گنجور

بخش ۴۱ - قال النبی صلی الله علیه و آله: «انا مدینة العلم و علی بابها»

مرتضی و آل او یک مظهرند
حیدر و اولاد از یک گوهرند
حبّ ایشان دار دایم در ضمیر
تا شوی روشن تر از مهر منیر
حبّ ایشان دار و راه شرع رو
تا کنی در مزرع ایمان درو
حبّ ایشان دار و از غم شادرو
جان و ایمان را بجانان کن گرو
جان جانان آنکه او را مصطفی
خود شفیع آورده است اندر دعا
جان جانان آنکه در دل نور از اوست
دیده و جان نبی مسرور ازوست
جان جانان آنکه با او هل اتی است
در بر او خلعتی از انّماست
جان جانان آنکه جبریل امین
سالها بوده است با او همنشین
جان جانان آنکه چون روح است او
در حقیقت کشتی نوح است او
جان جانان آنکه در دل دین ازوست
صبر و آرام دل مسکین ازوست
جان جانان کیست با جانم یقین
آنکه مهر اوست ایمانم یقین
جان جانان آنکه نام او علی است
هم بظاهر هم بباطن او ولی است
جان جانان آنکه او را قدرتست
هم یدالله است و عین رحمت است
جان جانان آنکه علم من از اوست
بلکه خود عطّار در معنی هم اوست
جان جانان مرتضی باشد مرا
چون بدانستی براه او درا
جان جانان کرده در جانم وطن
آید این دم بوی منصوری ز من
بود منصور آنکه سرّ را فاش کرد
نقش بود او خویش را نقّاش کرد
نقش این مظهر ندیده هیچکس
دم نگه دار و مزن با کس نفس
من چو جان خویش پنهان دارمش
در میان جان چو جانان دارمش
زانکه مقصودم ز معنی خود هم اوست
هست دریائی که این گوهر در اوست
من که عطّارم ز شک برخاستم
نخل معنی از یقین آراستم
اصل معنی را بگفتم من عیان
لیک از ارباب صورت شد نهان
هست این عالم پر از غوغا و شور
هر کسی دینی گرفته خود بزور
واندر آن دین می‌کند عقبی خراب
حاصل از دینش بود آخر عذاب
هر که در دنیای دون آلوده شد
او به کفگیر بلا پالوده شد
هر که او اسرار سبحانی شنفت
در حقیقت راه انسانی گرفت
هر که با او اهل معنی یار شد
عارف تحقیق چون عطّار شد
هر که اسرار ولی خواهد شنید
دل ز غیر او همی باید برید
آن یکی خانه است جای دو مکن
تیره دل از نقش غیر او مکن
هر که او را دل به صد جا بند شد
پیش او اسرار من کی پند شد
هر که او را دیدهٔ احول بود
در دو عالم کار او مهمل بود
هر کرا با مصطفی ایمان بود
حبّ شاهش در میان جان بود
هر کرا باشد محمّد پیشوا
او علی را داند آخر رهنما
هرکه را باشد علی خود رهنما
او رسیده خود بشهر هل اتی
هر کرا باشد کمال و دانشی
ایّها النّاسش بود خود پرسشی
هر کرا باشد بقرآن التجا
از درون او برآید انّما
هرکه را باشد بشه قبله درست
علم صورت را بکلّی او بشست
هر کرا گشته سعادت یار او
شهسوار دین بود سردار او
هر کرا گردد سعادت رهنمون
منزل او هست نیشابور و تون
هر کرا باشد سعادت همنشین
شد بسوی مشهد سلطان دین
اصلم از تون است و نیشابور جای
باشدم در مشهد سلطان سرای
گشته‌ام از خادمان درگهش
بلکه گردی هستم از خاک رهش
فخرها دارد ملک از خادمیش
حور جنّت یافت راه محرمیش
در ره کعبه کنی بر خود حرج
یک طوافش بهتر از هفتاد حج

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرتضی و آل او یک مظهرند
حیدر و اولاد از یک گوهرند
هوش مصنوعی: مرتضی و خانواده‌اش نمایانگر صفات و خصوصیات حیدر (علیرضا) هستند و فرزندان او از یک اصل و ریشه مشترک هستند.
