گفتگوی خضر(ع) با دیوانهای
بود آن دیوانهٔ عالی مقام
خضر با او گفت ای مرد تمام
رای آن داری که باشی یار من
گفت با تو برنیاید کار من
زانک خوردی آب حیوان چند راه
تا بماند جان تو تا دیرگاه
من در آنم تا بگویم ترک جان
زانک بی جانان ندارم برگ آن
چون تو اندر حفظ جانی مانده
من به تو هر روز جان افشانده
بهتر آن باشد که چون مرغان ز دام
دور میباشیم از هم والسلام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود آن دیوانهٔ عالی مقام
خضر با او گفت ای مرد تمام
هوش مصنوعی: در آن زمان، فردی بلندمرتبه و دیوانهای وجود داشت که با خضر صحبت میکرد و میگفت: ای مرد، همه چیز را بدان.
رای آن داری که باشی یار من
گفت با تو برنیاید کار من
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی که دوست من باشی، گفتی که با تو همکاری نمیکنم.
زانک خوردی آب حیوان چند راه
تا بماند جان تو تا دیرگاه
هوش مصنوعی: چون آب زندگیبخش را نوشیدهای، چند راه پیش رو داری تا جانت برای مدت طولانی زنده بماند.
من در آنم تا بگویم ترک جان
زانک بی جانان ندارم برگ آن
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که نمیتوانم از جانم جدا شوم، زیرا برای بیجانان چیزی ندارم که آنها را رها کنم.
چون تو اندر حفظ جانی مانده
من به تو هر روز جان افشانده
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو برایم عزیز و باارزش هستی، من هر روز به خاطر وجودت جانم را فدای تو میکنم.
بهتر آن باشد که چون مرغان ز دام
دور میباشیم از هم والسلام
هوش مصنوعی: بهتر است که مانند پرندگان از دامها دور باشیم و با هم در صلح و آرامش زندگی کنیم.
خوانش ها
گفتگوی خضر(ع) با دیوانهای به خوانش گروه چامهخوان
گفتگوی خضر(ع) با دیوانهای به خوانش آزاده
حاشیه ها
1394/11/27 00:01
زری
درود بر شما
لت دوم بیت پنجم انگاری که «تو» نیست و «نو» است. معنی شعر نیز اینگونه دزست تر است. تفاوت هایش با او را می گوید که او در بند جان است و این هر روز از نو جان افشان. اگر میشود در نسخه منبع بررسی فرمایید. نسخه ای کهما داریم «نو» است.
1399/02/29 09:04
قادر
این شعر داستان همراهی موسی با خضر در سوره کهف است.