بخش ۲۸ - نقل نمودن معجزه حضرت امام رضا علیه السلام و بیان آنکه نسب و نسبت ظاهری با مخالفت، بعد و گرفتاریست ونسبت باطن با ارباب هدایت با موافقت رهائی و رستگاری
بود در بغداد نیکو مقبلی
سیّد پاکیزه خلقی پر دلی
زاهد و عابد بُد و پرهیزکار
نیک روی و نیک خلق و با وقار
بود نام او ابوالقاسم تمام
سید و هم صالح و هم نیکنام
کرد عزم کوفه او با کاروان
تا که حاصل گرددش مقصود جان
بود در ره بیشهٔ بس هولناک
صد هزاران تن در او رفته بخاک
ناگهی از کاروان پیشی گرفت
راه درویشی و دلریشی گرفت
یک حماری داشت میرباوقار
می شدی گه بر حمار خود سوار
چون بشد یک پاره آن درویش راه
دید یک شیری ستاده پیش راه
پیلتن پر زور و مردم خوار و تند
گشته از هوش هزاران فهم کند
حمله کرد آنشیر و پیش او دوید
از چنان هیبت خر سیّد رمید
جست سیّد بر زمین گفت ای اله
جمله مسکینان عالم را پناه
از چنین محنت جدائی ده مرا
وز بلای بدرهائی ده مرا
زین سخن چون فارغ و آزاد گشت
ناگهان اندر ضمیر او گذشت
آنکه روزی عارفی با او بگفت
شیر را باشد حیا در چشم جفت
هرکه چشم خود بچشم شیر بست
شیر را با او نباشد هیچ دست
هرکه برچشمش بدوزد چشم گرم
هیچکس را می نرنجاند ز شرم
خود چنان نزدیک با آن شیر بود
کز دم آن شیر جانش سیر بود
چشم سید چون بچشم شیر دوخت
سر بزیر افکند شیر و بر فروخت
سر به پیش افکند آن شیر از حیا
چشم بروی بود سیّد زاده را
پس غلام سیّد از پی در رسید
خواجهٔ خود را به پیش شیر دید
نعرهٔ زد گفت ای مخدوم من
میکُشد این شیرت آخر بیسخن
رو بسوی کاروان فریاد کرد
شیر برجست و ورا بر باد کرد
شیر بر دریّد از یکدیگرش
پاره پاره کرد از پا تا سرش
پس فدای جان سیّد شد غلام
این معانی هست در جامع تمام
چون خلاصی یافت از شیر آن زمان
رفت سوی کوفه آن سید روان
چون بکوفه کرد آن سید مقام
جمع گردیدند خویشانش تمام
گشته بودند آگه آن مردم تمام
از حدیث شیر و قتل آن غلام
زین الم گفتند ما بیدل شدیم
چون کبوتر در غمت بسمل شدیم
شکرها کردیم اکنون این زمان
کز بلای شیر ماندی در امان
در میان شان بود پیری خویش او
مرهمی بهر درون ریش او
بود نام نیک او سید علی
عم یحیی بود آن نقد ولی
گفت قول مصطفی نشنیدهاید
این چنین حالت مگر کم دیدهاید
هرکه باشد بیشک از نسل بتول
کی کند زخم سباع او را ملول
ز آنکه بر آل نبی ای دین پرست
هیچ درّنده نخواهد یافت دست
بخش ۲۷ - تمثیل آنکه هر که نسبت درست باهادیان راه یقین بهم رساند، از شر نفس و شیطان، که راهزنان دیناند در امان ماند والسلام: جوهر معنی من باقر بعلمبخش ۲۹ - قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «ان لحوم بنی فاطمة محرمة علی السباع»: چون بیان کرد آن بزرگ دین سخن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود در بغداد نیکو مقبلی
سیّد پاکیزه خلقی پر دلی
هوش مصنوعی: در بغداد، دختر زیبایی با خلق و خوی نیک و شجاعت وجود داشت.
