گنجور

حکایت طوطی

طوطی آمد با دهان پر شکر
در لباس فستقی با طوق زر
پشه گشته باشه‌ای از فر او
هر کجا سرسبزیی از پر او
در سخن گفتن شکرریز آمده
در شکر خوردن پگه خیز آمده
گفت هر سنگین دل و هر هیچکس
چون منی را آهنین سازد قفس
من در این زندان آهن مانده باز
زآرزوی آب خضرم در گداز
خضر مرغانم از آنم سبزپوش
بوک دانم کردن آب خضر نوش
من نیارم در بر سیمرغ تاب
بس بود از چشمهٔ خضرم یک آب
سر نهم در راه چون سوداییی
می‌روم هر جای چون هر جاییی
چون نشان یابم ز آب زندگی
سلطنت دستم دهد در بندگی
هدهدش گفت ای ز دولت بی‌نشان
مرد نبود هرک نبود جان فشان
جان ز بهر این به کار آید تو را
تا دمی در خورد یار آید تو را
آب حیوان خواهی و جان‌دوستی
رو که تو مغزی نداری پوستی
جان چه خواهی کرد، بر جانان فشان
در ره جانان چو مردان جان فشان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

حکایت طوطی به خوانش گروه چامه‌خوان
حکایت طوطی به خوانش آزاده

حاشیه ها

1399/08/10 03:11
علی یزدانی

فُستُقی به معنای رنگ سبز مایل به زرد (مغز پسته ای)
مُعرَّب پسته ای

1401/01/12 21:04
سرگردان وادی

احتراما 

آب ح٫ ی٫ وآن (آب زندگی)صحیح می‌باشد نه آب حیوان

1402/01/17 08:04
آیسان عباسی

درود بر شما. به فرهنگ لغت دهخدا که مراجعه کنید حَیَوان به معنی زندگانی است. یعنی آب حیات

ح َ ی َ وان 

1402/01/17 08:04
آیسان عباسی

جای کلمات باشه و پشه باید عوض شود.

باشه گشته پشه ای از فر او

یعنی باشه یا همان باز شکاری در برابر شکوه او همچون پشه ای است.

تو نسخه خطی ای که گذاشتین هم نوشته باشه گشته پشه ای از فر او.