برگردان به زبان ساده
زین سخن مرغان وادی سر به سر
سرنگون گشتند در خون جگر
هوش مصنوعی: به خاطر این کلام، پرندگان آن دشت همه در خون دل خود غرق شدند و به زمین افتادند.
جمله دانستند کین شیوه کمان
نیست بر بازوی مشتی ناتوان
هوش مصنوعی: همه فهمیدند که این روش، کار افرادی ضعیف و ناتوان نیست که بخواهند از پس آن برآیند.
زین سخن شد جان ایشان بیقرار
هم در آن منزل بسی مردند زار
هوش مصنوعی: به خاطر این گفتار، جان آنها ناآرام شد و در آن مکان بسیاری از آنها به حالت دلشکستگی جان خود را از دست دادند.
وان همه مرغان همه آن جایگاه
سر نهادند از سر حسرت به راه
هوش مصنوعی: همه پرندگانی که در آنجا هستند، از روی حسرت و آرزو به آن مکان نگاه میکنند و سر به آنجا میگذارند.
سالها رفتند در شیب و فراز
صرف شد در راهشان عمری دراز
هوش مصنوعی: سالها گذشتند و در نوسان بودند و تمام عمرشان را صرف رسیدن به هدفشان کردند.
آنچ ایشان را درین ره رخ نمود
کی تواند شرح آن پاسخ نمود
هوش مصنوعی: هر چه که در این مسیر برای آنها ظاهر شد، چه کسی میتواند توضیح آن را بدهد؟
گر تو هم روزی فروآیی به راه
عقبهٔ آن ره کنی یک یک نگاه
هوش مصنوعی: اگر روزی تو هم به این راه بیفتی، در مسیر آن باید قدم به قدم دقت کنی و به همه چیز با تامل نگاه کنی.
بازدانی آنچ ایشان کردهاند
روشنت گردد که چون خون خوردهاند
هوش مصنوعی: با نگاهی به اعمال و رفتار آنها، میتوانی بفهمی که چگونه به دیگران آسیب رسانده و به خیانت پرداختهاند.
آخر الامر از میان آن سپاه
کم رهی ره برد تا آن پیش گاه
هوش مصنوعی: در نهایت، از میان آن جمعیت کم کسی راهی پیدا کرد تا به پیشگاه و مقصد نهایی برسد.
زان همه مرغ اندکی آنجا رسید
از هزاران کس یکی آنجا رسید
هوش مصنوعی: از میان همه پرندگان، تنها یک عدد به آنجا رسید و از میان هزاران نفر، تنها یکی به آنجا رسید.
باز بعضی غرقهٔ دریا شدند
باز بعضی محو و ناپیدا شدند
هوش مصنوعی: برخی دوباره در عمق دریا غرق شدند و برخی دیگر به طور ناگهانی ناپدید شدند.
باز بعضی بر سر کوه بلند
تشنه جان دادند در گرم و گزند
هوش مصنوعی: برخی از افراد در دما و شرایط سخت، در بالای کوههای بلند، با تشنگی جان خود را از دست دادند.
باز بعضی را ز تف آفتاب
گشت پرها سوخته، دلها کباب
هوش مصنوعی: برخی افراد بر اثر گرمای شدید تابستان، خسته و بیحال شدهاند و دلهایشان به درد آمده است.
باز بعضی را پلنگ و شیر راه
کرد در یک دم به رسوایی تباه
هوش مصنوعی: برخی افراد در یک لحظه به خاطر رفتارهای ناپسندشان به رسوایی و از دست دادن آبرو دچار میشوند، همانطور که پلنگ و شیر به شکار میروند و نابود میسازند.
باز بعضی نیز غایب ماندند
در کف ذات المخالب ماندند
هوش مصنوعی: برخی دیگر هم در آفریدههای پیچیده و پنهان باقی ماندند و غایب شدند.
باز بعضی در بیابان خشک لب
تشنه در گرما بمردند از تعب
هوش مصنوعی: برخی از افراد در بیابان خشک و بیآب، در گرما و از شدت تشنگی جان خود را از دست دادند.
باز بعضی ز آرزوی دانهای
خویش را کشتند چون دیوانهای
هوش مصنوعی: برخی از افراد به خاطر دستیابی به یک آرزو یا خواستهی کوچک، مانند یک دانه، به طور نابخردانه خود را به خطر میاندازند و آسیب میزنند.