زاهد و عابد بُد و پرهیزکار
نیک روی و نیک خلق و با وقار
هوش مصنوعی: زاهد و عابد و پرهیزکار شخصی با چهره زیبا، اخلاق نیک و طرز برخورد متین است.
بود نام او ابوالقاسم تمام
سید و هم صالح و هم نیکنام
هوش مصنوعی: او کسی است به نام ابوالقاسم که از خاندان بزرگ و محترم است و همچنین فردی درستکار و نیکوخصال میباشد.
کرد عزم کوفه او با کاروان
تا که حاصل گرددش مقصود جان
هوش مصنوعی: او با کاروان به سمت کوفه راهی شد تا به هدف والای خود برسد.
بود در ره بیشهٔ بس هولناک
صد هزاران تن در او رفته بخاک
هوش مصنوعی: در مسیر جنگل ترسناک، صدها هزار نفر به خاک سپرده شدهاند.
ناگهی از کاروان پیشی گرفت
راه درویشی و دلریشی گرفت
هوش مصنوعی: درویشی به طور ناگهانی از کاروان جلو افتاد و با شجاعت و دلیری به راه خود ادامه داد.
یک حماری داشت میرباوقار
می شدی گه بر حمار خود سوار
هوش مصنوعی: یک الاغی بود که به آرامی و با وقار حرکت میکرد و زمانی که کسی بر روی آن سوار میشد، به خوبی این کار را انجام میداد.
چون بشد یک پاره آن درویش راه
دید یک شیری ستاده پیش راه
هوش مصنوعی: وقتی یک تکه از آن درویش به پایان رسید، در مسیر راه، شیر بزرگی را مشاهده کرد که در مقابلش ایستاده بود.
پیلتن پر زور و مردم خوار و تند
گشته از هوش هزاران فهم کند
هوش مصنوعی: مردی قوی و نیرومند دیگران را تحقیر میکند و از شدت خشم، هزاران معنا و مفهوم را درک میکند.
حمله کرد آنشیر و پیش او دوید
از چنان هیبت خر سیّد رمید
هوش مصنوعی: شیر به شدت حمله کرد و خرسی که در مقابلش قرار داشت، از ترس به سرعت فرار کرد.
جست سیّد بر زمین گفت ای اله
جمله مسکینان عالم را پناه
هوش مصنوعی: سید (رئیس یا پیشوای) در زمین گفت: ای خدا، تو پناهگاهی برای همه ی بیچارگان و نیازمندان این دنیا هستی.
از چنین محنت جدائی ده مرا
وز بلای بدرهائی ده مرا
هوش مصنوعی: از این درد جدایی رهانم کن و از مصیبت هایی که به من میرسد، دورم کن.
زین سخن چون فارغ و آزاد گشت
ناگهان اندر ضمیر او گذشت
هوش مصنوعی: وقتی از این سخن رهایی و آزادگی یافت، ناگهان در ذهنش اندیشهای شکل گرفت.
آنکه روزی عارفی با او بگفت
شیر را باشد حیا در چشم جفت
هوش مصنوعی: شخصی روزی با عارفی صحبت کرد و گفت که شیر نیز در چشم همراه خود حیا و شرم دارد.
هرکه چشم خود بچشم شیر بست
شیر را با او نباشد هیچ دست
هوش مصنوعی: هر کس که به چشمان شیر زل بزند و ترس نداشته باشد، دیگر هیچ ارتباطی با شیر نخواهد داشت.
هرکه برچشمش بدوزد چشم گرم
هیچکس را می نرنجاند ز شرم
هوش مصنوعی: هر کسی که با دیده محبت به دیگران نگاه کند، هرگز دل کسی را با شرم و ناراحتی نخواهد شکست.
خود چنان نزدیک با آن شیر بود
کز دم آن شیر جانش سیر بود
هوش مصنوعی: او به قدری نزدیک به شیر بود که از نفس آن شیر سیراب میشد.