حبّ ایشان دار دایم در ضمیر
تا شوی روشن تر از مهر منیر
هوش مصنوعی: عشق آن‌ها همیشه در دل من است، تا جایی که می‌توانم روشن‌تر از نور خورشید شوم.
حبّ ایشان دار و راه شرع رو
تا کنی در مزرع ایمان درو
هوش مصنوعی: محبت آنان را در دل یاد بگیر و بر اساس راه‌های شرع عمل کن تا در سرزمین ایمان به خوشبختی برسی.
حبّ ایشان دار و از غم شادرو
جان و ایمان را بجانان کن گرو
هوش مصنوعی: عشق آن‌ها باعث شادی و آرامش دل می‌شود و باید جان و ایمان خود را به محبوبان تقدیم کرد.
جان جانان آنکه او را مصطفی
خود شفیع آورده است اندر دعا
هوش مصنوعی: جان محبوب، کسی است که او را پیامبر (مصطفی) شفاعت‌کننده خود معرفی کرده و در دعاها مورد استفاده قرار داده است.
جان جانان آنکه در دل نور از اوست
دیده و جان نبی مسرور ازوست
هوش مصنوعی: عشق واقعی، همانی است که در دل نور می‌تابد و موجب شادی دیده و جان پیامبری مقدس می‌شود.
جان جانان آنکه با او هل اتی است
در بر او خلعتی از انّماست
هوش مصنوعی: وجود محبوب، جان و دل را زنده می‌کند و آنکه به او نزدیک است، در آغوشش لباس ارزشمندی دریافت می‌کند که نشان‌دهنده‌ی نعمات اوست.
جان جانان آنکه جبریل امین
سالها بوده است با او همنشین
هوش مصنوعی: دوست محبوب، همان کسی است که فرشته‌ای بزرگ و نیکو سال‌ها با او هم‌نشین بوده است.
جان جانان آنکه چون روح است او
در حقیقت کشتی نوح است او
هوش مصنوعی: جان معشوقی که مانند روح در زندگی ما حضور دارد، در واقع نجات‌دهنده‌ای مانند کشتی نوح است.
جان جانان آنکه در دل دین ازوست
صبر و آرام دل مسکین ازوست
هوش مصنوعی: عشق و محبت حقیقی در دل کسانی است که به وجود آن محبوب اعتقاد دارند و آرامش و صبر دل آدم‌های بیچاره نیز از او سرچشمه می‌گیرد.
جان جانان کیست با جانم یقین
آنکه مهر اوست ایمانم یقین
هوش مصنوعی: عشق و دلدادگی من به کسی است که جانم را تسخیر کرده و آن فرد کسی نیست جز محبوبم که محبتش ایمان من را شکل می‌دهد.
جان جانان آنکه نام او علی است
هم بظاهر هم بباطن او ولی است
هوش مصنوعی: عشق و روح محبوب کسی است که نامش علی است؛ او هم در ظاهر و هم در باطن، حقیقی و وصی است.
جان جانان آنکه او را قدرتست
هم یدالله است و عین رحمت است
هوش مصنوعی: جان کسی که محبوب و مورد نظر است، همان کسی است که قدرت دارد. او هم نماینده‌ی دست خداوند است و هم تجلی بخش رحمت الهی به حساب می‌آید.
جان جانان آنکه علم من از اوست
بلکه خود عطّار در معنی هم اوست
هوش مصنوعی: زندگی و هستی من از آن کسی است که وجودش برای من بسیار عزیز و گرانبهاست. علم و دانش من نیز از اوست و به نوعی خود من هم در درک معانی و مفاهیم به او وابسته‌ام.