باز بعضی سخت رنجور آمدند
باز پس ماندند و مهجور آمدند
هوش مصنوعی: برخی دوباره به شدت بیمار و رنجور شدند و از دیگران دور ماندند و تنها ماندند.
باز بعضی در عجایب های راه
باز استادند هم بر جایگاه
هوش مصنوعی: برخی دیگر نیز در شگفتیهای سفر، همچنان در محل خود ایستادهاند.
باز بعضی در تماشای طرب
تن فرو دادند فارغ از طلب
هوش مصنوعی: برخی افراد در خوشی و لذت غرق شدهاند و از خواستهها و آرزوهای خود بیخبرند.
عاقبت از صد هزاران تا یکی
بیش نرسیدند آنجا اندکی
هوش مصنوعی: در نهایت، از میان صد هزار نفر تنها یک نفر به آن مقصد رسید و این نشاندهنده کمی و نادری است.
عالمی پر مرغ میبردند راه
بیش نرسیدند سی آن جایگاه
هوش مصنوعی: گروهی از دانشمندان و متخصصان در تلاش بودند تا به یک مکان خاص برسند و پرندهای را با خود ببرند، اما نتوانستند به مقصد مورد نظر برسند.
سی تن بیبال و پر، رنجور و سست
دل شکسته، جان شده، تن نادرست
هوش مصنوعی: سی نفر بدون بال و پر، در حالتی ناتوان و دلشکسته به سر میبرند. جانشان به لب رسیده و جسمشان به خوبی نیست.
حضرتی دیدند بیوصف وصفت
برتر از ادراک عقل و معرفت
هوش مصنوعی: یک شخصی را مشاهده کردند که وصف او از درک عقل و دانش فراتر است و نمیتوان او را با الفاظ توصیف کرد.
برق استغنا همی افروختی
صد جهان در یک زمان میسوختی
هوش مصنوعی: توانایی و ثروت تو مانند برقی است که روشنایی خود را به همه جا میتاباند و در عین حال، میتواند باعث سوختن و نابودی بسیاری از جهانها در یک لحظه شود.
صد هزاران آفتاب معتبر
صد هزاران ماه و انجم بیشتر
هوش مصنوعی: صد هزاران خورشید روشن و معتبر و صد هزاران ماه و ستارهای که بیشترند.
جمع میدیدند حیران آمده
همچو ذره پای کوبان آمده
هوش مصنوعی: همه آنجا جمع شده بودند و حیرتزده به نظر میرسیدند، انگار که مانند ذرات ریز گرد و غبار در حال پایکوبی و شادی بودند.
جمله گفتند ای عجب چون آفتاب
ذرهٔ محوست پیش این حساب
هوش مصنوعی: همه گفتند که عجیب است چگونه ذرهای در برابر آفتاب، محو و ناپدید میشود.
کی پدید آییم ما این جایگاه
ای دریغا رنج برد ما به راه
هوش مصنوعی: ما چه زمانی به این مقام و جایگاه خواهیم رسید؟ افسوس که ما در این مسیر سختیها و رنجها را تحمل کردهایم.
دل به کل از خویشتن برداشتیم
نیست زان دست این که ما پنداشتیم
هوش مصنوعی: دل را کاملاً از خود فراری دادیم، زیرا بر این باوریم که چنین چیزی امکانپذیر نیست.
آن همه مرغان چو بیدل ماندند
همچو مرغ نیم بسمل ماندند
هوش مصنوعی: پرندگانی که دلتنگ و بیقرار شدند، به حالتی شبیه به مرغی درمیآیند که ناتوان و نیمهجان مانده است.
محو میبودند و گم، ناچیز هم
تا برآمد روزگاری نیز هم
هوش مصنوعی: آنها در حالتی از انحلال و ناپدیدی قرار داشتند و در زمانهای به درجهای ناچیز و بیاهمیت شدند تا اینکه زمانی سپری شد.
آخر از پیشان عالی درگهی
چاوش عزت برآمد ناگهی
هوش مصنوعی: در نهایت، از آن جا که مقام و مرتبهی بلندی دارد، ناگهانی صدای احترام و عظمت به گوش رسید.