چشم سید چون بچشم شیر دوخت
سر بزیر افکند شیر و بر فروخت
هوش مصنوعی: چشمان سید به چشمان شیر دوخته شده است، این باعث میشود که شیر سرش را پایین بیندازد و از جان بَرد.
سر به پیش افکند آن شیر از حیا
چشم بروی بود سیّد زاده را
هوش مصنوعی: شیر به خاطر شرم و حیا سرش را پایین انداخت و به چشمهای سیّد زاده نگاه نکرد.
پس غلام سیّد از پی در رسید
خواجهٔ خود را به پیش شیر دید
هوش مصنوعی: غلام سید به دنبال آقا خود به راه افتاد و در پیش رویش، آقا را در کنار شیر دید.
نعرهٔ زد گفت ای مخدوم من
میکُشد این شیرت آخر بیسخن
هوش مصنوعی: او با صدای بلند گفت: «ای آقا، این شیر تو را بدون هیچ دلیلی خواهد کشت.»
رو بسوی کاروان فریاد کرد
شیر برجست و ورا بر باد کرد
هوش مصنوعی: شیر قوی و برجسته به سمت کاروان صدا زد و قدرتش را به نمایش گذاشت، به طوری که همه چیز را تحت تاثیر قرار داد و از بین برد.
شیر بر دریّد از یکدیگرش
پاره پاره کرد از پا تا سرش
هوش مصنوعی: شیر او را به شدت زخمی کرد و از سر تا پا تکهتکهاش کرد.
پس فدای جان سیّد شد غلام
این معانی هست در جامع تمام
هوش مصنوعی: غلام برای جان آقای خود فدای او شد و این مفاهیم در اصل، در جامعیت تمام وجود دارد.
چون خلاصی یافت از شیر آن زمان
رفت سوی کوفه آن سید روان
هوش مصنوعی: بعد از اینکه از شیر رهایی پیدا کرد، آن سید روان به سمت کوفه حرکت کرد.
چون بکوفه کرد آن سید مقام
جمع گردیدند خویشانش تمام
هوش مصنوعی: وقتی آن سید به کوفه رسید، بستگانش همه گرد هم آمدند.
گشته بودند آگه آن مردم تمام
از حدیث شیر و قتل آن غلام
هوش مصنوعی: مردم کاملاً از داستان شیر و قتل آن جوان باخبر شده بودند.
زین الم گفتند ما بیدل شدیم
چون کبوتر در غمت بسمل شدیم
هوش مصنوعی: میگویند ما بیدل و بیروح شدهایم، مانند کبوتر که در غم تو به شدت زخمی و بیجان گشته است.
شکرها کردیم اکنون این زمان
کز بلای شیر ماندی در امان
هوش مصنوعی: حال که از بلای شیر در امان ماندهایم، شکرگزاری و سپاسگزاری برای این زمان را فراموش نکردهایم.
در میان شان بود پیری خویش او
مرهمی بهر درون ریش او
هوش مصنوعی: در جمع آنها، پیرمردی وجود داشت که برای دردهای درونی او دارویی بود.
بود نام نیک او سید علی
عم یحیی بود آن نقد ولی
هوش مصنوعی: سید علی عم یحیی، فردی با نام نیک و ارجمند است که اهمیت و ارزش او به عنوان یک ولی شناخته شده است.
گفت قول مصطفی نشنیدهاید
این چنین حالت مگر کم دیدهاید
هوش مصنوعی: آیا نمیدانید که گفتههای پیامبر چگونه است؟ آیا چنین حالتی را کمتر دیدهاید؟
هرکه باشد بیشک از نسل بتول
کی کند زخم سباع او را ملول
هوش مصنوعی: هرکس که از نسل حضرت فاطمه (بتول) باشد، چطور ممکن است که حیوانات درنده به او آسیب برسانند یا او را خسته کنند؟
ز آنکه بر آل نبی ای دین پرست
هیچ درّنده نخواهد یافت دست
هوش مصنوعی: کسی که به خاندان نبی ایمان دارد و دین را میپرستد، هیچ گزند و آسیب را از درندگان نخواهد یافت.