جان جانان مرتضی باشد مرا
چون بدانستی براه او درا
هوش مصنوعی: عشق و محبت من به علی (مرتضی) آنچنان عمیق است که جان من تنها متعلق به اوست. وقتی تو به این حقیقت پی بردی، در مسیر او قرار گرفتی.
جان جانان کرده در جانم وطن
آید این دم بوی منصوری ز من
هوش مصنوعی: دلم برای محبوبم تنگ شده و اکنون بوی مژده‌ای از او به مشامم می‌رسد.
بود منصور آنکه سرّ را فاش کرد
نقش بود او خویش را نقّاش کرد
هوش مصنوعی: منصور کسی بود که راز را آشکار کرد و او به نوعی خود را نقاشی کرد.
نقش این مظهر ندیده هیچکس
دم نگه دار و مزن با کس نفس
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نتوانسته است چهره‌ی این مظهر را ببیند، پس سکوت کن و با کسی نفس نزن.
من چو جان خویش پنهان دارمش
در میان جان چو جانان دارمش
هوش مصنوعی: من مثل جان خودم او را نگه می‌دارم و در عمق وجودم مثل کسی که بسیار دوستش دارم، حفظش می‌کنم.
زانکه مقصودم ز معنی خود هم اوست
هست دریائی که این گوهر در اوست
هوش مصنوعی: هدف من از بیان این معنی خود اوست، مانند دریایی که این گوهر در آن نهفته است.
من که عطّارم ز شک برخاستم
نخل معنی از یقین آراستم
هوش مصنوعی: من که عطّار هستم، از تردید و شک دور شدم و به طور یقین و استحکام، درخت معنای خود را پرورانده‌ام.
اصل معنی را بگفتم من عیان
لیک از ارباب صورت شد نهان
هوش مصنوعی: من حقیقت را به وضوح بیان کردم، اما از نظر صاحب‌نظران ظاهری، این حقیقت پنهان مانده است.
هست این عالم پر از غوغا و شور
هر کسی دینی گرفته خود بزور
هوش مصنوعی: این دنیا پر از سر و صدا و هیجان است و هر کسی به شکلی عقیده یا باور خاصی را به خود تحمیل کرده است.
واندر آن دین می‌کند عقبی خراب
حاصل از دینش بود آخر عذاب
هوش مصنوعی: در آن دین، عاقبت به خراب شدن و زیان می‌انجامد و نتیجه‌اش عذاب است؛ زیرا حاصل این دین، آزار است.
هر که در دنیای دون آلوده شد
او به کفگیر بلا پالوده شد
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا به گناه و فساد آلوده شود، به بلا و مشکلات گرفتار خواهد شد.
هر که او اسرار سبحانی شنفت
در حقیقت راه انسانی گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که به رازهای خداوندی آگاه شود، در واقع راه درست زندگی و انسانیّت را می‌یابد.
هر که با او اهل معنی یار شد
عارف تحقیق چون عطّار شد
هوش مصنوعی: هر کسی که با اهل معنا دوست شود، به مانند عارفانی می‌شود که در جستجوی حقیقت‌اند و تجربیات عمیق دارند.
هر که اسرار ولی خواهد شنید
دل ز غیر او همی باید برید
هوش مصنوعی: هر کسی که می‌خواهد از رازهای ولی (ولی خدا یا ولی امر) آگاه شود، باید دل را از غیر او دور کرده و از تعلقات دیگر آزاد گردد.
آن یکی خانه است جای دو مکن
تیره دل از نقش غیر او مکن
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که هر کس باید به منزلت و محبوب خود توجه کند و از وسوسه‌ها و شیطنت‌های دیگران دوری کند. نباید دل خود را به خاطر تأثیرات منفی بیگانه تیره و خراب کند. در واقع، در مسیر عشق و محبت، تنها باید به معشوق اصلی توجه کرد و از تأثیرات منفی دیگران پرهیز نمود.
