوعی: چون من یک راز دارم که هر کسی نمی‌تواند آن را بفهمد، مانند این است که بلبل فقط از گل خبر دارد و هیچ شکی در این موضوع نیست.
من چنان در عشق گل مستغرقم
کز وجود خویش محو مطلقم
هوش مصنوعی: من آن‌قدر در عشق گل غرق شده‌ام که کاملاً از وجود خودم ناپدید شده‌ام.
در سرم از عشق گل سودا بس است
زانک مطلوبم گل رعنا بس است
هوش مصنوعی: در ذهن من از عشق و احساسات ناشی از آن بسیار وافی و عمیق است، زیرا آنچه که برای من خواستنی و دلخواه است، زیبایی گل معطر و دلپذیر است.
طاقت سیمرغ نارد بلبلی
بلبلی را بس بود عشق گلی
هوش مصنوعی: عشق و محبت برای پرنده‌ای کوچک مانند بلبل، در حد واندازه‌ای است که سیمرغ بزرگ و قدرتمند نمی‌تواند آن را تحمل کند. این نشان‌دهندهٔ عمیق بودن و خاص بودن عشق بلبل نسبت به گل است.
چون بود صد برگ دلدار مرا
کی بود بی‌برگیی کار مرا
هوش مصنوعی: وقتی دلدار من صد برگ از عشق و محبت دارد، چگونه می‌توانم بدون این برگ‌ها زندگی کنم؟
گل که حالی بشکفد چون دلکشی
از همه در روی من خندد خوشی
هوش مصنوعی: وقتی گلی با زیبایی شکوفا می‌شود، شادی و جذابیت آن به گونه‌ای است که از تمامی اشیاء و موجودات اطرافش بر من می‌خندد و مرا خوشحال می‌سازد.
چون ز زیر پرده گل حاضر شود
خنده بر روی منش ظاهر شود
هوش مصنوعی: وقتی گل از زیر پرده بیرون می‌آید، لبخند بر روی چهره‌ام نمایان می‌شود.
کی تواند بود بلبل یک شبی
خالی از عشق چنان خندان لبی
هوش مصنوعی: کیست که بتواند شب بی‌عشق را همچون بلبل با لب خندان سپری کند؟
هدهدش گفت ای به صورت مانده باز
بیش از این در عشق رعنایی مناز
هوش مصنوعی: هدهد به او گفت: ای زیبای دلفریب، بیش از این در عشق و زیبایی خود نزاع نکن.
عشق روی گل بسی خارت نهاد
کارگر شد بر تو و کارت نهاد
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که روی گل، خراش‌هایی به وجود بیاید و این عشق در نهایت به تو و کارهایت آسیب رساند.
گل اگر چه هست بس صاحب جمال
حسن او در هفته‌ای گیرد زوال
هوش مصنوعی: اگرچه گل زیبا و دلربا است، اما زیبایی او به زودی و در مدت کوتاهی از بین می‌رود.
عشق چیزی کان زوال آرد پدید
کاملان را آن ملال آرد پدید
هوش مصنوعی: عشق، حالتی است که وقتی به وجود می‌آید، حتی بهترین و کامل‌ترین افراد را نیز دچار خستگی و ناامیدی می‌کند.
خندهٔ گل گرچه در کارت کشد
روز و شب در نالهٔ زارت کشد
هوش مصنوعی: هرچند خندهٔ گل باعث شادی و نشاط می‌شود، اما در عین حال در زاری و ناراحتی تو تاثیر می‌گذارد و شاید موجب اشک و اندوه تو شود.
درگذر از گل که گل هر نوبهار
برتو می‌خندد نه در تو، شرم دار
هوش مصنوعی: از گل‌ها بگذر، زیرا گل‌ها در هر بهار به تو لبخند می‌زنند و این نشانه‌ای است از آنکه خود را بیش از حد جدی نگیر؛ شرمنده نباش.

خوانش ها

حکایت بلبل به خوانش گروه چامه‌خوان
حکایت بلبل به خوانش آزاده

حاشیه ها

1390/11/17 20:02
سامان

در بیت 5ام فکر کنم زار زار درست باشه.
---
پاسخ: با تشکر، «رار زار» با «زار زار» جایگزین شد.

1395/06/24 08:08
مهران

معنی «وز کمال عشق نه نیست و نه هست» در بیت اول و معنی بیت ششم (زاری اندر نی ز گفتار منست -- زیر چنگ از ناله زار من است) چیه؟

1395/06/24 18:08
بابک چندم

مهران گرامی،
مصراع دوم بیت اول یعنی که بلبل از کمال عشق از خود بیخود شده..
بیت ششم :زاری اندر نِی یعنی نالهء زار نِی، و زیرِ چنگ یعنی صدای زیر چنگ یا فغان چنگ...
ولی تو را به خدا چیه را چیست بنویس...

1396/01/15 05:04

در «منطق الطیر» عطّار، «گل»، نماد و نشانه هر چیزِ خوش و شیرینِ زودگذر است که آدمی گرفتارش می شود و پس از لحظه ای آن را بر باد رفته می یابد و بلبل که گرفتار عشق و زیبایی گل شده است، نماد انسان های غافلی است که دنیا فریبشان داده است. دنیا زیباست، امّا ناچیز!

1402/01/12 17:04
مونس

خیلی ممنونم برای خدمتی که به ادبیات می‌کنید و کمکی که به ما می‌کنید. 

ممنونم برای خوانش 🙏🏻🌸

1403/07/01 14:10
Hamid.kh

بیت 12 مصراع دوم به جای نثار باید نوشته شود نشان بدین صورت : چون کند معشوق من در نوبهار/ مشک بوی خویش بر گیتی نشان

 

1403/09/15 21:12
افسانه چراغی

بر کسی خندیدن: مسخره کردن

در کسی خندیدن: روی خوش نشان دادن