دید سی مرغ خرف را مانده باز
بال و پرنه، جان شده، در تن گداز
هوش مصنوعی: سی مرغ خرف، که نمادی از موجودی یا موجودات ناتوان یا گمراه است، به حالتی دچار شده که نمیتواند پرواز کند و از آزادی و قابلیتهایش محروم مانده است. در این وضعیت، روح او در حال آتش گرفتن و فروپاشی است. به عبارتی، موجود به لحاظ جسمی و روحی در برابر فضایی تنگ و محدود قرار دارد و جانش در حال از بین رفتن است.
پای تا سر در تحیر مانده
نه تهی شان مانده نه پر مانده
هوش مصنوعی: از سر تا پا در حیرت و شگفتی است و نه خالی است و نه پر.
گفت هان ای قوم از شهر کهاید
در چنین منزل گه از بهر چهاید
هوش مصنوعی: ای مردم، از کدام شهر به این مکان آمدهاید و برای چه هدفی اینجا هستید؟
چیست ای بیحاصلان نام شما
یا کجا بودست آرام شما
هوش مصنوعی: ای کسانی که هیچ نتیجهای ندارید، نام شما چیست یا آرامش شما کجا بوده است؟
یا شما را کس چه گوید در جهان
با چه کارآیند مشتی ناتوان
هوش مصنوعی: هیچکس درباره شما در این دنیا چیزی نمیگوید، زیرا با چه تواناییهایی میتوانید در زندگی خود پیشرفت کنید.
جمله گفتند آمدیم این جایگاه
تا بود سیمرغ ما را پادشاه
هوش مصنوعی: همه گفتند که به این مکان آمدهاند تا زمانی که سیمرغ ما را به عنوان پادشاه معرفی کند.
ما همه سرگشتگان درگهیم
بیدلان و بیقراران رهیم
هوش مصنوعی: ما همه در اینجا نشانهای از سردرگمی و بیقراری داریم، بدون اینکه دلهای مطمئنی داشته باشیم و در مسیر زندگی گم شدهایم.
مدتی شد تا درین راه آمدیم
از هزاران، سی به درگاه آمدیم
هوش مصنوعی: مدتی است که در این مسیر حرکت کردهایم و از بین هزاران نفر، سی نفر به درگاه مقصود رسیدیم.
بر امیدی آمدیم از راه دور
تا بود ما را درین حضرت حضور
هوش مصنوعی: ما با امیدی از راه دور آمدهایم تا در این مکان حضور داشته باشیم.
کی پسندد رنج ما آن پادشاه
آخر از لطفی کند در ما نگاه
هوش مصنوعی: کیست که در این زمان به رنج و درد ما توجه کند؟ تنها پادشاهی که با لطف و رحمتش میتواند نگاهی به ما بیندازد، به این مشکل ما اهمیت خواهد داد.
گفت آن چاوش کای سرگشتگان
همچو در خون دل آغشتگان
هوش مصنوعی: آن راهنمای سفر گفت: ای سرگشتگان، شما که همچون کسانی هستید که در خون دل غوطهورند.
گر شما باشید و گرنه در جهان
اوست مطلق پادشاه جاودان
هوش مصنوعی: اگر شما باشید یا نباشید، در این جهان تنها اوست که پادشاهی جاودانه دارد.
صد هزاران عالم پر از سپاه
هست موری بر در این پادشاه
هوش مصنوعی: در دنیای بزرگ و پر از موجودات، تنها یک موری در مقابل این پادشاه قرار دارد.
از شما آخر چه خیزد جز زحیر
بازپسگردید ای مشتی حقیر
هوش مصنوعی: از شما چه برمیآید جز اینکه قدرت و تواناییتان به هیچ میرسد؟ بازگردید ای گروه حقیر.
زان سخن هر یک چنان نومید شد
کان زمان چون مردهٔ جاوید شد
هوش مصنوعی: از آن سخن هر کس به حدی ناامید شد که آن زمان مانند مردهای بیحرکت و بیجان گردید.
جمله گفتند این معظم پادشاه
گر دهد ما را بخواری سر به راه
هوش مصنوعی: همه گفتند که اگر این پادشاه بزرگ ما را به ذلت و حقارت بیندازد، ما سرمان را به احترام زمین میگذاریم.
زو کسی را خواریی هرگز نبود
ور بود زو خواریی از عز نبود
هوش مصنوعی: هیچکس از شخصی کوچک نمیشود و اگر هم کوچک شود، از نبود عزت اوست.