هر که او را دل به صد جا بند شد
پیش او اسرار من کی پند شد
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش به صد جا و مسئله مشغول شده است، چگونه می‌تواند به رازهای من پی ببرد و آن‌ها را درک کند؟
هر که او را دیدهٔ احول بود
در دو عالم کار او مهمل بود
هوش مصنوعی: هر کسی که او را با نگاهی ناقص و سطحی ببیند، در دنیا و آخرت کارهایش بی‌اهمیت و بی‌فایده خواهد بود.
هر کرا با مصطفی ایمان بود
حبّ شاهش در میان جان بود
هوش مصنوعی: هر کسی که به پیامبر اسلام ایمان داشته باشد، محبت او در قلبش جای دارد و این عشق در روح و جان او جاری است.
هر کرا باشد محمّد پیشوا
او علی را داند آخر رهنما
هوش مصنوعی: هر کسی که محمّد را به عنوان رهبر خود بشناسد، در نهایت علی را نیز به عنوان راهنمایی بزرگ درخواهد یافت.
هرکه را باشد علی خود رهنما
او رسیده خود بشهر هل اتی
هوش مصنوعی: هر کس که به علی و راهنمایی او دسترسی داشته باشد، به حقیقت و مقصود خود خواهد رسید.
هر کرا باشد کمال و دانشی
ایّها النّاسش بود خود پرسشی
هوش مصنوعی: هر کسی که کمال و دانش داشته باشد، ای مردم! او خود در جستجوی سوالات است.
هر کرا باشد بقرآن التجا
از درون او برآید انّما
هوش مصنوعی: هر کسی که به قرآن پناه ببرد، در درون او حقیقتی نمایان می‌شود.
هرکه را باشد بشه قبله درست
علم صورت را بکلّی او بشست
هوش مصنوعی: هر کسی که به حقیقت و راه درست هدایت شود، تمام ظواهر و ساختارهای دنیوی را کنار می‌گذارد و به بصیرت باطنی دست می‌یابد.
هر کرا گشته سعادت یار او
شهسوار دین بود سردار او
هوش مصنوعی: هر کسی که به خوشبختی و سعادت دست یابد، در واقع فرمانده و پیشوای دین خود است.
هر کرا گردد سعادت رهنمون
منزل او هست نیشابور و تون
هوش مصنوعی: هر کسی که به سعادت و خوشبختی دست پیدا کند، مقصود و مقصد او نیشابور و تون است.
هر کرا باشد سعادت همنشین
شد بسوی مشهد سلطان دین
هوش مصنوعی: هر کسی که سعادت نصیبش شود، به سوی مشهد امام رضا (ع) راه پیدا خواهد کرد.
اصلم از تون است و نیشابور جای
باشدم در مشهد سلطان سرای
هوش مصنوعی: من از تبار تو هستم و نیشابور محل زندگی من است، اما اکنون در مشهد، در خانه سلطان ساکن هستم.
گشته‌ام از خادمان درگهش
بلکه گردی هستم از خاک رهش
هوش مصنوعی: من به خدمت‌گزاران درگاهش پیوسته‌ام تا شاید به اندازه یک ذره از خاک راهش باشم.
فخرها دارد ملک از خادمیش
حور جنّت یافت راه محرمیش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افتخار و عظمت ملک به خاطر خدمتگزاری‌اش به حوریان بهشتی است که از طریق این خدمت، به راز و رمزهای خاصی دست پیدا کرده است. این اشاره به ارتباط نزدیک و خاصی دارد که میان خدمتگزار و بهشت برقرار است.
در ره کعبه کنی بر خود حرج
یک طوافش بهتر از هفتاد حج
هوش مصنوعی: در مسیر کعبه، اگر حجاب و مشکلاتی برای تو پیش بیاید، یک بار دور زدن آنجا ارزشش بیشتر از هفتاد حج است.